کتاب پدر
معرفی کتاب پدر
کتاب پدر نوشتهٔ فلوریان زلر و ترجمهٔ حمیدرضا امان پور قرایی و مریم حیدری است. نشر ثالث این نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب پدر
کتاب پدر نمایشنامهای فرانسوی نوشتهٔ فلوریان زلر است. «آندره» (پیرمردی ۸۰ساله)، «آن» (دختر آندره) «لورا»، «پییر» زن و مرد شخصیتهای این متن نمایشی هستند. این نمایشنامهٔ در دستهٔ آثار تراژدی قرا میگیرد و داستان آن به پدری اشاره دارد که حافظهاش را از دست داده و دخترش از او مراقبت میکند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پدر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه پیشنهاد میکنیم.
درباره فلوریان زلر
فلوریان زلر در ۲۸ ژوئن ۱۹۷۹ میلادی به دنیا آمد. او رماننویس و نمایشنامهنویسی فرانسوی است. او برندهٔ جایزهٔ پریکس اینترالیه در سال ۲۰۰۴ برای رمانش «شیفتگی شیطان» شد و تعدادی جایزهٔ مولیر برای نمایشنامههایش دریافت کرده است. نمایشنامههای «او منتظرت است»، «پدر»، «دروغ»، «آن سوی آینه»، «دیگری» و «قبل از پرواز» از آثار اوست.
بخشی از کتاب پدر
«آندره: شرایط رو بهت توضیح میدم. به نظر دخترم من نمیتونم تنهایی از پس خودم بربیام. بنابراین اومده اینجا پیش من. با این مرده که تأثیر خیلی بدی هم روش داره، خیلی وقت هم نیست باهاش آشنا شده، درست بعد از طلاقش، واسهم مهمه که این رو بگم.
آن: خُب چی داری میگی، پاپا؟!
آندره: و حالا، میخواد متقاعدم کنه که دیگه تنهایی نمیتونم از پس خودم بربیام. مرحلهٔ بعدی، فرستادنم نمیدونم به کجاست!... خُب چرا، اتفاقاً، میدونم کجا. میدونم. روشنه، برای تصرف آپارتمانم... آسونه...
آن: پاپا...
آندره: خب ولی اینجوری نمیمونه. دلم میخواد بهتون بگم؛ به این زودیها خیال رفتن ندارم. به این زودیها، نه. خودم حلوای همهتون رو میخورم. دو تاتون رو. دقیقاً. حلوای دو تاتون رو. خب. شما، شما رو مطمئن نیستم... ولی دخترم، آره. همهٔ تلاشم رو میکنم. منم که وارثش خواهم شد؛ نه برعکسش. روز خاکسپاریش هم نطق کوتاهی میکنم واسهٔ یادآوری، اینکه چقدر دودوزهباز بیمحبت بود.
آن: واقعاً متأسفم، دخترخانم.
آندره: چرا؟! دخترخانم خیلی خوب میفهمن. این تویی که نمیفهمی. [به لورا] ماههاست دارم تلاش میکنم بهش بفهمونم تنهایی میتونم گلیمم رو از آب بکشم بیرون. اما اون نمیخواد بفهمه. نمیخواد. خب، حالا که اینجا هستین و شغلتون هم دقیقاً کمک به دیگرانه... شاید بتونین به من کمک کنین که این چیزها رو فرو کنم توی مخش؛ من به کمک کسی احتیاج ندارم، هیچکس، این آپارتمان رو هم ترک نخواهم کرد. فقط میخوام که راحتم بذارن. اگه این لطف رو داشته باشی که این چیزها رو حالیش کنین، واقعاً ازتون سپاسگزار میشم. همین. [آندره لیوانش را تمام میکند، میایستد و اسکناسی از جیبش درمیآورد و روی میز میگذارد؛ همانند کسی که صورتحساب پرداخت میکند.] به هر حال، خوشوقت شدم، تنهاتون میذارم.»
حجم
۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۴۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه