کتاب بیوه های غمگین سالار جنگ
معرفی کتاب بیوه های غمگین سالار جنگ
بیوههای غمگین سالار جنگ نمایشنامهای هشت پردهای اثر محمد امیریاراحمدی است. این اثر بارها روی صحنه رفته و تا پیش از چاپ ۳۷ بار بازنویسی شده است.
داستان نمایش درباره آدمهایی است که نان به نرخ روز میخورند و منفعتطلبانه هیچ ارزشی برای جامعهای که در آن زندگی میکنند، قائل نیستند و در نهایت، پلیدی و نیرنگ آنان، جامعه را تباه میکند. هرچند دروغ هرگز ماندگار نخواهد بود.
خلاصه کتاب بیوههای غمگین سالار جنگ
داستان درباره یک قهرمان جنگ به اسم محمدتقی خان سالار جنگ است که در آستانه ۹۰ سالگی در حالی که سه بار ازدواج کرده و سه زن در سه رده سنی پیر، میانسال و جوان و یک خرس روسی دارد، میمیرد. سالارخان که در طول دوران زندگی نتوانساته بچهدار شود با تجدید فراش سهباره خود تلاش مذبوحانهای برای فرزنددار شدن کرده که بینتیجه بوده است اما حالا پس از مرگ سالار، پیشکارش با حقهای برای این که در دل بیوهزنان وحشتی بیاندازد و اختیار اموال سالار را به دست بگیرد، حرف از یک زن دیگر و پسری پنهانی میزند که میراثخوار واقعی سالار هستند. او با فریب، زنان ارباب را برای حفظ منفعتشان متقاعد میکند تا داستان مرگ شوهر را برای هیچ کس نگویند و شبانه جسد را در سرداب به خاک بسپارند و دست به کارهایی برای تظاهر به زنده بودن او بزنند. در این میان پیدا شدن داماد ریاکار یکی از زنها هم به ماجراهای داستان دامن میزند.
زمان داستان مربوط به اواخر قاجار است و هدف محمد امیریاراحمدی هم نمایاندن جامعه آن دوران. جامعهای که دروغ مبنای اداره آن شده است. زنان در سه رده سنی نشانگر سه نسل جامعه و خرس داستان نماد یک قدرت خارجی بیرونی است که در پشت پرده اوضاع را کنترل میکند.
خواندن کتاب بیوههای غمگین سالار جنگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر علاقهمند به خواندن نمایشنامه هستید و خواندن نمایشنامه با درونمایه طنز اجتماعی و حال و هوای ایران قدیم را دوست دارید خواندن نمایشنامه بینظیر بیوههای غمگین سالار جنگ را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد امیریاراحمدی
محمد امیریاراحمدی نمایشنامه نویس و کارگردان ایرانی متولد ۱۳۳۸ است. او در هنرستان هنرهای زیبای پسران کمال الملک درس خوانده و انواع دورههای هنری اعم از مجسمهسازی، نقاشی، عکاسی و سفالگری و نمایشنامه نویس رادیویی و فیلمسازی را گذرانده است. بارها در جشنوارههای مختلف داوری کرده و جوایز زیادی همچون تندیس بهترین سردبیری نمایش رادیویی به مفهوم مطلق، جایزه نخست بهترین نویسنده بخش تلویزیونی (تله تئاتر) و جایزه بهترین نمایشنامهی رادیویی دههی فجر را در کارنامه هنری خود دارد.
جملاتی از کتاب بیوههای غمگین سالار جنگ
(در تاریک روشن سرسرا شمسالله جنازهٔ کفن پوش ممتقی خان را روی دست گرفته است و باصدایی محزون نطق میکند. نیمتاج به همراه لَلهباشی که چراغ گرد سوزی در دست دارد از درگاه وارد ایوان میشود. به دنبال آنها طلعت و شاپرک با چادرهای سیاه از پلکان پایین میآیند و در دو سوی شمسالله میایستند.)
شمسالله:... بنده به نیابت از جانب کلیهٔ سروان غایب در این مجلس، اعم از اقوام و بستگان، مقامات کشوری و لشکری، تجار و رعایا، ملاکین و دلاکین و امثالهم، فقدان جانگداز مرحوم مغفور جناب آقای ممتقی خان سالار جنگ را به زوجات مکرمه و معزز ایشان تسلیت عرض نموده و از ایزد منان برای آن مرحوم مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر جلیل و حسن عاقبت مسئلت دارم... آمین.
(صدای خرس. شمسالله با مشایعت زنان به سمت سرداب حرکت میکند. صدای باز شدن دری زنگ زده و سپس صدای کلنگ زدن. صدای شمسالله از سرداب شنیده میشود.)
شمسالله: ضمناً به عرض میرساند، بنا بر توافق زوجات داغدار محترمه، از این تاریخ مقرر میشود که فیروز جانف، خرس مقربِ آن مرحوم بلاشبیه در مقام جناب آقای ممتقی خان سالار جنگ منصوب و به نام شریف ایشان تسمیه میگردد. لذا بر هر سه خانم جانِ داغدیده تکلیف است که در هر مجلس عام و در محفل انسی شایع فرموده که فیروزجانف دفعتاً از دار دنیا رفته و حضرت اشرف از غم مرگ نازنین خرسشان بلانسب جنی شده، در سرداب عمارت کنج عزلت اختیار نموده و در رثای آن جانآور عزیز در خاک خفته گه گاه نعره میکشند... والسلام.
حجم
۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
نمایشنامه بیوه های غمگین سالار جنگ علیرغم اسمش که آدم رو یاد جنگ می اندازه بیشتر به نبرد بین بیوه هایی می پردازه که جنگ رو تازه شروع کردند. نمایشنامه از زبان دوران پهلوی(احتمالا پهلوی اول) به خوبی استفاده کرده
اجرای این نمایشنامه رو با بازی گلاب آدینه دیدم...قصه خیلی جالب و دیالوگ نویسی خیلی خوبی داره
در قسمت جژئیات تقریبا تمام داستان رو اسپویل کرده ،اونم با کلی غلط دیکته....😐😐😐