دانلود و خرید کتاب چهره پنهان عشق سیامک گلشیری
تصویر جلد کتاب چهره پنهان عشق

کتاب چهره پنهان عشق

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۱از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چهره پنهان عشق

کتاب چهره پنهان عشق نوشتهٔ سیامک گلشیری است. نشر چشمه این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است. 

درباره کتاب چهره پنهان عشق

کتاب چهره پنهان عشق (خواب و بیدار بودم که تلفن زنگ زد) که جزو مجموعهٔ کتاب‌های قفسه‌آبی است، حاوی یک رمان معاصر و ایرانی به قلم سیامک گلشیری است. این رمان که در ۱۸ بخش نوشته شده، روایت یک خلسه است به‌درازای یک شبانه‌روز در خانه‌ای درندشت. گفته شده است که با هر بار زنگ‌خوردن تلفنْ گویی خلسه می‌شکند، داستان ورق می‌خورد و نور صحنه بر بازیگرانی تازه می‌تابد. دو تا از آن‌ها افسر آگاهی هستند که مصرانه خانه و زندگی شخصیتی به نام «سپهری» را در جست‌وجوی چیزی مشکوک زیرورو می‌کنند و این بهانه‌ای شده است که او نیز خودش را و احساسات عمیقی را که در این سال‌ها تجربه کرده، یک‌بار دیگر مرور کند‌. سیامک گلشیری در این رمان، روی مرز شکنندهٔ خواب و بیداری، عشق و نفرت، خاطره و رؤیا راه می‌رود. شخصیت‌های این اثر، هر کدام روش منحصربه‌فردی برای بیان عواطف و پیشبرد مقاصد خود دارند و همین باعث تنوع ایده‌ها و انگیزه‌ها در این رمان شده است؛ چیزی که باعث می‌شود التهاب و تنش تا آخرین صفحه‌ها همراه خواننده بماند. این رمان ایرانی را بخوانید.

خواندن کتاب چهره پنهان عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سیامک گلشیری

سیامک گلشیری متولد مرداد ۱۳۴۷ در اصفهان است. او در خانواده‌ای فرهنگی چشم به جهان گشود. عموی او هوشنگ گلشیری از بزرگان ادبیات معاصر ایران است. او فعالیت ادبی خود را با مجله‌ها آغاز کرد. اولین داستان او که داستانی کوتاه بود، با نام «یک شب، دیروقت» در سال ۱۳۷۳ در مجلهٔ آدینه چاپ شد و در سال ۱۳۷۷ اولین مجموعه داستان خود را با نام «از عشق و مرگ» به چاپ رساند. سیامک گلشیری تاکنون بیش از ۴۰ اثر منتشر کرده است؛ بیش از ۲۰ رمان و چند مجموعه داستان. آثار گلشیری جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورده است؛ مانند جایزهٔ کتاب سال مهر و لوح تقدیر جایزهٔ یلدا. «رمان‌های پنج‌گانهٔ خون‌آشام» که در فهرست «کلاغ سفید» و لیست کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته، اثر ماندگار او و پرفروش‌ترین مجموعه رمان تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران است. او بیش از ۱۰ سال است که در دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های مختلف از جمله دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران، داستان‌نویسی تدریس می‌کند.

بخشی از کتاب چهره پنهان عشق

«از پلکان که پایین می‌رفتم لحظه‌ای جلو چشمم آمد که مرد چاق، همان‌طور که دستم را از پشت پیچانده بود، هلم می‌داد توی سالن. بعد، یک‌آن سردی دست‌بند را حس کرده بودم که به دست‌هایم خورده بود و تمام بدنم به لرزه افتاده بود. چهرهٔ مرد قدبلند را می‌دیدم که خیره شده بود به کارتن پرینتر. یاد لحظه‌ای افتادم که برای اولین‌بار لبخند زده بود و من خوشحال شده بودم و همه‌چیز را فراموش کرده بودم. توی اتاق انتهای سالن نشستم لب تخت و دوشاخهٔ تلفن را فروکردم توی پریز. به خودم گفتم باید به یک نفر زنگ بزنم، باید برای یکی قضیه را بگویم، اما یادم نمی‌آید گوشی را برداشته باشم. بلند شدم و برگشتم بیرون. توی حیاط آن دو مرد را به‌اسم صدا زدم. بعد بی‌اختیار بلند سهراب را صدا زدم. وقتی داشتم با عجله می‌رفتم سمت درِ حیاط، شنیدم درِ اتاق سهراب و گل‌مریم باز شد. برنگشتم. درِ آهنی حیاط را باز کردم و رفتم بیرون. هیچ خبری از پراید سفید نبود. رفتم وسط کوچه و دو طرف را نگاه کردم. انگار مدت‌ها بود کسی از کوچه رد نشده بود. اصلاً انگار همهٔ این چیزها را خواب دیده بودم. وقتی برگشتم، چشمم به گل‌مریم افتاد که ایستاده بود توی درگاه. شانه‌اش را تکیه داده بود به در. گفت: «چیزی شده، آقا؟»

حرفی نزدم. داشتم به لحظه‌ای فکر می‌کردم که درست همین جا، مقابل در، ایستاده بودم و داشتم کاغذی را می‌خواندم که مرد قدبلند به دستم داده بود. گفته بود حکم تفتیش است. تمام مدت دست‌به‌سینه با قیافه‌ای کاملاً خونسرد جلوم ایستاده بود

و بعد کارتش را نشانم داده بود که گوشهٔ آن عکس رنگی او با ستاره‌های درشتِ روی شانه‌اش به چشم می‌خورد.

گل‌مریم باز گفت: «چیزی شده، آقا؟»

وقتی می‌رفتم طرفش، از جلوِ در کنار رفت. گفتم: «تو نفهمیدی اون دوتا مردی که این‌جا بودن کجا رفتن؟»

«نه، آقا.»

در را زدم به هم. گفت: «فکر می‌کردم هنوز پایین باشن.»

«رفته‌ن.»»

کاربر 8756454
۱۴۰۳/۰۵/۰۹

چرا فکر میکنم با خوندن این رمان وقتم رو تلف کردم؟ 😔

کاربر 907394
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

حوصله سر بر

کاربر 2966474
۱۴۰۳/۰۵/۱۲

خیلی چرت و بی سر و ته واقعا نه موضوع خاصی داشت و نه مفهومی رو میرسوند حتی صرفا داستان یا متنش هم جذاب نبود پر از قسمت‌های اضافی و به درد نخور بود مثلا هزار بار چای خوردن و دم

- بیشتر
Ghaasedak E
۱۴۰۳/۰۶/۲۱

بی سر و ته و بدون محتوا. صفر.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۵۲,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۵۰%
تومان