کتاب قاچار قوچار
معرفی کتاب قاچار قوچار
کتاب قاچار قوچار نوشتهٔ ویوک شانبهاگ و ترجمهٔ مرتضی ثقفیان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. بسیاری این رمان را بهترین رمان هندی در یک دههٔ اخیر میدانند. رمان در بنگلور میگذرد و در قهوهخانهای آغاز میشود که صد سال است همان نام را دارد و پیشخدمت این قهوهخانه گویی از ایزدان هندوست که به لباس مبدل درآمده است؛ در شهری که زندگی امروزی هم چهره و هم روحش را کاملا دگرگون کرده است.
درباره کتاب قاچار قوچار
ترجمهٔ انگلیسی رمان کوتاه قاچار قوچار، از نویسندهای که در صحنهٔ ادبیات هند و ادبیات کانادهزبان چهرهای ممتاز است، در سال ۲۰۱۷، در کنار آثاری از آموس اوز و اسماعیل کاداره، در میان نامزدهای دریافت جایزهٔ بخش بینالملل مَن بوکر قرار گرفت. این رمان کوتاه تاری است ظریف تنیده از تلویحها و معانی ضمنی که خواننده را با دلواپسی به خواندن «بینِ سطور» میکشاند. از همان فصل اول درمییابیم که رمان کوتاه چه قالب مناسبی است برای استعدادهای خاص شانبهاگ، یعنی مشاهدات موجز، انباشت جزئیات، و پیشبردن روایت با ناگفته گذاشتن برخی حرفها. و در همین قالب کوتاه است که داستانی ترسناک از زوال اخلاقی را در دورهٔ شکوفایی اقتصادی هند مدرن در سالهای اخیر با پیرنگی فشرده روایت میکند. رمانی که هر جزئیات کوچکی در آن اهمیت دارد و خبر از چیزی حتی شوم میدهد که گویا راوی که نامش را نمیدانیم قصد دارد پنهان یا انکارش کند.
رمان در بنگلور میگذرد و در قهوهخانهای آغاز میشود که صد سال است همان نام را دارد و پیشخدمت این قهوهخانه گویی از ایزدان هندوست که به لباس مبدل درآمده است؛ در شهری که زندگی امروزی هم چهره و هم روحش را کاملا دگرگون کرده است.
در این رمان کوتاه تقابل خانوادهٔ هستهای سنتی و اندرونی بستهٔ نفوذناپذیرش، که فردگرایی و فردیت در آن جایی ندارد و مجازات میشود، با چالشهای عصر مدرن و جایگاه زنانی متفاوت با نسل پیش از خود با ظرافت تمام تصویر شده است؛ تعادلی که ظاهرا پابرجاست و با کوچکترین تغییری گویی متزلزل میشود. تصویر فشرده و متراکم و روانشناختیای که این رمان کوتاه از این خانواده به دست میدهد گویی یک جهان کامل را عرضه میکند: تمثیلی از هند در راه رونق اقتصادی با معضلاتی اجتماعی و از جمله خشونت خانگی.
بسیاری این رمان را بهترین رمان هندی در یک دههٔ اخیر میدانند.
«این که میگویند ما نیستیم که سوار پولایم، پول است که سوار ماست حرف درستی است. کم که باشد خجولانه رفتار میکند، زیاد که باشد گستاخ میشود و افسار ما را به دست میگیرد.»
نقل مکان از خانهای تنگ و تاریک و پر از مورچه به یک خانهی ویلایی بزرگ تنها گذاری نیست که خانواده از سر میگذراند.
راوی، مردی جوان و حساس، از گردابی که در اطرافش به پا شده هاج و واج مانده است. تنها کاری که از او برمیآید این است که به کافهای پناه ببرد که به جهان قدیم تعلق دارد و آنجا پیشخدمتی با خبر از سرَّ درون تسکینش دهد. اعضای خانواده معادلات خود را تغییر میدهند و خواستههایی دیگر مییابند، رشتههای دیگری گره میخورند و رشتههایی از هم میگسلند و کشمکش خطرناکی آن پشتها قوام مییابد.
داستانی پر از تعلیق و بازیگوشی و در نهایت هراسناک دربارهٔ پیامدهای موفقیت و ثروت به زبان کانادهای که به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
خواندن کتاب قاچار قوچار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات هندوستان پیشنهاد میکنیم.
درباره ویوِک شانبهاگ
ویوِک شانبهاگ، متولد ۱۹۶۲ در کارناتاکای هندوستان، اکنون ساکن بنگلور است. تاکنون پنج مجموعهداستان و دو رمان و دو نمایشنامه از او منتشر شده است که برخی از آنها بر صحنه رفته و بر اساس یکی از آنها فیلمی ساخته شده است. او به زبان کانادهای مینویسد؛ از زبانهای دراویدی که حدود ۴۰ میلیون نفر، عمدتا در جنوب غرب هندوستان، به آن سخن میگویند. آثار او به زبانهای هندی دیگر ترجمه شده است و قاچار قوچار نخستین اثرش است که به انگلیسی منتشر شده و همین ترجمهٔ انگلیسی مبنای ترجمه به زبانهای دیگر بوده است؛ ترجمهای که حاصل هجده ماه همکاری نویسنده با مترجم بوده است تا گویی اثر به زبان اصلی را پیاده و از نو به زبان انگلیسی سوار کنند.
انتشار ترجمهٔ انگلیسی رمان قاچار قوچار نویسندهای را در برابر خوانندگان انگلیسیزبان قرار داد که به شکلی بسیار جذاب با نویسندگان هندی دیگر که به انگلیسی نوشتهاند تفاوت داشت؛ با رمانهایی هندی که عادت داشتهایم ببینیم: حجیم و چندصدایی و البته به زبان انگلیسی.
تیزبینی و ظرافت و ایجازش، درنغلتیدن به ورطهٔ سانتیمانتالیزم، توجهش به جزئیات بهظاهر بیاهمیت، روایت پر از ناگفتههایش، تفسیر عمیقش از اضطراب طبقاتی و بلندپروازی اجتماعی سبب شده که منتقدان او را با چخوف مقایسه کنند، و از نظر تحلیل عمیق و هوشمندانه در ترسیم تنشها و یارکشیهای گوناگون بین اعضای خانواده اثر او را پژواک دغدغههایی بدانند که در ادبیات روسی قرن نوزدهم کاویده شده است.
بخشی از کتاب قاچار قوچار
«خانوادهٔ ما یک خانوادهٔ چندواحدی است. همه در یک خانه زندگی میکنیم ــ من و زنم، والدینم، عمویم و مالاتی. مالاتی خواهرِ بزرگ من است که، از وقتی شوهرش را ول کرده، دوباره به خانه برگشته است. بهنظرم، این پرسش طبیعی است که چرا ما شش نفر با هم زندگی میکنیم. همانقدر طبیعی که خانوادههایی که وانمود میکنند آنچه را که چون چیزی اجتنابناپذیر بر آنها تحمیل شده خودشان انتخاب کردهاند.
مرکز ثقل خانوادهٔ ما چیکآپّای من است، وِنکاتاچالا، برادرِ کوچکتر پدرم، که تنها نانآور خانواده است. نقطهضعفش کار کردن است، و شب و روز مشغول است. کارمان دادوستد ادویه است و شرکتی داریم به نام سونا ماسالا. کسب و کاری تقریبا ساده است: سفارش ادویهجات فلهای از کرالا، بستهبندی آنها در بستههای کوچک پلاستیکی در انبارمان و فروش آنها به ادویهفروشهای شهر. چیکآپّا پایهگذار این شرکتی است که فعلا تنها منبع درآمد ماست، و به همین سبب جایگاهش در خانه از همه بالاتر است. خوردوخوراکش، سلایقش و راحتی او برای ما بیش از هرچیز اهمیت دارد. هرچه سختتر کار کند، برای ما بهتر است. مجرد است و از بس که تروخشکش میکنیم حتما از خودش پرسیده که در سنوسال او ازدواج چهآسایش خانگی بیشتری ممکن است برایش بهبار بیاورد. او از تمام مزایای معهود مرد نانآور خانواده برخوردار است. صبحها، به محض بلندشدنِ اولین صدایی که خبر میدهد بیدار شده است، چای آماده میشود. وقتی احساس میشود حمامش تمام شده، تابهٔ دوسا روی اجاق گذاشته میشود. لباسهایش را هر جای خانه هم که بیندازد، توی حمام، گوشهٔ اتاق خوابش یا هر جای دیگری، شسته و اتوشده به اتاقش برمیگردند. گاهی، به بهانهٔ کار، شب را در اتاقش در انبار میگذراند. حواسمان هست که چیزی نپرسیم. فقط اینکه یک بار، دو هفتهٔ پیش، با پیدا شدن سروکلهٔ یک زن در خانه آشوبی برپا شد. چیکآپّا خانه بود، اما بیرون نیامد. چه لزومی داشت بیاید وقتی ما هستیم که به خاطر او بجنگیم؟»
حجم
۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه