دانلود و خرید کتاب او و گربه اش ماکوتو شینکای ترجمه مژگان رنجبر
تصویر جلد کتاب او و گربه اش

کتاب او و گربه اش

معرفی کتاب او و گربه اش

کتاب او و گربه اش نوشتهٔ ماکوتو شینکای و ترجمهٔ مژگان رنجبر است. نشر کتاب کوله پشتی این مجموعه داستان کوتاه ژاپنی را منتشر کرده است.

درباره کتاب او و گربه اش

کتاب او و گربه اش حاوی چهار داستان کوتاه ژاپنی مرتبط است که به زندگی چهار زن و گربه‌های آن‌ها می‌پردازد. این مجموعه، شکنندگی و رنج و مشکلات موجود در برقراری ارتباط با دیگران را واکاوی کرده است. صاحبان هر کدام از این گربه‌ها با احساسات آشنایی همچون تنهایی، افسردگی و اندوه دست‌وپنجه نرم می‌کنند و با حضور گربه‌هایشان، امید و آرامش به زندگیشان بازمی‌گردد. ماکوتو شینکای، خالق انیمهٔ کوتاه «او و گربه‌اش» با همکاری «ناروکی ناگاکاوا» این اثر را نوشته است. گفته شده است که گربه‌ها نقش مهمی در فرهنگ ژاپن دارند. مردم ژاپن از دیرباز عقیده دارند که گربه‌ها مایهٔ خوشبختی و نشاط هستند. در برخی از آثار ادبیات ژاپنی، گربه‌ها روایت اصلی داستان را بر عهده دارند. این کتاب به ما نشان می‌دهد که دوستی و رابطه با هر موجودی می‌تواند ما را در تاریک‌ترین روزهای زندگیمان نجات دهد. زاویه‌دید داستان‌ها دائماً بین انسان و گربه تغییر می‌کند. یکی از جالب‌ترین بخش‌های کتاب زمان‌هایی است که انسان‌ها از دید گربه‌ها روایت می‌شوند؛ انگار گربه‌ها زبان و احساسات انسان‌ها را درک می‌کنند و با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کنند. ماکوتو شینکای اولین‌بار در سال ۱۹۹۹ فیلم کوتاه پنج‌‌دقیقه‌ای «او و گربه‌اش» را ساخت. او در سال ۲۰۱۳ با همراهی ناروکی ناگاکاوا، کتاب «او و گربه‌اش» را نوشت. در سال ۲۰۱۶ بر اساس همین داستان‌ها، یک مجموعه‌ٔ تلویزیونی چهارقسمتی با همین نام تولید شد.

اولین داستان کتاب «او و گربه‌اش» با راوی بی‌نامی شروع می‌شود که در یک جعبهٔ مقوایی نزدیک ایستگاه قطار دراز کشیده و بی‌تفاوت، به دنیای اطراف خود نگاه می‌کند. او فکر می‌کند که پایان زندگی‌اش فرا رسیده، اما ناگهان در تاریکی، نور چشمان یک زن جوان را می‌بیند. این برخورد، سرنوشت آن دو را برای همیشه تغییر می‌دهد. این زن درگیر مشکلات عاشقانه است و نمی‌تواند معشوقش را رها کند. او گربهٔ کوچک درون جعبه را به خانه می‌برد و نام «چوبی» را بر او می‌گذارد. نگهداری از چوبی به زن قدرت تصمیم‌گیری و اعتمادبه‌نفس می‌دهد و او را از سرگردانی رها می‌کند. ماکوتو شینکای و ناروکی ناگاکاوا در دومین داستان کتاب به‌سراغ هنرمند جوانی می‌روند که نمی‌تواند تصمیم بگیرد به تحصیل ادامه دهد یا شغلی دائمی پیدا کند. او به یک گربهٔ ولگرد غذا می‌دهد و آرام‌آرام، به این گربهٔ کوچک علاقه پیدا می‌کند و او را به خانه‌اش می‌آورد. داستان دوم کتاب «او و گربه‌اش» را بخوانید تا متوجه شوید مراقبت از گربه به این دختر کمک می‌کند تا دربارهٔ آینده‌اش تصمیم بگیرد. دو داستان پایان کتاب او و گربه اش، بیش از داستان‌های دیگر با هم مرتبطند.

خواندن کتاب او و گربه اش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ژاپن و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ماکوتو شینکای

ماکوتو شینکای (Shinkai Makoto) با نام اصلی «ماکوتو نیتسو» در ۹ فوریهٔ ۱۹۷۳ به دنیا آمد. او کارگردان انیمهٔ ژاپنی است که پیشتر به طراحی گرافیک مشغول بود. او از اهالی استان ناگانو است و در دانشگاه چو در رشتۀ ادبیات ژاپنی تحصیل کرده است. از دوران مدرسه به ساخت و طراحی مانگا، انیمه و رمان علاقه‌مند بوده و امروزه در چندین نقد از او با عنوان «میازاکی جدید» نام برده شده است. پس از فارغ‌التحصیلی در رشتۀ ادبیات ژاپنی از دانشگاه چوو در سال ۱۹۹۶، همان سال در نیهون فالکام که یک شرکت سازندۀ بازی‌های ویدئویی است مشغول به کار شد و برای چند سال به‌عنوان طراح گرافیک فعالیت کرد. در این مدت او با «تنمن» آشنا شد. تنمن نیز در شرکت فالکام به‌عنوان سرپرست تیم صدا جِی. دی. کِی، فعالیت می‌کرد که بعدها موسیقی متن بسیاری از فیلم های او را به ثمر رساند. شینکای در سال ۲۰۰۰ برای کار بر روی پروژۀ شخصی‌اش («صداهای ستاره‌ای دوردست») از فالکام خارج شد. کتاب او و گربه اش حاوی چهار داستان کوتاه به قلم او است.

بخشی از کتاب او و گربه اش

«زمستان بسیار بسیار طولانی آمد و رفت؛ فصل شکوفه‌های گیلاس از راه رسید.

داشتم همراه چوبی که درون قفس حمل بود، کنار رودخانه زیر شکوفه‌ها قدم می‌زدم. گلبرگ‌های صورتیِ کم‌رنگ در هوا مثل دود موج برمی‌داشتند.

لرزششان جریان هوایی را که برای چشم نامرئی بود نمایان می‌کرد.

کسی که کنارم بود یک بار بهم گفته بود: «تقصیر تو نیست؛ تو که نمی‌تونی احساس آدم‌ها رو ببینی.»

این حرف باعث شد حس بهتری به خودم داشته باشم. تا آن زمان، خودم را بابت ناتوانی در خواندن ذهن مردم سرزنش می‌کردم. من نمی‌توانستم آنچه را همه می‌دیدند ببینم؛ به همین دلیل اطرافیانم را آزرده می‌کردم.

حتی نمی‌توانستم احساسات خودم را چندان درک کنم. با این فکر که درحقیقت احساسات آدم‌ها را می‌فهمم اما وانمود به درک نکردنشان می‌کنم، مدت‌ها ذهنم را بی‌فایده مشغول نگه داشته بودم.

شخصی این موضوع را بهم یاد داد؛ من به لطف چوبی با این شخص آشنا شده بودم.

شکوفه‌ها در نسیم فرو می‌ریختند.

«چوبی، قشنگه، نه؟»»

کاربر 1203734
۱۴۰۲/۱۰/۱۴

این کتاب درباره ی آدمها و گربه هاست،به همه کسانی که گربه هارو دوس دارن این کتابو پیشنهاد میدم،امیدوارم مثلِ من غرق در خوندنش بشید.

Amin Rostami
۱۴۰۳/۰۸/۰۱

«آن روز بارانی را به یاد آوردم که چوبی (گربه) را نجات داده بودم یا دست کم این فکری بود که آن موقع متکبرانه در ذهنم داشتم؛ چون در حقیقت من آن کسی بودم که نجات پیدا کرده بود!» . با فهمیدن اینکه نویسنده‌ی

- بیشتر
ماریام
۱۴۰۳/۰۷/۱۱

میتونم قشنگی این داستان رو اینجوری توصیف کنم : اونقدر غرق در داستان شده بودم که اصلا نفهمیدم کی داستان رو تموم کردم ❤️🙂

آنی در جست و جوی اینگلساید
۱۴۰۳/۰۶/۰۷

قشنگ بود، رابطه‌ی بین آدما و حیوون خونگیشون رو خیلی خوب توضیح داده. چهار فصل و چهار داستان مختلف که به هم ربط دارن.

میم‌ بانو
۱۴۰۳/۰۵/۰۲

دنیا رو از دید گربه ها و سرپرست هاشون دیدن خیلی جالبه

zohreh
۱۴۰۳/۰۸/۱۳

۱۷۳. یکی از زیباترین، لطیف‌ترین و پراحساس‌ترین کتابهایی که خوندم. قلم نویسنده بی‌نظیره و ترجمه بسیار خوبی داره. شاید شنیده باشیم این ما نیستیم که گربه‌ها رو به سرپرستی میگیریم، بلکه توسط گربه‌ها به سرپرستی گرفته میشیم. این کتاب ماجرای روابط ۴ گربه

- بیشتر
SMelikaaseyd
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

راستش وقتی شروعش کردم انتظارِ بالایی ازش نداشتم ولی برخلاف، خیلی ازش خوشم اومد! ژاپنی‌ها کلا توی برانگیختنِ احساسِ آدم تبحر دارن! چه انیمه‌ها و فیلم‌هاشون و چه ادبیاتشون....

leili
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

کتاب زیبا و ساده ی که از چهار داستان متفاوت و کوتاه تشکیل شده است. داستان هایی که که گربه ها نقش پررنگی رو در زندگی افراد دارند.و با وجود خودشون روشنایی و رنگ رو برای افراد به ارمغان می یارن.

«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»
mt
«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»
میم‌ بانو
«اون‌قدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست. همون‌طور که کنجی میازاوا توی شعرش می‌گه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمی‌ماند."»
mt
«آدم‌های بیش‌ازحد پرتلاش نمی‌تونن خودشون رو به سرزنش کردن دیگران راضی بکنن. برای همین، آخرش خودشون رو سرزنش می‌کنن و به‌خاطرش عذاب می‌کشن.»
میم‌ بانو
«یادتون نره چه آرزویی کردین. اگه اون رو توی قلبتون نگه دارین، یه روزی برآورده می‌شه، حتی اگه من اینجا نباشم.»
zohreh
«شاید لباس‌های کهنه تنم باشه، اما قلبم از پارچهٔ گلدوزی‌شده‌ست.
میم‌ بانو
در مدرسه کسی نبود که زبان همدیگر را بفهمیم و گشتن با آدم‌هایی که با آنها نمی‌سازی احمقانه است؛
میم‌ بانو
چقدر خوب بود که توی خانه کسی منتظرت باشد
mt
پرستاری از بیمار در خانه بار بزرگی است، هم برای فرد مراقب و هم برای فرد نیازمند مراقبت
mt
در مجلات مانگای دخترانه‌ای که آن‌وقت‌ها در مدرسه به‌نوبت می‌خواندیم، همیشه وقتی دختر برای خودش دوست‌پسری پیدا می‌کرد داستان تمام می‌شد، اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگی‌مان وجود دارد که به‌شدت احساس تنهایی می‌کنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
pari

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۹۰۰
۲۴,۴۳۰
۳۰%
تومان