بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب او و گربه اش | طاقچه
تصویر جلد کتاب او و گربه اش

بریده‌هایی از کتاب او و گربه اش

۴٫۳
(۱۵)
«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»
mt
«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعین‌حال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمی‌مونه.»
میم‌ بانو
«اون‌قدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست. همون‌طور که کنجی میازاوا توی شعرش می‌گه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمی‌ماند."»
mt
«آدم‌های بیش‌ازحد پرتلاش نمی‌تونن خودشون رو به سرزنش کردن دیگران راضی بکنن. برای همین، آخرش خودشون رو سرزنش می‌کنن و به‌خاطرش عذاب می‌کشن.»
میم‌ بانو
«یادتون نره چه آرزویی کردین. اگه اون رو توی قلبتون نگه دارین، یه روزی برآورده می‌شه، حتی اگه من اینجا نباشم.»
zohreh
«شاید لباس‌های کهنه تنم باشه، اما قلبم از پارچهٔ گلدوزی‌شده‌ست.
میم‌ بانو
در مدرسه کسی نبود که زبان همدیگر را بفهمیم و گشتن با آدم‌هایی که با آنها نمی‌سازی احمقانه است؛
میم‌ بانو
چقدر خوب بود که توی خانه کسی منتظرت باشد
mt
پرستاری از بیمار در خانه بار بزرگی است، هم برای فرد مراقب و هم برای فرد نیازمند مراقبت
mt
در مجلات مانگای دخترانه‌ای که آن‌وقت‌ها در مدرسه به‌نوبت می‌خواندیم، همیشه وقتی دختر برای خودش دوست‌پسری پیدا می‌کرد داستان تمام می‌شد، اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگی‌مان وجود دارد که به‌شدت احساس تنهایی می‌کنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
pari
ما نمی‌توانیم همه‌چیز را به یاد بیاوریم و فقط بخش‌هایی یادمان می‌ماند که خیلی مهم‌اند
میم‌ بانو
برای رهایی و آزادی باید بهایش را پرداخت
mt
ما نمی‌توانیم همه‌چیز را به یاد بیاوریم و فقط بخش‌هایی یادمان می‌ماند که خیلی مهم‌اند، اما هیچ‌چیز وجود نداشت که دلم بخواهد به یاد بیاورم.
zohreh
از آغاز دوران مستقل شدنم لذت را در سبک زندگی منظم دیده بودم. این کشف برایم آرامش‌بخش بود که می‌توانستم کارهای روزانه‌ام را اداره کنم.
zohreh
اون‌قدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست.
zohreh
در دوردست شهابی به‌سرعت رد شد. فکر کرد آرزویی بکند، اما پی برد که دیگر چیزی برای آرزو کردن باقی نمانده است.
pari
من عاشق این دنیام. این فکر با وضوح کاملی به ذهنم رسید. او ناگهان خندید و من به چهرهٔ بشّاشش نگاه کردم. او هم ذهن من را خوانده بود. * مطمئنم که او نیز عاشق این دنیاست.
melika
اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگی‌مان وجود دارد که به‌شدت احساس تنهایی می‌کنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
mt
شاید این همان چیزی بود که مردم از سعادت زناشویی می‌خواستند، لذتی که من از داشتن گربه‌ام می‌بردم.
mt
«من هم از اون چیزهایی دارم که ستاره‌ها رو شکل دادن؟» جان گفت: «بله، داری، چوبی. صاحبت هم داره. اینها رو یادتون نمی‌آد و برای همینه که هردوتون موجودات تنهایی هستین.»
mt
«ساده بخوام بگم، بهشت هیچ‌وقت مدت طولانی باقی نمی‌مونه.»
mt
«این زندگی توئه؛ پس حواست باشه که از اون به‌اندازهٔ کافی برای خودت نگه داری.
mt
من و شوهرم هرگز بچه‌دار نشدیم؛ اگر می‌شدیم احتمالاً وضعیتمان فرق می‌کرد. او در بیمهٔ اجتماعی کار می‌کرد و برای سخنرانی دربارهٔ مراقبت و درمان سالمندان به سرتاسر کشور سفر می‌کرد، بی‌آنکه از خط مقدم مراقبت و پرستاری در خانهٔ خودش چیزی بداند. *
mt
جامعه بیشتر از واژه‌ها ساخته شده است. این موضوع را وقتی فهمیدم که شغلی پیدا کردم و قدم به درون دنیا گذاشتم.
zohreh
من از سروکار داشتن با اسناد و مدارک لذت می‌بردم؛ چون حس می‌کردم ماندگارند.
zohreh
آدم خوش‌بیانی نبودم و کم‌وبیش طولی نمی‌کشید که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، اما دوستانم عاشق حرف زدن بودند.
zohreh
همون‌طور که کنجی میازاوا توی شعرش می‌گه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمی‌ماند."»
zohreh
«"انسان‌ها نیز روزی دست از خویشتن خواهند کشید..."
zohreh
من اصلاً متوجه مسائلی نمی‌شدم که آدم‌های عادی درک می‌کردند. معنایی را که در پس دریای واژه‌ها بود درک نمی‌کردم. صرفاً روی سطح شناور می‌شدم.
zohreh
در انبوه واژه‌هایی که به کار برد، حتی واژه‌ای نبود که کمی خوشایند باشد. چیزهایی که می‌گفت قبلاً چقدر به گوشم باارزش می‌آمد.
zohreh

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۴۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۹۰۰
۲۴,۴۳۰
۳۰%
تومان