
بریدههایی از کتاب او و گربه اش
نویسنده:ماکوتو شینکای
مترجم:مژگان رنجبر
ویراستار:سارا صحرانورد فرد
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۹ رأی
۴٫۴
(۱۹)
«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعینحال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمیمونه.»
mt
«هیچ آدمیزادی همیشه قوی نیست، درعینحال هیچ آدمیزادی تا ابد ضعیف نمیمونه.»
میم بانو
چقدر خوب بود که توی خانه کسی منتظرت باشد
mt
«اونقدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست. همونطور که کنجی میازاوا توی شعرش میگه: "همهٔ آن استعداد و قدرت و منابعی که انسان در اختیار دارد، تا ابد با او نمیماند."»
mt
«یادتون نره چه آرزویی کردین. اگه اون رو توی قلبتون نگه دارین، یه روزی برآورده میشه، حتی اگه من اینجا نباشم.»
zohreh
«آدمهای بیشازحد پرتلاش نمیتونن خودشون رو به سرزنش کردن دیگران راضی بکنن. برای همین، آخرش خودشون رو سرزنش میکنن و بهخاطرش عذاب میکشن.»
میم بانو
«از مرگ نمیترسم. هیچ فرقی با خوابیدن نداره. خوابیدن مثل اینه که مُردن رو هر شب تمرین میکنیم.»
nani_ad_
«شاید لباسهای کهنه تنم باشه، اما قلبم از پارچهٔ گلدوزیشدهست.
میم بانو
در مدرسه کسی نبود که زبان همدیگر را بفهمیم و گشتن با آدمهایی که با آنها نمیسازی احمقانه است؛
میم بانو
پرستاری از بیمار در خانه بار بزرگی است، هم برای فرد مراقب و هم برای فرد نیازمند مراقبت
mt
وقتی رفت دچار اضطراب شدم، کموبیش مثل وقتی که آدم در دریا شنا میکند و یکهو متوجه میشود که نمیتواند با پاهایش کف دریا را لمس کند.
سایه
در مجلات مانگای دخترانهای که آنوقتها در مدرسه بهنوبت میخواندیم، همیشه وقتی دختر برای خودش دوستپسری پیدا میکرد داستان تمام میشد، اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمیافتد.
حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگیمان وجود دارد که بهشدت احساس تنهایی میکنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
pari
ما نمیتوانیم همهچیز را به یاد بیاوریم و فقط بخشهایی یادمان میماند که خیلی مهماند
میم بانو
از آغاز دوران مستقل شدنم لذت را در سبک زندگی منظم دیده بودم. این کشف برایم آرامشبخش بود که میتوانستم کارهای روزانهام را اداره کنم.
zohreh
برای رهایی و آزادی باید بهایش را پرداخت
mt
ما نمیتوانیم همهچیز را به یاد بیاوریم و فقط بخشهایی یادمان میماند که خیلی مهماند، اما هیچچیز وجود نداشت که دلم بخواهد به یاد بیاورم.
zohreh
اونقدری که حفظ کردن استعداد مهمه، شکل دادنش مهم نیست.
zohreh
بیتردید چیزی در وجودم خُرد شده بود و تا حد موجودی که فقط نفس میکشد تقلیل پیدا کرده بودم.
rrrrrrrrrddddddddd
«این زندگی توئه؛ پس حواست باشه که از اون بهاندازهٔ کافی برای خودت نگه داری.»
rrrrrrrrrddddddddd
میتونی اسمش رو بذاری قدرت عشق یا قدرت نیاز به دیگران. این قدرتی که ما بهازای احساس تنهایی به دست آوردیم،
haniyh
طبیعی است که ضعیفترین گربهها اول ناپدید بشوند.
haniyh
در دوردست شهابی بهسرعت رد شد. فکر کرد آرزویی بکند، اما پی برد که دیگر چیزی برای آرزو کردن باقی نمانده است.
pari
من عاشق این دنیام. این فکر با وضوح کاملی به ذهنم رسید.
او ناگهان خندید و من به چهرهٔ بشّاشش نگاه کردم. او هم ذهن من را خوانده بود.
*
مطمئنم که او نیز عاشق این دنیاست.
melika
اما فهمیدم که در زندگی واقعی چنین اتفاقی نمیافتد.
حتی وقتی چنین دوستی داریم، اوقاتی در زندگیمان وجود دارد که بهشدت احساس تنهایی میکنیم، خیلی بیشتر از وقتی که او را نداشتیم.
mt
شاید این همان چیزی بود که مردم از سعادت زناشویی میخواستند، لذتی که من از داشتن گربهام میبردم.
mt
«من هم از اون چیزهایی دارم که ستارهها رو شکل دادن؟»
جان گفت: «بله، داری، چوبی. صاحبت هم داره. اینها رو یادتون نمیآد و برای همینه که هردوتون موجودات تنهایی هستین.»
mt
«ساده بخوام بگم، بهشت هیچوقت مدت طولانی باقی نمیمونه.»
mt
«این زندگی توئه؛ پس حواست باشه که از اون بهاندازهٔ کافی برای خودت نگه داری.
mt
من و شوهرم هرگز بچهدار نشدیم؛ اگر میشدیم احتمالاً وضعیتمان فرق میکرد. او در بیمهٔ اجتماعی کار میکرد و برای سخنرانی دربارهٔ مراقبت و درمان سالمندان به سرتاسر کشور سفر میکرد، بیآنکه از خط مقدم مراقبت و پرستاری در خانهٔ خودش چیزی بداند.
*
mt
جامعه بیشتر از واژهها ساخته شده است.
این موضوع را وقتی فهمیدم که شغلی پیدا کردم و قدم به درون دنیا گذاشتم.
zohreh
حجم
۴۰۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۴۰۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۳۴,۹۰۰
۲۰,۹۴۰۴۰%
تومان