
کتاب آفرودیت
معرفی کتاب آفرودیت
کتاب آفرودیت نوشتهی غزاله بزرگزاده اثری داستانی است که نشر روزگار آن را منتشر کرده است. این رمان با روایتی معاصر و زبانی صمیمی، به زندگی دختر جوانی به نام باران میپردازد که پس از حادثهای برای مادرجانش، با تنهایی و ترسهای درونی خود دستوپنجه نرم میکند. ورود دختری غریبه به خانهی باران، نقطهی عطفی در داستان است که لایههای پنهان زندگی شخصیتها را آشکار میکند. نویسنده با پرداختن به روابط خانوادگی، خاطرات گذشته و چالشهای زنان در جامعه، فضایی ملموس و پرتنش خلق کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آفرودیت
آفرودیت، رمانی از غزاله بزرگزاده، داستانی خانوادگی و اجتماعی را روایت میکند که در بستر خانهای قدیمی و پرخاطره شکل میگیرد. محوریت داستان بر زندگی باران است؛ دختری که پس از به کما رفتن مادرجانش، با احساس ناامنی و ترسهای مبهمی روبهرو میشود. روایت با ورود شیما، دختری غریبه و مستأجر موقت، به خانهی باران، ابعاد تازهای پیدا میکند و به تدریج گذشته و زخمهای پنهان خانوادهها را آشکار میسازد. نویسنده با استفاده از فلاشبکها و بازگویی خاطرات، لایههای مختلف شخصیتها و روابطشان را به تصویر کشیده است. فضای داستان آمیخته با حس تنهایی، اضطراب، و جستوجوی معنا در میان آشوبهای خانوادگی و اجتماعی است. آفرودیت با تمرکز بر زنان و نقش آنها در خانواده، به مسائلی چون خیانت، اعتیاد، مهاجرت و تابآوری میپردازد و تصویری واقعگرایانه از زندگی معاصر ارائه میدهد.
خلاصه داستان آفرودیت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با روایت باران آغاز میشود؛ دختری که پس از حادثهای برای مادرجانش، در خانهای بزرگ و قدیمی تنها مانده و با ترسها و اوهام خود روبهرو است. احساس تعقیب و نگاههای نامرئی، او را به مرز اضطراب میرساند. برای فرار از این تنهایی، تصمیم میگیرد همخانهای پیدا کند و پس از جستوجوهای بیثمر، شبی بارانی، دختری به نام شیما بیخبر به خانهاش میآید. شیما با گذشتهای پر از فرازونشیب، به تدریج اعتماد باران را جلب میکند و میان آنها گفتوگوهایی شکل میگیرد که هر دو را به بازنگری در زندگیشان وامیدارد. در خلال روایت، خاطرات کودکی باران و شیما، روابط خانوادگی، دعواهای پدر و مادر، و زخمهای قدیمی خانوادهها بازگو میشود. داستان شیما از خانوادهای با پدری گرفتار اعتیاد و مادری رنجکشیده، به تدریج آشکار میشود و مخاطب را با واقعیتهای تلخ و پیچیدهی زندگی زنان در جامعه روبهرو میکند. روایت با جزئیات دقیق، فضای خانه، باران، و روابط میان شخصیتها را به تصویر میکشد و به تدریج رازهای پنهان و گرههای داستانی را باز میکند، بیآنکه پایان ماجرا را لو بدهد.
چرا باید کتاب آفرودیت را بخوانیم؟
آفرودیت با روایتی ملموس و جزئینگر، به لایههای پنهان روابط خانوادگی و چالشهای زنان در جامعه میپردازد. این کتاب با شخصیتپردازی دقیق و دیالوگهای زنده، تجربهی تنهایی، ترس، و جستوجوی معنا را به تصویر میکشد. روایت داستانی که میان گذشته و حال در رفتوآمد است، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و مخاطب را به تأمل دربارهی نقش خانواده، خاطرات و تابآوری در برابر مشکلات دعوت میکند. همچنین، پرداختن به موضوعاتی چون اعتیاد، خیانت و مهاجرت، کتاب را به اثری چندلایه و قابل تأمل تبدیل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که دغدغهی روابط میاننسلی، مسائل زنان، یا تجربهی تنهایی و اضطراب را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به روایتهای واقعگرایانه و شخصیتپردازی عمیق علاقهمندند، مناسب است.
بخشی از کتاب آفرودیت
«از بچگی سنگینی نگاههایی را روی خودم احساس میکردم، اما این چندوقت اخیر مخصوصاً بعد از به کما رفتنِ مادرجان، این سنگینی بیشتر از قبل شده است. احساس میکنم کسی و یا کسانی نگاهشان به من است و هرجا میروم مثل سایه دنبالم هستند اما وقتی سر برمیگردانم و دوروبرم را نگاه میکنم هیچچیز و هیچکس آنجا نیست. هر وقت این احساس را به مادر جان میگفتم، میگفت: «چیزی نیست دختر جان... خیالاتی شدهای.» بعدها این احساس را از آنها پنهان کردم و با این احساس آزاردهنده بزرگ شدم و به خودم قبولاندم که اشتباه میکنم و این احساس الکی است و دروغ و وهم و خیالی بیش نیست. این اواخر همهچیز به نحو دیگری تغییر پیدا کرده است. علاوه بر آن احساس همیشگی که شدت یافته، اتفاقات عجیب و غریبِ دیگری هم روی داده است که نشانهای از اتفاقی، حادثهای یا حاملِ پیامیست برای من، پیامی که من از درکش عاجزم... شاید هم، اینها پیامد حادثهای است که برای مادر جان اتفاق افتاده و ترسی که از تنهایی بر من غالب شده است. واقعاً گیج و درمانده شدهام... حس میکنم چاله و حفرهای در زندگیام باز شده فارغ از زمان و مکان که مرا با سرعت درونِ خودش میکشد و میبلعد... فکرش هم ترسناک است چه برسد به تجربهاش که تنهایی در خانهای قدیمیساخت و درندشت سر کنی، شب را به روز و روز را به شب برسانی. مخصوصاً با اوهام و ترسهایی که در وجودِ من خانه کردهاند و چون پیلهای سفت و سخت مرا دربرگرفتهاند.»
حجم
۴۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
حجم
۴۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه