کتاب خاک خوب
معرفی کتاب خاک خوب
کتاب خاک خوب نوشتهٔ پرل اس. باک و ترجمهٔ غفور آلبا است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان در دوم مارس ۱۹۳۱ در نیویورک منتشر شد.
درباره کتاب خاک خوب
کتاب خاک خوب حاوی ماجرای کشاورزی به نام «ونگلانگ» در چینِ دههٔ ۱۹۲۰ میلادی است. این رمان، سیر تحولات این شخصیت را از فقر به ثروتاندوزی بههمراه تمام مصائب و مشکلات این مسیر نشان میدهد. پرل اس. باک این اثر داستانی را در بستر تاریخی بازگو میکند و تصویری دقیق از شرایط دهقانان و کشاورزان تنگدست در زمان جنگ و قحطی ترسیم میکند. رمان «خاک خوب» یکی از برترین رمانهای کلاسیک به شمار میآید. نویسندهٔ این اثر که نویسندهای آمریکایی است، بخش زیادی از زندگی خود را در چین گذرانده است و حاصل تجربهٔ زیسته و نگاه دقیقش به فرهنگ چین، داستانی جذاب است که تاریخ چین در دههٔ ۱۹۲۰ را بهخوبی به نمایش میگذارد. این کتاب یکی از آثار مجموعهای سهگانه است که جلدهای بعدی آن «پسران» و «خانههای قسمتشده» نام دارند. کتاب خاک خوب در زمان انتشارش به پرفروشترین رمان ایالات متحده تبدیل شد و افتخارات زیادی کسب کرد. این کتاب که در ۳۴ فصل نگاشته شده است، موفق به کسب جایزهٔ پولیتزر برای داستان شده و از آثار مشهور ادبیات انگلیسیزبان به شمار میرود.
خواندن کتاب خاک خوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای تاریخی و کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاک خوب
«وقتی سربازها رفتند، ونگلانگ و دو پسر بزرگترش، برای اولینبار هر سه، با هم توافقی کردند و آن این بود که تمام آثار آنچه در این یکیدو ماه اخیر رخ داده بود باید از بین برده شود. دوباره نجار و بنا را فراخواندند و نوکرها حیاطها را تمیز کردند. نجارها با مهارت و استادی تمام منبتکاریها و میزهای شکسته را تعمیر کردند. کثافتهای حوضها و استخرها خالی شد و آنها را با آب تازه و پاک پر کردند. پسر ارشد دوباره ماهیهای قرمز و ابلق و خالدار خرید و یک بار دیگر درختهای گلدار کاشت و شاخههای شکستهٔ درختهایی را که باقی مانده بود، زد. یک سال نگذشته بود که باغچهها دوباره تروتازه و پرگل شد و پسرها دوباره به حیاط و اتاقهای خود منتقل شدند و یک بار دیگر نظم و آرامش در همهجا برقرار شد.
درضمن ونگلانگ دستور داد آن کنیزکی که از پسرعمویش آبستن شده بود، تا هروقت که زنعمویش زنده بود ملازم او باشد. البته همه میدانستند که مدت عمر پیرزن چندان نخواهد بود. دستور داد که وقتی مرد، کنیزک او را در تابوتش بگذارد. وقتی آن کنیزک دختربچهای به دنیا آورد ونگلانگ بسیار خوشحال شد، چونکه اگر آن کودک پسر میبود مادرش از داشتن او مباهات میکرد و ادعا میکرد که باید جزو خانواده باشد، ولی حالا که بچه دختر بود مادرش فقط کنیزی بود که کنیز دیگری زاییده بود و چیزی نبود جز آنچه قبلاً بود. بااینحال ونگلانگ با او نیز، چون همهکس، منصف بود. به او گفت که وقتی پیرزن مرد، اگر مایل باشد میتواند اتاق او را برای خودش بردارد و رختخواب پیرزن هم مال او باشد. با یک اتاق از شصت اتاقی که در خانه بود، چیزی کم نمیشد. مقداری پول نقره هم به کنیزک داد.»
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
داستانی جذاب و پرکشش از فراز و نشیب زیستی نوع بشر. بسیار از مطالعه این کتاب لذت بردم بدون پیچیدگی و پرمغز 👌🌱🌿