کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان
معرفی کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان
کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان نوشتهٔ ادوارد هلت کار و ترجمهٔ خشایار دیهیمی است و نشر نو آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت رنجهای داستایفسکی در سرتاسر عمر و سختیهای زندگی پرفرازونشیبش است. او مدام در جدالی بین شک و ایمان قرار داشت؛ دغدغهای که آن را در تمام داستانهایش هم جاری کرد.
درباره کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان
کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان روایت روزگار سخت داستایفسکی از کودکی تا پایان عمر است. بسیاری از خوانندگان آثار داستانی داستایفسکی زمانی که با شخصیت و حیاتِ این نویسنده آشنا میشوند از تأثیر عمیقی که زندگی او بر داستانهایش گذاشته است، شگفتزده میشوند. این کتاب دقیقا دست بر همین نقاط اشتراک و تأثیرگذاریها میگذارد و شرح میدهد که بر این نویسندهٔ بزرگ تاریخ ادبیات جهان چه گذشته است که اینسان در داستانهایش تلخ و واقعبین مینماید.
کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان از این بخشها و فصلها تشکیل شده است:
کتاب اول: سالهای رشد
کودکی
سالهای نخست در پطرزبورگ
ثمرههای نخستین
فاجعه
خانه مردگان
کتاب دوم: سالهای هیجان و جوشش
تبعید و ازدواج نخست
تجربه روزنامهنگاری
زندگی خصوصی
سالهای اندوه
میانپردههای احساساتی
کتاب سوم: سالهای آفرینش
سال شگفتیها
ماههای نخست اقامت در خارجه
ادامه اقامت در خارجه
مشکلات اخلاقی ــ جنایت و مکافات
آرمان اخلاقی ــ ابله
اخلاق و سیاست ــ جنزدگان
کتاب چهارم: سالهای کامروایی
بازگشت به روسیه
داستایفسکی روانشناس ــ جوان خام
داستایفسکی روزنامهنگار ــ یادداشتهای روزانه یک نویسنده
داستایفسکی پیامبر ــ برادران کارامازوف
اوج افتخار
خواندن کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شخصیت و آثار داستایفسکی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستایفسکی، جدال شک و ایمان
«زندگینامهنویس رسمی داستایفسکی مینویسد: «سال ۱۸۶۶ اهمیتی عظیم در زندگی داستایفسکی داشت. در ژانویه چاپ رمان جنایت و مکافات در روسکی وستنیک شروع شد، در پاییز، روز چهارم اکتبر، زن آیندهاش آنا گریگوریونا اسنیتکینا را ملاقات کرد.» جنایت و مکافات او را بیگفتگو در رده بزرگترین نویسندگان روسی قرار داد و وضعش را در جهان ادب تثبیت کرد؛ ازدواج دومش زندگی داخلی او و سرانجام وضع مالیاش را سروسامان داد. در سن چهلوپنج سالگی دست بخت واقبال ـچون بخت واقبال در این امر بیش از عمل آگاهانه یا ارادی دخیل بودــ داستایفسکی را از آن دلدادگیهای آزاردهنده و تجربههای ادبی سالهای جوانی برکنار داشت و با یک چرخش او را بدل به شوهری وفادار و رماننویسی بنام کرد. فاصله میان نوامبر ۱۸۶۵، که ماجرای عشقی او با سوسلووا به طورقطعی پایان گرفت، تا فوریه ۱۸۶۷ را، که او با آنا گریگوریونا ازدواج کرد، بحق باید نقطه عطف زندگی داستایفسکی دانست.
زایش روحی یک شاهکار فرایندی است که شایسته تحلیل است. ما فقط میتوانیم مراحل برونی رشد جنایت و مکافات را دنبال کنیم، امّا این کار با دقتی فوقالعاده قابلانجام است. در ماه ژوئن، اندکی پس از تعطیل کامل اپوخا، داستایفسکی به یاد ناشر قدیمیاش کرایفسکی افتاد و نامهای نوشت و رمانی تحت عنوان دائمالخمرها به او پیشنهاد کرد که مربوط به «میگساری و مستی از کلیه جنبهها، خصوصآ تصویرکردن خانوادهها و بچههایی که در چنین محیطی بار میآیند، و غیره» بود. کرایفسکی این پیشنهاد را رد کرد؛ و چیزی گواه بر این مطلب نیست که حتی یک سطر از دائمالخمرها نوشته شده باشد. امّا میتوان فرض کرد که نطفه اوّلیه فصلهایی از جنایت و مکافات که مربوط به خانواده مارملادوف است در این طرح نهفته بوده است. به دنبال امتناع کرایفسکی، داستایفسکی قراردادی با استلوفسکی امضاء کرد، و چون پول سفر به خارج را در جیب یافت، مثل معمول فکر آینده دیگر از سرش بیرون رفت. آنگاه روزهای مصیبتبار اقامت در ویسبادن با سوسلووا فرارسید؛ و چنانکه بعدها در نامهای نوشته است، اندیشه نوشتن جنایت و مکافات زمانی به خاطرش خطور کرد که همه چیز خود را در پای میز رولت باخته بود. هرروز به مغازههای رهنگیرها در ویسبادن مراجعه میکرد، بدین امید که با گروگذاشتن لباسها و خردهریزهایش چند تالری به دست آورد و از گرسنگی نجات یابد. احتمالا یکی از همین رباخواران سنگدل الگوی نخستین قربانی راسکولنیکوف قرار گرفته است؛ و داستایفسکی خصایل بالقوه راسکولنیکوف را در این پریشانی مصیبتبار در دل خویش جسته است. در اوایل سپتامبر داستایفسکی در نامهای به کاتکوف رمانش را برای چاپ در مجله روسکی وستنیک عرضه میکند، و خطوط عمده طرح آن را شرح میدهد: «گزارشی روانشناختی از یک جنایت.» داستایفسکی در آن دورهای که زیر بار درد تحقیر و گرسنگی در ویسبادن تنها بود، نوشتن فصلهای مشهور نخست جنایت و مکافات را آغاز کرد؛ و از لحظه بازگشت به پطرزبورگ که کاتکوف رمان را برای چاپ در مجلهاش پذیرفت، با سرعت کار را ادامه داد.
داستایفسکی از اهمیت این فرصت پیشآمده آگاه بود، و با سنجیدگی و تأملی که معمول او نبود به کار پرداخت. وی در این زمان به روایت اول شخص مفرد آشکارا دلبستگی داشت؛ سه اثر مهمّ آخر او ـخاطرات خانه مردگان، آزردگان، و یادداشتهای زیرزمینیــ همه در همین قالب نوشته شده بودند. وی سهبار تلاش کرد تا جنایت و مکافات را نیز از زبان قهرمان داستان بازگوید، نخست به شکل یادداشتهای روزانه قهرمان داستان، سپس به شکل اعترافات او در برابر دادگاه، و سرانجام به صورت خاطراتی که قهرمان داستان هشت سال پس از قتل به هنگام آزادی از زندان مینویسد. آنگاه همه این پیشنویسها را کنار گذاشت (پارهای از دستنویسهای آنها برجای مانده است)، و به روایت ساده سوّم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود روی آورد. در تمام زمستان بیوقفه کار کرد. بخش اوّل در شماره ژانویه ۱۸۶۶ روسکی وستنیک به چاپ رسید. تقریباً نیمی از رمان در شمارههای ژانویه، فوریه، و آوریل منتشر گشت؛ بقیه آن سر فرصت و فراغت و با کندی بیشتر در طول بقیه سال چاپ شد.
وضع مالی داستایفسکی در طول مدتی که نگارش رمان را در پطرزبورگ ادامه داد، هیچ بهتر از وضعش به هنگام شروع آن در ویسبادن نبود. جمع پولی که بابت نوشتن این رمان از کاتکوف گرفت تقریباً ۴۰۰۰ روبل بود، که بیشتر آن را به اقساط و از پیش دریافت کرد. امّا این مبلغ نسبتاً معتنابه با آنهمه قرضی که داستایفسکی داشت چندان تأثیری در حال او نکرد. طلبکاران حریص با دستهای درازشده منتظر هر قسطی بودند که پرداخت میشد، و موازنه منافع جالبی برقرار شده بود. طلبکاران او را به زندان بدهکاران تهدید میکردند، و او با این تهدید پاسخشان میداد که در زندان او دیگر نخواهد توانست بنویسد و بدینترتیب یگانه امیدشان برای بازپس گرفتن حتّی بخشی از وامها برباد خواهد رفت؛ داروندار او فقط نبوغش بود. تا زمانی که میتوانست آنقدری از بدهیهایش را به طلبکاران بپردازد که موقتاً راضی شوند، میشد امید داشت که دست از سر او بردارند؛ امّا اگر پرداختها اندک یا دیربه دیر میبود، هرآینه احتمال میرفت که آنان انتقامجویی را به دریافت این مبالغ ناچیز ترجیح دهند. تازه شمار مدعیان به این طلبکاران ختم نمیشد؛ چون در طول تمام دورهای که موردبحث است او تا سرحد امکان همچنان خرج پاول ایسایف (که با او زندگی میکرد)، و نیز دو خانواده مشروع و نامشروع میخائیل، و برادر بیسروپای کوچکترش نیکالای را که دائمالخمری چارهناپذیر امّا دوستداشتنی بود ـو احتمالا تا حدودی مدل مارملادوف قرار گرفته استــ میپرداخت. فضای غمانگیز جنایت و مکافات انعکاسی کمرنگ از اوضاع تیره وتاری است که به هنگام نگارش رمان بر زندگی داستایفسکی حکمفرما بود.»
حجم
۳۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خیلی گران