کتاب کفش هایش
معرفی کتاب کفش هایش
کتاب کفش هایش نوشتهٔ جوجو مویز و ترجمهٔ کیمیا فضایی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. به نظر شما یک جفت کفش چقدر میتواند مسیر زندگی انسان را عوض کند؟ کفشهایش رمانی سرگرمکننده و تسلیبخش است دربارهٔ دوستی، رفاقت، قدرت زنان، خانواده، خیانت و امید.
درباره کتاب کفش هایش
کفش هایش داستان دوستی بین دو زن است؛ نوعی ارتباط و دوستی خواهرانه. از آن دوستیهایی که پلی بر تفاوتها میزند و بر اشتراکها دست میگذارد و مهمترین اتفاق زندگی دو نفر میشود. همچنین صدای زنانی است که با گذر از جوانی احساس میکنند از چشمها افتادهاند و اهمیت سابق را ندارند. زنانی که اگرچه همه به آنها نیاز دارند اما کسی آنها را نمیخواهد. این قضیه بهخصوص در مورد سم با آن رئیس کندذهنش صدق میکند و باعث میشود خواننده با او همذاتپنداری کند.
با خواندن این کتاب به قدرت دوستی، انعطافپذیری زنان و ماهیت عشق پی میبرید. دو زن با پیشینه و سبک زندگی کاملا متفاوت با جابهجاشدن ساکشان در باشگاه ورزشی مجبور میشوند کفشهای همدیگر را پا کنند و گوشهای از زندگی دیگری را درک کنند. همین کفشها زمینهساز اتفاقات بزرگتری میشوند و آنها را در شرایطی غیرعادی به هم میرسانند تا بدون اینکه بخواهند، به هم درس زندگی بدهند.
خواندن کتاب کفش هایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهایی دربارهٔ زنان و همچنین داستانهای جوجو مویز پیشنهاد میکنیم.
درباره جوجو مویز
جوجو مویز در سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او پیش از اینکه داستان بنویسد، روزنامهنگار بود. او از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه رو آورد. مویز دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه شده است. اولین داستان مویز، «پناهبخش» نام داشت اما او را در دنیا بیشتر با رمان «من پیش از تو»، «پس از تو»، «آخرین نامه معشوق»، و «میوه خارجی» میشناسند.
کتاب «من پیش از تو» مویز تاکنون بیش از چهارده میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته و فیلم آن با شرکت بازیگرانی چون سام کلافین و امیلیا کلارک ساخته شده است.
بخشی از کتاب کفش هایش
«نیشا روی مبل مخمل گلبهی لابیِ هتل بنتلی لم داده. گلدانی بهاندازهٔ تندیس نیمتنه با طرح پرندگان بهشتی کناردستش است و موبایلش را به گوشش چسبانده است. هر بار که صدایش بالا میرود، چند مهمانِ دوروبرش نگاهی به زنی میاندازند که حولهٔ تنپوش پوشیده!
«کارل، خیلی مسخرهست. من توی لابیام. بیا پایین با هم حرف بزنیم.» پیغام تمام میشود. بلافاصله دوباره شماره میگیرد: «کارل، اینقدر زنگ میزنم تا برداری. آدم با همسرش بعد از هیجده سال اینطوری برخورد میکنه؟» پیغام تمام میشود و دوباره شماره میگیرد.
«نیشا؟»
«کارل! من... شارلوت؟ شارلوت؟ نه. داره تماسهاش رو فوروارد میکنه. میخوام با کارل صحبت کنم. لطفاً گوشی رو بده بهش.»
«خیلی شرمندهام؛ ولی نمیتونم این کار رو بکنم، نیشا.»
صدای شارلوت بهحدی آرام است که انگار دارد بهجای صدای اپلیکیشن مراقبه صحبت میکند. ویژگی جدیدی در لحن صدایش هست، نوعی حسِ برتریِ محو که مو به تن نیشا سیخ میکند. بعد دوزاریاش میافتد که: «وای خدای بزرگ! من رو نیشا صدا زد!»
«آقای کنتر جلسه تشریف دارن و به من دستور مؤکد دادن که کسی مزاحمشون نشه.»
«نه. میری از اون جلسه میآریش بیرون. برام مهم نیست میخواد کسی مزاحمش بشه یا نه. من زنشم. میشنوی چی میگم؟ شارلوت؟... شارلوت؟»
گوشی قطع شده است. دختر واقعاً تماس را روی او قطع کرده است.
وقتی سرش را بالا میآورد، آدمهایی که نزدیکش روی مبل نشستهاند، به او زل زدهاند. او هم به آنها زل میزند تا از رو بروند و با ابروهای بالا و نچنچ و پچپچ سرشان را پایین بیندازند. کل بدن نیشا ناگهان پُر از کورتیزول شده و چیزی نمانده بخواهد واقعاً یکی را بُکُشد یا بهسمتی بدود یا فریاد بکشد. مطمئن نیست کدام را ترجیح میدهد. نیشا سرش را پایین میاندازد و متوجه میشود نمیتواند تا زمانی که تنپوشِ ارزان و دمپایی لاانگشتی به پا دارد، از پس این معضل بربیاید. به لباسهایش در طبقهٔ بالا در پنتهاوس فکر میکند و بهطرزی مادرانه دلش برایشان تنگ میشود. لباسهای عزیزش!»
حجم
۳۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
اگه میشه صوتیه این کتابو بزارین ، تشکر
من داستانهای جوجو مویز رو دوست دارم، خیلی امیدبخش و سرگرم کننده اند، یه جورایی حتی اعتماد به نفس آدم رو بیشتر می کنن و باید بگم منتظر کتاب بعدیش هستم.
داستان خیلی جذابه اوایل یکم کند پیش میره اما در ادامه دیگه نمی تونی رهاش کنی در مورد دو زن با زندگی متفاوت که در نهایت با کمک خودشونو دوستاشون از پس مشکلاتشون برمیان میتونن تفاوتهای همو بپذیرن و باهم
داستان جذاب و پر تنشی که تا پایان ، انسان رو دنبال خودش میکشه ، حال و هوای نا آشنایی که در عین حال ، آشناست . توصیفها بی عیب و نقص و کاملآ روشنند . یک داستان بکر ، بدون اغراق و
کتاب خوبی بود .اولش مثل همه کتاب های جوجو مویز گنگ بود اما بعد چند فصل داستان جالب میشه .
البته که ایشون یکیاز نویسندههای مورد علاقهمنن و نوع نگاهشون به مسائل رو بسیار دوست دارم. اما در این کتاب هم پیامهای خیلی زیادی وجود داشت که با توجه به نحوه پرداختن به هر موضوع، پیامها به جان مینشینند.
خوب
💔
کتاب جالب و متفاوتی بود از جوجو مویز
کتاب داستان زندگی دو زن که با وجود تفاوت در سبک زندگی ولی هر دو به نوعی به ته خط رسیدند و با حلقه ای از دوستیها مسائلشون رو حل و فصل می کنند. از اون کتابهایی که موقع خوندن