کتاب هیچ وقت دروغ نگو
معرفی کتاب هیچ وقت دروغ نگو
کتاب «هیچ وقت دروغ نگو» نوشتۀ فریدا مکفادن و ترجمۀ صبا ایمانی است و نشر نون آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب هیچ وقت دروغ نگو
داستان دربارۀ تریشیا و ایتن زوج جوانی است که بهتازگی ازدواج کردهاند و به دنبال خانه هستند. مشاور املاکشان آدرس خانهای را به آنها داده است که در منطقهای دورافتاده قرار دارد و روز قرار آنها هوا برفی میشود و پیداکردن آن سخت. ایتن که خانهای دنج و دورافتاده میخواست از تصمیمش پشیمان شده بود که چشم هر دو به خانه میافتد. از نظر ایتن خانه از آنچه در وبسایت دیده بودند بهتر بود اما تریشیا با دیدن خانه احساسی شبیه به ترس داشت. خانهای دوطبقه شبیه کلیسای جامع. ماشین این زوج در جادۀ لغزنده گیر میکند و مجبور میشوند قبل از رسیدن مشاور املاک وارد خانه شوند. واردشدن به این خانه اتفاقات هیجانانگیز و ترسناکی را رقم خواهد زد و رازهای خطرناکی دربارۀ تریشیا و ایتن کشف خواهد شد.
هیچوقت دروغ نگو یک رمان روانشناختی، جنایی و معمایی است. رمانی بهشدت پیچیده که خواننده بههیچوجه نمیتواند حدس بزند که چه خواهد شد، از آن دست رمانهایی که نفس را در سینه حبس میکند و خواننده را چنان همراه میکند که نمیتواند کتاب را زمین بگذارد. یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب سرعت بالای اتفاقات است که باعث میشود حوصله سر بر نباشد. شخصیتپردازی در این رمان بسیار واقعی، عمیق و دقیق است. باتوجهبه عناصری مثل خانهای تاریک در منطقهای دورافتاده، رازآلود بودن فضا و شخصیتها، احساس ترس، رمان هیچوقت دروغ نگو را میتوان در دستهبندی آثار گوتیک قرارداد.
خواندن کتاب هیچوقت دروغ نگو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای روان شناختی، جنایی، رازآلود و کسانی که می خواهند دربارۀ بیماریها و اختلالات روانی بیشتر بدانند پیشنهاد میکنیم.
درباره فریدا مک فادن
فریدا مکفادن، نویسندۀ آمریکایی مشهور کتابهای روانشناختی و معمایی، پزشک متخصص آسیبهای مغزی است. او علاوه بر رمانهای جنایی و دلهرهآور، کتابهایی طنز در حوزۀ پزشکی هم نوشته است. از میان کتابهای او میتوان به «مزاحم نشو»، «بانوی طبقه بالا» و «یکی پس از دیگری»، «راز ندیمه»، «هرگز دروغ نگو» و «یادت میآید؟» اشاره کرد. فریدا مک فادن کنار خانواده و گربۀ سیاهش زندگی میکند. آثار او در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز هستند.
بخشی از کتاب هیچوقت دروغ نگو
«هنوز دارم ایتن را میشناسم. همهٔ دوستهایم به من غر میزنند که چرا اینقدر زود با او ازدواج کردم. یک روز در یک کافیشاپ باهم آشنا شدیم. سکندری خوردم و نوشیدنیام درست کنار میزش ریخت و او اصرار کرد برایم یک نوشیدنی دیگر بخرد. عشق در نگاه اول بود. وقتی او را دیدم، با تمام وجود عاشق موهای طلاییاش شدم که رگههایی طلاییتر داخلشان به چشم میخورد. چشمهای آبیاش به رنگ آسمان صاف و آفتابی بود و با مژههایی کمرنگ قاب گرفته شده بودند. بینی مدل رومیاش هم باعث میشد بیشازحد خوشگل به نظر نرسد. وقتی به من لبخند زد، از دست رفتم. شش ساعت بعدی را باهم سپری کردیم، باهم قهوه نوشیدیم و سپس عصر همان روز من را برای شام بیرون برد. همان شب با دوستپسرم، که یک سالی میشد باهم دوست بودیم، به هم زدم و با عذرخواهی برایش توضیح دادم با مردی آشنا شدهام و میخواهم با او ازدواج کنم.»
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
"هیچوقت دروغ نگو" برای منی که دهها رمان جنایی خوندم جز شوکهکنندهترین کتابهایی بود که توی تموم زندگیم خونده بودم و بهم اثبات کرد که فریدا مکفادن حقیقتا استحقاق آوازهی شهرتی که از آن خودش کرده رو داشته! از اون
اگر شک داری که این کتاب رو بخونی باید بهت بگم به عنوان یه آدمی که خیییلیی تو انتخاب کتاب سخت گیرم، این کتاب از جمله اول تا آخرین جمله کتاب سوپرایزتون میکنه ! 😱 قرار بود آخر شب چند صفحه
یه کتاب زرد، بی محتوا و فوقالعاده ضعیف. وقتی کتاب و تموم میکنید از خودتون میپرسید خوب که چی؟ اصلا هدف کتاب چی هست؟ تقریبا در بیشتر کتاب نویسنده مخاطب و فریب میده، ناگهان در اواخر با یه چرخش احمقانه
کتاب هیجان انگیزی بود، ولی اگه دوست داشتید نظرات گودریدز رو هم نگاهی بندازید.من دو تا از اونها رو که باهاشون موافق بودم ، میگم: حفره داستانی داشت.و اینکه پس از پایان کتاب،اگه برگردید و از اول کتاب رو مطالعه(یا
«مادرم همیشه میگه دونفر وقتی میتونن یه راز رو نگه دارن که یکیشون مرده باشه.🔪» کتاب: #هیچوقت_دروغ_نگو نویسنده: #فریدا_مک_فادن مترجم: صبا ایمانی تعداد صفحات: ۲۶۰ ⚠️ نوشتههای داخل () نظر شخصی خودمه. خلاصه داستان: تریشیا و ایتن، زوجی که شش ماهه ازدواج کردند؛ برای دیدن
پایانبندی کاملا غیر منطقی و افتضاح. خواننده رو به بهانهی غیر قابل پیشبینی کردن پایان گول زده. درک نمیکنم چرا انقدر نظر مثبت داره.
عموما نظرها درباره اش مثبت بود و من خوندم داستان چالش برانگیز بود اما پایانش برام جالب نبود اینقدر راحت ادم بکشی و بعد بشینی آیس کوفت بخوری 🥴
کلا هر داستانی که با رفتن دو یا چند نفر به یه عمارت متروکه، جنگل یا سفر به مناطق بدون آنتن و این جور چیزا اونم مخصوصا تو برف و بوران شروع بشه مورد علاقه ترینمه😁 کلیشه ایه اما حقیقت
خیلی دوستش داشتم اونقدر که یه روز کامل رو به خوندنش اختصاص دادم تا تمومش کنم متن روان ترجمه عالی داستان پردازی خوب و هیجان لازم رو برای اینکه خواننده رو دنبال خودش بکشونه داشت با وجود اینکه داستانهای جنایی معمایی زیادی
خلاصه کتاب : تریشیا و ایتن زوج تازه عروس در پی یافتن خونه ی رویاهاشون راهی خارج شهر میشن …. با رسیدن به خونه مورد نظر بارش برف شدت میگیره و بخاطر دور بودن خونه از منطقه ی شهری مجبور میشن