
کتاب هیچ وقت دروغ نگو
معرفی کتاب هیچ وقت دروغ نگو
کتاب هرگز دروغ نگو با عنوان اصلی (Never Lie) اثر رماننویس و پزشک آمریکایی، فریدا مکفادن است. رمان دربارهی ایتن و تریشیا زوج جوانی است که وارد خانهای مرموز در جایی دورافتاده میشوند. صاحب قبلی خانه، روانپزشک مشهوری به نام دکتر هیل بوده که بهطرز مشکوکی سه سال پیش مفقود شده و هیچ خبری از او نیست. ورود آنها به خانه مسائلی را آشکار میکند. مکفادن کتاب را در سال ۲۰۲۲ چاپ کرده و این کتاب را انتشارات نارون دانش با ترجمهی محمد همت طلب در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.
نسخهی الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هرگز دروغ نگو
کتاب هرگز دروغ نگو رمانی معمایی، رازآلود و روانشناختی است که در شمایل داستانی جنایی نشان میدهد که رفتارهای افراد، گذشتهشان و رازهایی که از یکدیگر پنهان میکنند، به چه میزان بر نزدیکان و یا دیگران موثر است و چقدر زندگی همهی انسانها به هم مرتبط است. روان آدمی ساختاری پیچیده دارد و گاهی ترسناک است؛ همانند هزارتویی که نمیدانیم در پیچ بعدی چه در انتظارمان است و رفتارمان در این لحظه بر آینده چه تاثیری میگذارد. همین پیچیدگی باعث میشود که شخصیت هر فرد لایههای پیدا و پنهان زیادی داشته باشد و در لحظات حساس و بحرانی است که واقعیت روان آدمی آشکار میشود.
رمان در دو زمان حال و گذشته در رفتوآمد است. از زبان تریشیا که راوی قابلاعتمادی هم نیست، وقایع زمان حال روایت میشود و زمان گذشته را از طریق نوارهای ضبطشدهی جلسات رواندرمانی دکتر هیل کشف میکنیم. نویسنده با بهرهگیری از این روش خواننده را جذب کرده و همراه خود تا آخر داستان میکشاند؛ چراکه آن لحظهای که دیگر مطمئن میشویم که به سرنخهایی رسیدهایم و معما را حل کردهایم، نویسنده هر آنچه رشته بودیم را پنبه میکند و موقعیت تازهای سر برمیآورد. یکی از جذابیتهای این کتاب این است که هر بار احساس میکنید به یکی از شخصیتها شباهت دارید یا اگر شما هم بودید همین کار را میکردید، نویسنده نقشهی جدیدی برای شما کشیده و موضوع جدیدی را مطرح میکند؛ انگار که در لحظه هم میتوانیم کاملاً آن شخصیت باشیم و همزمان از او متنفر باشیم؛ موقعیتی شبیه به زندگی واقعی و روزمرهی خودمان. ما چقدر با اطرافیانمان روراست هستیم؟ چه رازهای پنهانی داریم که حتی از بازگو کردن آنها برای خودمان هم میترسیم؟
مکفادن به دلیل قلم روان و جذاب و قدرتی که در کشش روایت داستان دارد، از ابتدای شروع فعالیتش جزو نویسندگان محبوب و پرفروش نیویورک تایمز، آمازون، گودریدز و واشنگتن پست بوده است، همینطور شناخت و اطلاعاتی که از بیماریهای روان و آسیبهای مغزی دارد، به او در خلق شخصیتها و باورپذیربودن آنها کمک کرده است. علاوهبر تمام مهارتی که مکفادن در خلق داستان و پیچیدگیهای روایی دارد، اما همین مورد گاهی ممکن است از نگاه مخاطبان و منتقدین نقطهضعف نویسنده باشد که با ایجاد فضاها و اتفاقات پشتسرهم، منطق داستانی را زیرسوال میبرد.
خلاصه کتاب هرگز دروغ نگو
ایتن و تریشا بهتازگی ازدواج کردهاند و برای پیدا کردن خانهی موردنظرشان که از طریق آگهی اینترنتی انتخاب کرده بودند به جایی دورافتاده میروند و در برف و سرما گرفتار میشوند. خانهای بزرگ، با سقفهای بلند و پنجرههایی بزرگ که احساس ترس و اضطراب را از همان ابتدا به تریشا منتقل میکند؛ اما ایتن برخلاف همسرش فضای خانه را از آنچه در آگهی دیده بوده بیشتر دوست دارد و بهشکل عجیبی احساس آرامش میکند. تریشا برای گذران وقت و دیدن خانه یکییکی به اتاقها سر میزند و جایی پنهانی را پیدا میکند که پر از کتابهای روانشناسی و نوارکاستهایی است که روی هر کدام حرف اول اسم و فامیل افراد نوشته شده است. تریشا کمکم کنجکاو میشود و کتابها را نگاهی میاندازد. مدارک و مستنداتی که روی میز بوده نشان میدهد که صاحب قبلی خانه دکتر آدریان هیل است که سه سال پیش پس از انتشار کتاب پرفروشش یعنی آناتومی ترس که آن را براساس زندگی واقعی یکی از مراجعانش نوشته بوده، بهشکل مشکوکی ناپدید میشود و دیگر از او خبری نمیشود. تریشا در غیاب ایتن نوارهای ضبطشده را گوش میدهد و چیزهای عجیبوغریبی هم از زندگی دکتر هیل، هم مراجعانش و هم زندگی خودش درمییابد.
دکتر هیل روانپزشک مشهوری بوده که جلسات درمانی با مراجعانش را در یکی از اتاقهای خانهاش برگزار و جلسات را ضبط میکرده است. تریشا از محتوای نوارها و صحبتهای میان دکتر و مراجعان، متوجه میشود که هر کدام از بیماران مشکلات و اختلالهای روانی جدی داشتهاند و دکتر هیل هم از تکنیکهای درمانی مرسوم پیروی نمیکرده و پروتکلهای اخلاقی جلسهی درمان را رعایت نکرده است، همچنین در موقعیتهایی دکتر هیل از نقش روانپزشک خارج شده است. علاوهبراین متوجه میشود که دکتر هیل باوجود سالها تجربه و سابقه در خصوص روان انسان و انواع اختلالات، خودش هم بهشکلی درگیر رفتارهای غلط و اشتباههای نادرست بوده است.
علاوهبر این، تریشا هنگامی که به صحبتهای یکی از بیماران گوش میداد، احساس کرد که صدای فرد و چیزهایی که از زندگیاش تعریف میکند برایش آشناست و کمکم به ایتن شک کرد. هرچه جلوتر میرفت برایش روشنتر میشد که بهاحتمال زیاد این مراجع با اختلال شخصیت خودشیفته درواقع همسرش است! تریشا هیچچیز از گذشتهی ایتن نمیدانست و همین مورد او را مضطرب کرد؛ همچنین هنگام ورودشان به این خانه هم او بسیار خونسرد رفتار کرده بود. نکند اینجا برایش آشناست؟
تریشا بهتدریج این باور درونش شدت میگیرد که اصلاً ایتن را نمیشناسد و به فکر فرو میرود که چطور به این مرد اعتماد کرده، درحالیکه تمام مدت به او دروغ میگفته و الان هم مسئلهی مهمتری یعنی مرگ و زندگی دکتر هیل در میان است؛ آیا ایتن در این کار نقشی دارد؟
اما مکفادن به همین راحتی داستان را تمام نمیکند و نمیگذارد خواننده زود به نتیجه برسد، با زیرکی ماجرا را بهشکلی روایت میکند که به چشمهای خودتان هم دیگر اعتماد ندارید و در آخر پایانی رقم میزند که فکرش را هم نمیکردید. آیا تریشا قربانی است؟ هیچ نقطهی تاریکی در زندگی او نیست که پنهان کرده باشد؟ این را در صفحات پایانی داستان میفهمید.
خواندن کتاب هرگز دروغ نگو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای روانشناختی و تعلیقی که به دنبال اثری پرکشش و پر از پیچوتاب هستند، ایدهآل است. اگر از داستانهایی با شخصیتهای پیچیده، فضای مرموز و پرداخت روانشناختی لذت میبرید، "هرگز دروغ نگو" میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
ترجمههای دیگر کتاب هرگز دروغ نگو
از این کتاب چندین ترجمهی دیگر در بازار نشر ایران موجود است:
- هیچوقت دروغ نگو، با ترجمهی لیدا علیزاده، انتشارات آقایی.
- هرگز دروغ نگو، با ترجمهی محمد همت طلب، انتشارات نارون دانش.
درباره فریدا مک فادن، نویسنده کتاب هیچوقت دروغ نگو
فریدا مکفادن نویسندهی مشهور رمانهای جنایی و معمایی و پزشک آمریکایی است که در زمینهی آسیبهای مغزی متخصص است. این نام درواقع اسم مستعاری است که او برای حرفهی نویسندگی انتخاب کرده است، چراکه نمیخواهد هویت او بهعنوان نویسنده، خللی در کار پزشکیاش بهوجود آورد. او اولین کتابش را سال ۲۰۱۳ با سرمایهی شخصی منتشر کرد و کتاب بهنوعی داستان زندگی خودش در دوران رزیدنسیاش بوده است. پس از انتشار کتاب و استقبال گستردهی مخاطبان از قلم او، مکفادن تصمیم میگیرد که حرفهی نویسندگی را بهطور جدی دنبال کند. مکفادن نویسندهی پرکاری است و هرساله تعداد زیادی رمان در ژانر روانشناختی، معمایی و جنایی منتشر میکند که طرفداران بسیار زیادی در سراسر دنیا دارد. مکفادن هم مانند شخصیتهای کتابهایش، زندگی مرموز و خصوصیای دارد؛ حتی در وبسایتش، خانهشان را بهشکلی توصیف کرده است که بیشباهت به خانههای وصفشده در داستانهایش نیست. مکفادن بهندرت مصاحبه میکند ولی از طریق شبکههای اجتماعی با طرفدارانش در ارتباط است.
از میان کتابهای او میتوان به «مزاحم نشو»، «بانوی طبقه بالا» و «یکی پس از دیگری»، «خدمتکار»، «هرگز دروغ نگو» و «یادت میآید؟» اشاره کرد. فریدا مک فادن کنار خانواده و گربۀ سیاهش زندگی میکند. آثار او در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز هستند.
کتاب هرگز دروغ نگو چند صفحه است؟
کتاب هرگز دروغ نگو با داستان مهیج و جذابش، ۲۶۴ صفحه است.
نکوداشتهای کتاب
هرگز دروغ نگو طی مدتزمان کوتاهی از زمان چاپ، به یکی از محبوبترین کتابهای مکفادن تبدیل شد. چه مخاطبان حرفهای کتاب و داستانهای جنایی و چه افرادی که بهتازگی این سبک را دنبال میکنند، نظرات مثبتی را دربارهی رمان بیان کردند؛ علاوهبر سایتهای معرفی و نقد کتاب مانند گودریدز، در شبکههای اجتماعی هم این کتاب با استقبال گستردهای روبهرو شد.
کارن مککوئسشن، نویسندهی رمانهای پرفروش کودک و نوجوان، این کتاب را آزاردهنده، گیرا و بهشکل لذتبخشی شوم میداند؛ کتابی که در یکنفس خوانده میشود.
خوانندگان سایتهای گودریدز، Caffeine Read Repeat و Domestic Thriller Readers و همچنین کاربران شبکههای اجتماعی کتاب را اینگونه توصیف کردهاند:
- بهتآور و میخکوبکننده با پایانی که فکرش را نمیکنید.
- کتاب مصداق بارز این تعریف که نمیتوانستم کتاب را زمین بگذارم.
- پیچشهای داستانی حیرتآور که هر صفحه دهانتان از تعجب بازمیماند.
افتخارات و جوایز کتاب هیچ وقت دروغ نگو
فریدا مکفادن در میان دوستداران داستانهای معمایی و تریلرهای روانشناسی جای خودش را پیدا کرده است و هر سال هم، کتابهایش در لیست پرفروشهای سایتهای معتبر دیده میشود. کتاب هرگز دروغ نگو بعد از مجموعه رمان خدمتکار از همین نویسنده، مهمترین و محبوبترین کتاب او ازنظر خوانندگان است و جایگاههای زیر را کسب کرده است:
- کتاب پرفروش نیویورک تایمز
- رتبهی اول کتابهای پرفروش در ژانر تریلرهای پزشکی در سایت آمازون
- رتبهی هفتم در فهرست ۴۸ کتاب محبوب معمایی جنایی چند سال اخیر کاربران گودریدز
بخشی از کتاب هیچ وقت دروغ نگو
«هنوز دارم ایتن را میشناسم. همهٔ دوستهایم به من غر میزنند که چرا اینقدر زود با او ازدواج کردم. یک روز در یک کافیشاپ باهم آشنا شدیم. سکندری خوردم و نوشیدنیام درست کنار میزش ریخت و او اصرار کرد برایم یک نوشیدنی دیگر بخرد. عشق در نگاه اول بود. وقتی او را دیدم، با تمام وجود عاشق موهای طلاییاش شدم که رگههایی طلاییتر داخلشان به چشم میخورد. چشمهای آبیاش به رنگ آسمان صاف و آفتابی بود و با مژههایی کمرنگ قاب گرفته شده بودند. بینی مدل رومیاش هم باعث میشد بیشازحد خوشگل به نظر نرسد. وقتی به من لبخند زد، از دست رفتم. شش ساعت بعدی را باهم سپری کردیم، باهم قهوه نوشیدیم و سپس عصر همان روز من را برای شام بیرون برد. همان شب با دوستپسرم، که یک سالی میشد باهم دوست بودیم، به هم زدم و با عذرخواهی برایش توضیح دادم با مردی آشنا شدهام و میخواهم با او ازدواج کنم.»
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
"هیچوقت دروغ نگو" برای منی که دهها رمان جنایی خوندم جز شوکهکنندهترین کتابهایی بود که توی تموم زندگیم خونده بودم و بهم اثبات کرد که فریدا مکفادن حقیقتا استحقاق آوازهی شهرتی که از آن خودش کرده رو داشته! از اون
اگر شک داری که این کتاب رو بخونی باید بهت بگم به عنوان یه آدمی که خیییلیی تو انتخاب کتاب سخت گیرم، این کتاب از جمله اول تا آخرین جمله کتاب سوپرایزتون میکنه ! 😱 قرار بود آخر شب چند صفحه
یه کتاب زرد، بی محتوا و فوقالعاده ضعیف. وقتی کتاب و تموم میکنید از خودتون میپرسید خوب که چی؟ اصلا هدف کتاب چی هست؟ تقریبا در بیشتر کتاب نویسنده مخاطب و فریب میده، ناگهان در اواخر با یه چرخش احمقانه
«مادرم همیشه میگه دونفر وقتی میتونن یه راز رو نگه دارن که یکیشون مرده باشه.🔪» کتاب: #هیچوقت_دروغ_نگو نویسنده: #فریدا_مک_فادن مترجم: صبا ایمانی تعداد صفحات: ۲۶۰ ⚠️ نوشتههای داخل () نظر شخصی خودمه. خلاصه داستان: تریشیا و ایتن، زوجی که شش ماهه ازدواج کردند؛ برای دیدن
کتاب هیجان انگیزی بود، ولی اگه دوست داشتید نظرات گودریدز رو هم نگاهی بندازید.من دو تا از اونها رو که باهاشون موافق بودم ، میگم: حفره داستانی داشت.و اینکه پس از پایان کتاب،اگه برگردید و از اول کتاب رو مطالعه(یا
پایانبندی کاملا غیر منطقی و افتضاح. خواننده رو به بهانهی غیر قابل پیشبینی کردن پایان گول زده. درک نمیکنم چرا انقدر نظر مثبت داره.
عموما نظرها درباره اش مثبت بود و من خوندم داستان چالش برانگیز بود اما پایانش برام جالب نبود اینقدر راحت ادم بکشی و بعد بشینی آیس کوفت بخوری 🥴
کلا هر داستانی که با رفتن دو یا چند نفر به یه عمارت متروکه، جنگل یا سفر به مناطق بدون آنتن و این جور چیزا اونم مخصوصا تو برف و بوران شروع بشه مورد علاقه ترینمه😁 کلیشه ایه اما حقیقت
خیلی دوستش داشتم اونقدر که یه روز کامل رو به خوندنش اختصاص دادم تا تمومش کنم متن روان ترجمه عالی داستان پردازی خوب و هیجان لازم رو برای اینکه خواننده رو دنبال خودش بکشونه داشت با وجود اینکه داستانهای جنایی معمایی زیادی
خلاصه کتاب : تریشیا و ایتن زوج تازه عروس در پی یافتن خونه ی رویاهاشون راهی خارج شهر میشن …. با رسیدن به خونه مورد نظر بارش برف شدت میگیره و بخاطر دور بودن خونه از منطقه ی شهری مجبور میشن