کتاب نازارین
معرفی کتاب نازارین
کتاب نازارین نوشتهٔ بنیتو پرث گالدوس و ترجمهٔ کاوه میرعباسی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. بنیتو پرث گالدوس تاکنون در ایران کاملاً ناشناخته بوده و رمان نازارین نخستین اثر اوست که به فارسی برگردانده میشود.
درباره کتاب نازارین
گالـدوس مهمترین چهرهٔ ادبـی اسپـانیا در سدهٔ نوزدهم و بزرگترین رماننویس این کشور پس از سروانتس بهشمار میآید. در میان اسپانیاییان همان منزلتی را دارد که بالزاک در فرانسه و دیکنز در انگلستان و داستایفسکی در روسیه، اما فقط در نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم بود که جایگاه شایستهٔ خود را در مقام نمایندهٔ رئالیسم اسپانیایی یافت و شاهکارهایی سینمایی که بونوئل از دو اثر او نازارین و تریستانا ساخت در این امر نقش مؤثر داشت. نازارین در زبان اسپانیایی یعنی «ناصرهای» و میدانیم که مسیح اهل ناصره بود. گالدوس با این نامگذاری وجهی از منش قهرمان اصلی داستان را میرساند، شخصیتی که از وجهی دیگر یادآور چهرهٔ فراموشنشدنی دیگری است که هموطن او سروانتس آفرید: دن کیشوت.
خواندن کتاب نازارین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات اسپانیا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نازارین
«کشف مهمانسرای عمه چانفاینا (که به نام استفانیا تعمید گرفته بود) را مدیون یکی از این روزنامهچیهای متجدد هستم که اسم غریب و بیگانهٔ رپرتر بر خود گذاشتهاند، از همانهایی که، مثل تازی که رد خرگوش را میگیرد، دنبال اطلاعات بو میکشند و میدوند، در ایام عادی، حریق، مرافعه، انتحار، جنایت مضحک یا اندوهبار، ریزش یک عمارت، و هر واقعهٔ دیگری که به نظم عمومی و عدلیه مربوط شود، برایشان جالب است، و چون بیماری واگیرداری شیوع پیدا کرد، حوادثی را میجویند که با صحت و سلامت مردم ارتباطی داشته باشد. مهمانسرای کذایی در کوچهای واقع شده بود که حقارت و فلاکتش بهطرزی کنایهآمیز با نام مطنطن و پرطمطراقش تضاد داشت: کوچهٔ آمازونها.
کسانی که با لودگی چارهنشدنی مادریدیها، که شهر (یا ولایت) شان مهد ر یشخند و دروغهای موذیانه است، آشنا نباشند، مبهوت میمانند که اسمی چنین باشکوه با محلی چنین گندگرفته چه تناسبی دارد، و کنجکاو میشوند که بدانند آمازونهایی که نامشان را به این کوچه بخشیدند که بودند، از کجا آمده بودند و پای درخت جناب خرس دنبال چه میگشتند. اینجا خلائی است که
بیدرنگ آن را با معلوماتم، که حاصل مطالعات مستمر است، پر خواهم کرد و با غرور وقایعنگاری نکتهدان به اطلاعتان خواهم رساند که، در ایام خوش گذشته، آنجا تماشاخانهای سر باز بود و در مراسمی که به مناسبت ورود ملکه ایزابل والوا به مادرید برپا شد، زنان خوشقدوقامتی که مانند آن قهرمانان
مؤنث اسطورهای ورزیده و چالاک بودند، سوار بر اسب، از تماشاخانه بیرون آمدند تا با عملیاتشان چشمها را خیره کنند. و ناظر خوشقریحهای که این نکات ذیقیمت به همت او به من رسیده است میگوید: «آن شیرزنان، که مخصوص این مراسم دستچین شده بودند، در خیابانها و میدانهای پایتخت با شهامتشان محشر کردند؛ بازیهای جسورانهشان پرخطر بود: یکپایی روی زین میایستادند، پشتک میزدند، و در همان حال، مردانی، در هیئت جنگجویان خصم، وانمود میکردند که گیسوانشان را میچسبند، آنان را از اسب به زیر میکشیدند و بر زمین میافکندند. لاید این نمایش فراموشنشدنی بود، زیرا از آن پس تماشاخانه به تیاتر آمازونها مشهور شد؛ این است حکایت گذشتهٔ پرافتخار این کوچه، که امروز به برکت مهانسرای نافع و مهماننواز عمه چانفاینا اسم و رسمی دارد.»
حجم
۳۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۳۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه