دانلود و خرید کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت هاکان منگوچ ترجمه فائزه پورعلی
تصویر جلد کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت

کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت

نویسنده:هاکان منگوچ
ویراستار:محمد علی پور
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت

کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت نوشتهٔ هاکان منگوچ و ترجمهٔ فائزه پورعلی و ویراستهٔ محمد علی پور است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت

هاکان منگوچ در افریقای جنوبی مشغول تمیزکردن قفس شیر بود. به‌صورت داوطلبانه به کمپی که از شیرهای سفید درحال‌انقراض نگهداری می‌کردند، رفته بود. شنیده‌اید می‌گویند نیت کجا، منزل کجا؟ او در گوشه‌ای دورافتاده در افریقا برای کار داوطلبانه برای شیرها رفته بود و آنجا با یک صوفی آشنا شد.

نی خودش را هم با خود برده بود. یک روز وقتی داشت نی می‌نواخت، یک صوفی با شنیدن صدای نی، پیش او آمد و خواست با هاکان آشنا شود.

در افریقای جنوبی توجه زیادی نسبت به تصوف و صوفی‌گری وجود دارد. درویش برای هاکان تعریف کرد که بعد از مدتی طولانی که تصوف تعلیم می‌داد، دیگر خود را به انزوا و سکوت کشیده بود.

این باور صوفی‌ها که دانایان کم صحبت می‌کنند و نادانان بسیار صحبت می‌کنند باعث می‌شود آن‌ها مدتی بعد انزوا را ترجیح بدهند. صوفیانی که منزوی شده‌اند، دوران آخر زندگی خود را به نوشتن و در خلوت و سکوت می‌گذرانند، ولی افسوس نوای نی‌ای که نواخته بود، انزوای آن صوفی را بر هم زده بود.

روزهای طولانی هاکان با درویش صحبت کرد. در زمانی که هاکان با آن روح وسیع و زیبا گذراند، چیزهای بسیاری از او آموخت که تاکنون نه این اطلاعات در کتابی نوشته شده و نه یادداشت‌هایی از این دست را دیده‌اید. چیزهایی که هاکان از او یاد گرفته‌ بخش زیادی از کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت را تشکیل می‌دهد.

خواندن کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ کتاب‌هایی در حوزهٔ تصوف و عرفان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هاکان منگوچ

هاکان منگوچ مدرس دوره‌های «ورود به صوفیسم» در دانشگاه امریکایی گیرنه است. علاوه‌برآن، او مؤسس مکتب صوفی GAU است و در این مکتب به آموزش و برگزاری سمینارها می‌پردازد.

هاکان منگوچ که در بورسا به دنیا آمده است، در سنین پایین به موسیقی که تغذیهٔ روح است، علاقه‌مند می‌شود و در ۱۵سالگی، هم نی و هم پیانو را یاد می‌گیرد. دو سال در هنرستان به تحصیلش ادامه می‌دهد، ولی پس از مدتی از آنجا جدا می‌شود.

سفری که با نی آغاز کرده بود، او را با تصوف و فلسفهٔ صوفی آشنا می‌کند. پس از آن زبان عثمانی را یاد می‌گیرد و سال‌ها بعد به دیار شمس تبریزی می‌رود و مدتی آموزش صوفیسم می‌بیند و در زبان فارسی که زبان مادری مثنوی است، پژوهش‌هایی انجام می‌دهد.

او از سنت مولانا اجازهٔ ساخت نی می‌گیرد و سال‌هاست که نی‌نوازی تدریس می‌کند.

او در بیست‌سالگی در دانشگاه‌هایی مثل بوعازیجی، مارمارا و دانشگاه فنی یلدیز شروع به برگزاری سمینار کرد. نوشته‌ها، نقل‌قول‌ها و سخنان او مربوط به صوفیسم این روزها به گوش می‌رسد و داستان‌های تصوف او ازطریق شبکه‌های اجتماعی به دید میلیون‌ها نفر رسیده است.

علاقهٔ بسیار شدید او به حیوانات و روان‌شناسی آن‌ها، او را در سال ۲۰۱۴ به افریقا کشاند. در افریقای جنوبی در کنار قفس‌های شیر و ببرهای بنگال زندگی کرد و آموزش‌هایی در مورد نگهداری و توانبخشی آن‌ها دید.

به برنامهٔ تد که در ۱۲۵ کشور پخش می‌شود، دعوت شد و در رابطه با فلسفهٔ صوفیسم صحبت کرد.

او سخنرانی‌هایی در شورای کسب‌وکار ترکیه نیز در کارنامهٔ خود دارد. در سال ۲۰۱۶ به دعوت ریاست دانشگاه مرسین، پروفسور احمد چامساری، به آنجا رفت و در جشن آغاز سال تحصیلی ۲۰۱۶-۲۰۱۷ موضوعاتی را تدریس کرد.

پس از آن به دعوت کوتسال اوزتورک رئیس دانشگاه امریکایی گیرنه، در سال ۲۰۱۸ به جشن آغاز سال تحصیلی رفته و در آنجا موضوعاتی را تدریس کرد.

او خود را موزیسین، نویسنده‌ای صوفی و همچنین مشاوری که دوست دارد آگاهی‌ها و تجربیات خود را به اشتراک بگذارد، معرفی می‌کند.

فلسفهٔ زندگی او بر پایهٔ امیدواری و به اشتراک گذاشتن این امید بنا شده است. امیدوار بودن، مثبت‌اندیشی صرف یا چشم بستن روی تراژدی‌هایی که در زندگی انسان‌ها رخ می‌دهد، نیست. امید به این معنی است که به‌جای گوشهٔ خانه نشستن و ناسزا گفتن، بهتر است به هر احتمالی توجه کرد و هر کاری که برای بهتر شدن لازم است را انجام داد. وجود یک نفر برای زنده نگه داشتن «امید» کافی است و شما می‌توانید آن یک نفر باشید.

خودی نو و تازه و پس از آن خودی دیگر، تا در آخر به «ما» تبدیل شوی.

ازاین‌رو او فلسفه‌ای در زندگی‌اش اتخاذ کرده است که بیان می‌کند: به‌جای ناسزا گفتن به تاریکی، شمعی روشن کن. همان‌طور که اساتیدش به او توصیه کرده‌اند، او نیز با سهیم شدن روشنایی شمع خود آرزو دارد وسیله‌ای برای روشنایی شمع‌های دیگر باشد.

همان‌طور که مولانا گفته است: «یک شمع با مشتعل کردن شمعی دیگر، چیزی از نور خود نمی‌کاهد»، برعکس وسیله‌ای می‌شود تا تاریکی‌ها به روشنایی برسند.

بخشی از کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت

««ای یاران! شنیده‌اید که عشق به خورشید شبیه است؛

آن کس که عشق ندارد، به سنگ شبیه است.»

یونس امره می‌گوید: «ای دوستان به من گوش کنید. اگر عشق در قلبتان نیست، آن دل به سنگ شبیه است.»

شعری از سیرانی هم مضمون این شعر یونس امره را این‌گونه بیان می‌کند:

«من قلبم را خاک پنداشتم،

حال آنکه سنگ بود و در سنگ هم نمی‌توان بذری کاشت.»

مگر چه می‌شود در سنگ کاشت؟ اما در خاک حاصلخیز هر زیبایی‌ای رشد می‌کند؛ برای همین عشق در مکتب صوفی در اولویت است.

بحث اینکه عشق وجود دارد یا ندارد را مدتی کنار بگذاریم. برای صوفی‌ها همه چیز در جهان عشق است.

«هرچه در عالم است عشق است، علم قیل‌وقالی بیش نیست.»

فضولی

(هر چیز در دنیا عبارت از عشق است؛ علم در مقابل عشق شایعه‌ای بیش نیست.)

فضولی

هر شاگردی که در قدیم به درگاه می‌رفت، استاد ابتدا از او می‌پرسید که آیا عاشق شده‌ای؟

اگر پاسخ می‌داد «نه»، به او می‌گفتند اول برو عاشق شو، بعد بیا.

کوددوسی می‌گوید:

«عشق را تاجی بر سر خود کن

و نگو عشق دنیوی است.

به قلب کسی که عاشق است،

عرفان نیز داخل می‌شود.»

(عشق را تاجی بر سر خودت کن، حتی اگر عشق دنیوی باشد؛ چون اگر به قلب انسانی عشق بیاید، به‌طورقطع بعد از آن علم و عرفان نیز وارد قلبش می‌شود.)

برای همین با عشق شروع کنیم.

برای کسانی که از عشق نمی‌گویند، عشق باد

از لیلا به مولا برویم...

همراه من، خیلی حرف برای گفتن داریم.

عشق انقلابی درونی است

علی‌رغم این‌همه سال زندگی، هنوز هم خودت را با برخی موضوعات غریبه حس می‌کنی. انگار آن‌همه اتفاق را تو تجربه نکرده‌ای! چرا هر بار مانند کودکان بی‌تجربه در وضعیتی ناشناخته قرار می‌گیری که حتی نمی‌توانی به آن‌ها معنا بدهی؟

به‌ویژه انسان‌هایی که برای دوست داشتن انتخابشان کرده‌ای...

درواقع پاسخ مسائلی که بسیار پیچیده به نظر می‌رسد، بسیار ساده است... و مهم این است که بتوانی آموخته‌هایت را به کار ببندی. تا زمانی که به کارهایی که مدام انجام می‌دادی، ادامه بدهی، معلوم است نتایجی که تجربه خواهی کرد عوض نمی‌شود. در این وضعیت لازم است برخی از عادت‌ها را نابود کرده و عادت‌های جدیدی از نو بنا کنی.

به عبارتی، به‌جز خودت، نیازی نیست حتی یک برگ را هم از جایش تکان بدهی.

به طور خلاصه، هر داستانی از تو شروع می‌شود، با تو معنا می‌شود و با تو به پایان می‌رسد.»

معرفی نویسنده
عکس هاکان منگوچ
هاکان منگوچ

هاکان منگوچ نوازنده و نویسنده‌ای ترک‌زبان است که در کتاب‌هایش از عرفان، زندگی و طریق زندگی پرده برمی‌دارد. اگر اهل شبکه‌های اجتماعی و محتواهای معنوی باشید، حتما ویدیوهای او را درباره‌ی زندگی و فلسفه‌ی وقایع دیده‌اید. آرامش و احساس غرقگی از ویژگی‌های بارزی است که از دیدن ویدیوها عاید مخاطب می‌شود و این حس وقتی که در حال ورق زدن کتاب‌های عارفانه‌ی او هستیم هم با ما همراه می‌شود.

میترا
۱۴۰۲/۰۳/۰۶

عالی…..همه ی کتاباشو خوندم…همشون بی نظیرن… برای ارامش و باور زندگی بهترین راه درمانه…..

امیرمحمد خبیری
۱۴۰۲/۱۱/۲۲

کتاب چشمان عیب جو این نویسنده رو هم لطفا قرار بدید

کاربر ۵۰۵۳۶۲۴
۱۴۰۲/۰۶/۳۱

تمام کتاب های این نویسنده عالین

«وجود داشتن» به‌خودی‌خود ارزشمند است. «وجود» حقیقتی است که کسی نمی‌تواند روی آن ارزش بگذارد و کسی نمی‌تواند ارزشش را بدزدد.
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
من انسانی دارای نقص هستم، اما از جانب فرمانروایی بی‌نقص دوست داشته شده‌ام
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
مولانا می‌گوید: نه کسانی که زبان مشابهی دارند، که کسانی که احساسات مشابهی دارند می‌توانند همدیگر را بفهمند
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
هر چقدر کیفیت رابطه بالا برود، بیان احساسات هم آسان می‌شود، هم درک کردن و هم درک شدن ممکن می‌شود و نیاز به تلاش ندارد و این باعث بالا رفتن اعتمادبه‌نفس می‌شود.
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
این جملات که «چاق به نظر می‌رسی، عرق کرده‌ای» و... باعث می‌شود انرژی‌ات افت کند. در این لحظه با خودت روبه‌رو شو. به یاد بیاور که در حال تغذیهٔ فرد مقابلت هستی. متوجه باش که وقتی حس بدی داری، خون‌آشامی که انرژی‌ات را می‌مکد، قوی‌تر می‌کنی. به خودت بگو این امتیاز را به او نمی‌دهم. بدون اینکه در عصبانیت، خشم، حس رقابت و درگیری با او بمانی، به دنبال انرژی عشق بگرد. انرژی عشق را جست‌وجو کن. وقتی انرژی عشق را بازیافتی، وارد حرکت می‌شوی و این مسئله نمی‌گذارد تو در فرکانس منفی بمانی. کمک می‌کند به فردی که انرژی‌ات را پایین می‌کشد با عشق و شفقت نگاه می‌کنی.
کاربر ۶۹۴۵۷۴۸
کوددوسی می‌گوید: «عشق را تاجی بر سر خود کن و نگو عشق دنیوی است. به قلب کسی که عاشق است، عرفان نیز داخل می‌شود.»
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
(هر چیز در دنیا عبارت از عشق است؛ علم در مقابل عشق شایعه‌ای بیش نیست.)
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
یونس امره می‌گوید: «ای دوستان به من گوش کنید. اگر عشق در قلبتان نیست، آن دل به سنگ شبیه است.»
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
«ای دل! روی گنجی که به دنبالش هستی نشسته‌ای، اما گدایی می‌کنی.»
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
از خودت چیزهای زیاد و از دیگران چیزهای کم انتظار داشته باش.
کاربر ۶۹۴۵۷۴۸
«حرف‌هایت را با منطقت آسیاب کن و به کمال برسان. حرف‌های منفی و سخنانی که آسیب‌رسان هستند را جدا کن و تا وقتش نرسیده است صحبت نکن.»
کاربر ۶۹۴۵۷۴۸
اگر تو خودت را دوست بداری، دیگران نیز دوستت خواهند داشت. اگر تو به خودت احترام بگذاری، احترام خواهی دید. اگر تو به خودت اعتماد کنی، دیگران نیز به تو اعتماد خواهند کرد. اگر تو عوض شوی، دنیا نیز عوض می‌شود.
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
«اگر توجه، احترام و اهمیت دادن را از دیگران انتظار داری، بایست و بپرس من این‌ها را چقدر به خودم می‌دهم.» شمس تبریزی
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
مأمن روح، جان است و در قلب سکنی می‌گزیند. متواضع است. دوست می‌دارد، حتی اگر دوست داشته نشود. اگر به فراموشی سپرده شود، ارزشش کم نمی‌شود. اگر به تأخیر هم انداخته شود، باز صبوری می‌کند. هر قدر در خشم باشیم هم «جان» همیشه حاضر است تا دوستمان داشته باشد و به ما عشق بورزد. برای همین باید دوست داشتن از جان آغاز شود. وقتی آغاز به دوست داشتن خودت می‌کنی، می‌توانی انعکاس زیبایی‌های خود را در آن‌ها بیابی. زیبایی‌هایی که پیدا می‌کنی، به‌واسطهٔ آینه‌ها بیشتر می‌شود و می‌توانی بزرگشان کنی.
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
بخشی از ما که از او غافل بوده‌ایم، درواقع مأمن امن و قدرتمند ماست؛ واقعی‌ترین و ناب‌ترین قسمت از ما...
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
(عشق را تاجی بر سر خودت کن، حتی اگر عشق دنیوی باشد؛ چون اگر به قلب انسانی عشق بیاید، به‌طورقطع بعد از آن علم و عرفان نیز وارد قلبش می‌شود.)
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳
بی‌نقص بودن بزرگ‌ترین مجازاتی است که می‌شود به آدمی داد؛ چون در آن صورت، مانعی عظیم در مسیر رشد و بزرگ شدنش خواهد بود؛ زیرا نیرویی سرکوبگر و کورکننده است که اجازه نمی‌دهد پتانسیل درونی‌اش به ظهور برسد. هر چیزی که نقص یا کمبود به نظر می‌رسد، درواقع فرصتی است که زمینهٔ برون آمدن جواهر درون را فراهم می‌کند.
کاربر ۵۷۴۰۴۸۳

حجم

۸۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۵ صفحه

حجم

۸۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۵ صفحه

قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰
۷۰%
تومان