کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت
معرفی کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت
کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت نوشتهٔ هاکان منگوچ و ترجمهٔ فائزه پورعلی و ویراستهٔ محمد علی پور است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت
هاکان منگوچ در افریقای جنوبی مشغول تمیزکردن قفس شیر بود. بهصورت داوطلبانه به کمپی که از شیرهای سفید درحالانقراض نگهداری میکردند، رفته بود. شنیدهاید میگویند نیت کجا، منزل کجا؟ او در گوشهای دورافتاده در افریقا برای کار داوطلبانه برای شیرها رفته بود و آنجا با یک صوفی آشنا شد.
نی خودش را هم با خود برده بود. یک روز وقتی داشت نی مینواخت، یک صوفی با شنیدن صدای نی، پیش او آمد و خواست با هاکان آشنا شود.
در افریقای جنوبی توجه زیادی نسبت به تصوف و صوفیگری وجود دارد. درویش برای هاکان تعریف کرد که بعد از مدتی طولانی که تصوف تعلیم میداد، دیگر خود را به انزوا و سکوت کشیده بود.
این باور صوفیها که دانایان کم صحبت میکنند و نادانان بسیار صحبت میکنند باعث میشود آنها مدتی بعد انزوا را ترجیح بدهند. صوفیانی که منزوی شدهاند، دوران آخر زندگی خود را به نوشتن و در خلوت و سکوت میگذرانند، ولی افسوس نوای نیای که نواخته بود، انزوای آن صوفی را بر هم زده بود.
روزهای طولانی هاکان با درویش صحبت کرد. در زمانی که هاکان با آن روح وسیع و زیبا گذراند، چیزهای بسیاری از او آموخت که تاکنون نه این اطلاعات در کتابی نوشته شده و نه یادداشتهایی از این دست را دیدهاید. چیزهایی که هاکان از او یاد گرفته بخش زیادی از کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت را تشکیل میدهد.
خواندن کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ کتابهایی در حوزهٔ تصوف و عرفان پیشنهاد میکنیم.
درباره هاکان منگوچ
هاکان منگوچ مدرس دورههای «ورود به صوفیسم» در دانشگاه امریکایی گیرنه است. علاوهبرآن، او مؤسس مکتب صوفی GAU است و در این مکتب به آموزش و برگزاری سمینارها میپردازد.
هاکان منگوچ که در بورسا به دنیا آمده است، در سنین پایین به موسیقی که تغذیهٔ روح است، علاقهمند میشود و در ۱۵سالگی، هم نی و هم پیانو را یاد میگیرد. دو سال در هنرستان به تحصیلش ادامه میدهد، ولی پس از مدتی از آنجا جدا میشود.
سفری که با نی آغاز کرده بود، او را با تصوف و فلسفهٔ صوفی آشنا میکند. پس از آن زبان عثمانی را یاد میگیرد و سالها بعد به دیار شمس تبریزی میرود و مدتی آموزش صوفیسم میبیند و در زبان فارسی که زبان مادری مثنوی است، پژوهشهایی انجام میدهد.
او از سنت مولانا اجازهٔ ساخت نی میگیرد و سالهاست که نینوازی تدریس میکند.
او در بیستسالگی در دانشگاههایی مثل بوعازیجی، مارمارا و دانشگاه فنی یلدیز شروع به برگزاری سمینار کرد. نوشتهها، نقلقولها و سخنان او مربوط به صوفیسم این روزها به گوش میرسد و داستانهای تصوف او ازطریق شبکههای اجتماعی به دید میلیونها نفر رسیده است.
علاقهٔ بسیار شدید او به حیوانات و روانشناسی آنها، او را در سال ۲۰۱۴ به افریقا کشاند. در افریقای جنوبی در کنار قفسهای شیر و ببرهای بنگال زندگی کرد و آموزشهایی در مورد نگهداری و توانبخشی آنها دید.
به برنامهٔ تد که در ۱۲۵ کشور پخش میشود، دعوت شد و در رابطه با فلسفهٔ صوفیسم صحبت کرد.
او سخنرانیهایی در شورای کسبوکار ترکیه نیز در کارنامهٔ خود دارد. در سال ۲۰۱۶ به دعوت ریاست دانشگاه مرسین، پروفسور احمد چامساری، به آنجا رفت و در جشن آغاز سال تحصیلی ۲۰۱۶-۲۰۱۷ موضوعاتی را تدریس کرد.
پس از آن به دعوت کوتسال اوزتورک رئیس دانشگاه امریکایی گیرنه، در سال ۲۰۱۸ به جشن آغاز سال تحصیلی رفته و در آنجا موضوعاتی را تدریس کرد.
او خود را موزیسین، نویسندهای صوفی و همچنین مشاوری که دوست دارد آگاهیها و تجربیات خود را به اشتراک بگذارد، معرفی میکند.
فلسفهٔ زندگی او بر پایهٔ امیدواری و به اشتراک گذاشتن این امید بنا شده است. امیدوار بودن، مثبتاندیشی صرف یا چشم بستن روی تراژدیهایی که در زندگی انسانها رخ میدهد، نیست. امید به این معنی است که بهجای گوشهٔ خانه نشستن و ناسزا گفتن، بهتر است به هر احتمالی توجه کرد و هر کاری که برای بهتر شدن لازم است را انجام داد. وجود یک نفر برای زنده نگه داشتن «امید» کافی است و شما میتوانید آن یک نفر باشید.
خودی نو و تازه و پس از آن خودی دیگر، تا در آخر به «ما» تبدیل شوی.
ازاینرو او فلسفهای در زندگیاش اتخاذ کرده است که بیان میکند: بهجای ناسزا گفتن به تاریکی، شمعی روشن کن. همانطور که اساتیدش به او توصیه کردهاند، او نیز با سهیم شدن روشنایی شمع خود آرزو دارد وسیلهای برای روشنایی شمعهای دیگر باشد.
همانطور که مولانا گفته است: «یک شمع با مشتعل کردن شمعی دیگر، چیزی از نور خود نمیکاهد»، برعکس وسیلهای میشود تا تاریکیها به روشنایی برسند.
بخشی از کتاب دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت
««ای یاران! شنیدهاید که عشق به خورشید شبیه است؛
آن کس که عشق ندارد، به سنگ شبیه است.»
یونس امره میگوید: «ای دوستان به من گوش کنید. اگر عشق در قلبتان نیست، آن دل به سنگ شبیه است.»
شعری از سیرانی هم مضمون این شعر یونس امره را اینگونه بیان میکند:
«من قلبم را خاک پنداشتم،
حال آنکه سنگ بود و در سنگ هم نمیتوان بذری کاشت.»
مگر چه میشود در سنگ کاشت؟ اما در خاک حاصلخیز هر زیباییای رشد میکند؛ برای همین عشق در مکتب صوفی در اولویت است.
بحث اینکه عشق وجود دارد یا ندارد را مدتی کنار بگذاریم. برای صوفیها همه چیز در جهان عشق است.
«هرچه در عالم است عشق است، علم قیلوقالی بیش نیست.»
فضولی
(هر چیز در دنیا عبارت از عشق است؛ علم در مقابل عشق شایعهای بیش نیست.)
فضولی
هر شاگردی که در قدیم به درگاه میرفت، استاد ابتدا از او میپرسید که آیا عاشق شدهای؟
اگر پاسخ میداد «نه»، به او میگفتند اول برو عاشق شو، بعد بیا.
کوددوسی میگوید:
«عشق را تاجی بر سر خود کن
و نگو عشق دنیوی است.
به قلب کسی که عاشق است،
عرفان نیز داخل میشود.»
(عشق را تاجی بر سر خودت کن، حتی اگر عشق دنیوی باشد؛ چون اگر به قلب انسانی عشق بیاید، بهطورقطع بعد از آن علم و عرفان نیز وارد قلبش میشود.)
برای همین با عشق شروع کنیم.
برای کسانی که از عشق نمیگویند، عشق باد
از لیلا به مولا برویم...
همراه من، خیلی حرف برای گفتن داریم.
عشق انقلابی درونی است
علیرغم اینهمه سال زندگی، هنوز هم خودت را با برخی موضوعات غریبه حس میکنی. انگار آنهمه اتفاق را تو تجربه نکردهای! چرا هر بار مانند کودکان بیتجربه در وضعیتی ناشناخته قرار میگیری که حتی نمیتوانی به آنها معنا بدهی؟
بهویژه انسانهایی که برای دوست داشتن انتخابشان کردهای...
درواقع پاسخ مسائلی که بسیار پیچیده به نظر میرسد، بسیار ساده است... و مهم این است که بتوانی آموختههایت را به کار ببندی. تا زمانی که به کارهایی که مدام انجام میدادی، ادامه بدهی، معلوم است نتایجی که تجربه خواهی کرد عوض نمیشود. در این وضعیت لازم است برخی از عادتها را نابود کرده و عادتهای جدیدی از نو بنا کنی.
به عبارتی، بهجز خودت، نیازی نیست حتی یک برگ را هم از جایش تکان بدهی.
به طور خلاصه، هر داستانی از تو شروع میشود، با تو معنا میشود و با تو به پایان میرسد.»
حجم
۸۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
حجم
۸۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
نظرات کاربران
عالی…..همه ی کتاباشو خوندم…همشون بی نظیرن… برای ارامش و باور زندگی بهترین راه درمانه…..
کتاب چشمان عیب جو این نویسنده رو هم لطفا قرار بدید
تمام کتاب های این نویسنده عالین