دانلود و خرید کتاب صوتی همسفر زندگی

کتاب صوتی همسفر زندگی نوشتهٔ هاکان منگوچ و ترجمهٔ فائزه پورعلی است. میثاق ابطحی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی همسفر زندگی

کتاب صوتی همسفر زندگی با آوردن چندین داستان کوتاه و حکایت عرفانی نشان داده است که چگونه هر آنچه در زندگی از دست می‌دهیم، به‌شکلی دیگر به ما باز می‌گردد و زندگی از چه راهی نعمت‌های فراوان خود را نصیب ما می‌کند. هاکان منگوچ، نوازنده و نویسندهٔ ترکیه‌ای در آثار خود، آموزه‌های عرفانی و صوفیانه را با جهان مدرن سازگار می‌کند. این نویسنده توانسته است در ترکیه و جهان شهرت بسیاری را کسب کند. کتاب صوتی حاضر مانند دیگر نوشته‌های این نویسنده به اهمیت عشق، عرفان و معنویت پرداخته و دریچهٔ جدیدی از انسان‌شناسی و خودشناسی را به روی ما باز کرده است. به‌باور او بخشندگی و ظرافت زندگی بسیار فراتر از تصور ما است. زندگی هیچ‌گاه از ما چیزی را نمی‌گیرد؛ مگر آنکه آن را دوباره کامل‌تر و بهتر و زیباتر، به ما برگرداند. همین حقیقت است که در عبارت «خیری در آن نهفته است» خلاصه می‌شود و ما را آمادهٔ پذیرش عدالت و انصاف زندگی می‌کند. هاکان منگوچ با بیان فلسفهٔ زندگی خود که نام «فلسفهٔ شبدر چهارپر» را روی آن گذاشته، راهی ترسیم می‌کند که می‌تواند در این جهانِ سراسر آشوب، ما را به آرامش و آسایش برساند. این فلسفه چهار بخش دارد که از این قرار هستند: «بخشندگی و نه ستاندن»، «یکی‌کردن و نه جداکردن»، «تولید به‌جای مصرف» و «جسارت به‌جای اسارت». هاکان منگوچ با سال‌ها تفکر و اندیشه در مفاهیم عرفانی و خودیارانه، فلسفهٔ «شبدر چهارپر» را ایجاد کرده است. گفته شده است که شاید مهم‌ترین نکته‌ای که هاکان منگوچ در کتاب صوتی همسفر زندگی به آن پرداخته، عشق و روابط عاطفی باشد.

شنیدن کتاب صوتی همسفر زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هاکان منگوچ

هاکان منگوچ نوازنده و نویسنده‌ای ترک‌زبان است که در کتاب‌هایش از عرفان، زندگی و طریق زندگی پرده برداشته است. آرامش و احساس غرقگی از ویژگی‌های بارزی است که از دیدن ویدیوهای سخنرانی این نویسنده، به دست می‌آورید. کودکی هاکان در شهر نسبتاً کوچک بورسا گذشت، اما کمی بعد به استانبول نقل‌مکان کرد. هاکان همان‌طور که از کودکی به‌سمت نواختن سازهای پیانو و نی کشیده شد، در اوایل نوجوانی به خواندن کتاب‌های معنوی که در کتابخانهٔ خانه وجود داشت هم علاقه نشان می‌داد. آثار منگوچ در دنیای ادبیات بیشترین شباهت را به آثار «پائولو کوئیلو» دارد. او به هر شکلی که بتواند، مفاهیم ارزشمندی را که به آن‌ها باور دارد، به زبان‌های طرفدارانش (ترکی، انگلیسی، فارسی و...) منتشر می‌کند. او را در اغلب شبکه‌های اجتماعی با محتواهایی آرامش‌بخش و معنوی که تولید می‌کند، می‌توان یافت:

هاکان منگوچ در کتاب «هیچ ملاقاتی تصادفی نیست»، با بیانی ساده و روایتی داستانی، به شرح سفری ۷روزه می‌پردازد که یک عارف صوفی‌مسلک به‌همراه یک دختر رهسپار سفری دور می‌شوند. هر دوی آن‌ها با دست خالی راهی شده‌اند و در این سفر تجربیاتی کسب می‌کنند که باارزش‌تر از هر باروبنه‌ای است. از طرف دیگر این ۲ مسافر، این جهان و زبان آن را به‌شکلی عمیق‌تر درک می‌کنند که پیش از تن‌دادن به این سفر به‌هیچ‌وجه ممکن نبود. «دلت که پاک باشد»، کتاب بعدی منگوچ، بیشتر از اینکه جنبهٔ داستانی داشته باشد، روایتی است که از سفر تحقیقاتی خود به آفریقا داشته است. این کتاب به سفرنامه‌ای جذاب شباهت دارد که در آن مسافری درک و دریافت خودش از وقایع سفرش و هم‌نشینی با صوفی‌های آفریقا را آورده است. کتاب «من نی هستم» یک سفر معنوی به درون است. خواننده همراه با یک نوازندهٔ نی که نویسنده‌ٔ کتاب است، رهسپار سفری درونی می‌شود و سر از سازوکار نی و شباهتش به وجود و خلقت آدمی درمی‌آورد. کتاب «۲۱ قانون مولانا» نیز حاوی سؤال‌وجواب‌کردن مولانا جلال‌الدین بلخی است؛ پدر معنوی تمام کسانی است که به‌دنبال عرفان و صوفی‌گری هستند. در این کتاب هاکان مگنوچ با ریزبینی و زیرکی خاص خود به‌سراغ سؤال‌هایی اساسی و بنیادین رفته و در تفکری که مولانا آن را بنا نهاده، به‌دنبال جواب‌‌هایی می‌گردد که با جهان امروزی در تناسب باشد. «دلت که پاک باشد، داستانت پایان خوشی خواهد داشت» نام کتاب دیگری از این نویسنده است.

بخشی از کتاب صوتی همسفر زندگی

«انسان‌شناسی برای انجام تحقیقی فرصت زیادی داشت تا با بچه‌های قبیله‌ای در آفریقا، اوقات خوشی بگذراند، با آن‌ها صمیمی شده و به بازی بپردازد. او یک روز حین بازی مسابقه‌ای ترتیب می‌دهد و میوه‌ای را به‌عنوان جایزه زیر درخت می‌گذارد. کودکی که پیش از دیگران به زیر آن درخت برسد، صاحب میوه شده و می‌تواند آن را به‌تنهایی بخورد. همه برای مسابقه روی خطی کنار هم می‌ایستند. انسان‌شناس آماده شد تا سوت آغاز را به صدا در بیاورد. او با دیدن صحنه‌ای به‌شدت متعجب شد. همه‌ی بچه‌ها دستان یکدیگر را محکم گرفتند. وی بالافاصله از آن‌ها می‌پرسد:

- خیلی خب. اما اگه دست همدیگه رو بگیرید و بدوید کی اول می‌شه؟

بچه‌ها با هم شروع به دویدن کرده و با هم به زیر درخت می‌رسند. میوه را هم همگی با هم می‌خورند.

انسان‌شناس، هاج‌وواج مانده و نمی‌داند چه بگوید. بعد از مدتی گفت:

- اینکه مسابقه نشد. چرا اینطوری رفتار کردین؟ ما یه برنده نیاز داریم.»