دانلود و خرید کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی ترجمه رضی هیرمندی
تصویر جلد کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

نویسنده:شرمن الکسی
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۹از ۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت نوشتهٔ شرمن الکسی با ترجمهٔ رضی هیرمندی در نشر افق چاپ شده است. این کتاب در سال ۲۰۰۷ انتشار یافت و برنده‌ٔ جایزه‌ٔ کتاب سال آمریکا شد.

درباره کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

کتاب خاطرات صد‌در‌صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت داستان زندگی آرنولد اسپیریت جونیور از زبان خود اوست. آرنولد سرخ‌پوستی است که به‌دلیل مشکلی که در هنگام تولد برایش پیش آمد، سرش با بقیهٔ بدنش تناسب ندارد. علاوه‌بر‌ این ایراد ظاهری چشم‌هایش نیز ضعیف است و به‌جای ۳۲ تا دندان ۴۲ دندان دارد. بی‌نهایت لاغر است و سرش، دستانش و پاهایش متناسب با بدنش نیست و بزرگ است. زبانش می‌گیرد و از همه بدتر، مدام یکی از پاهایش به دیگر گیر می‌کند و زمین می‌خورد.

آرنولد تصمیم می‌گیرد که از محلهٔ سرخ‌پوست‌ها بیرون برود. او که به نقاشی و کشیدن کاریکاتور علاقه‌مند است، می‌خواهد به مدارس دولتی سفیدپوست‌ها در واشنگتن برود. این تصمیم مشکلات زیادی را هم از سمت سرخ‌پوست‌ها و هم از سوی سفید‌پوست‌ها برای او رقم می‌زند.

بروس بارکوت، منتقد روزنامه نیویورک‌تایمز، کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت را به‌خاطر تلخی شیرین آن ستوده‌ است. او می‌گوید که این کتاب خواننده را درآن‌واحد به خنده می‌اندازد و اشکش را درمی‌آورد. دلیل این موضوع را صداقت مثال‌زدنی نویسنده می‌داند که خواننده را پایبند کتاب می‌کند.

عناوین فصل‌های کتاب به این شرح است:

باشگاه چشم‌کبو‌د‌ها / چرا مرغ این‌همه برای من مهم است؟ / انتقام جزئی از اسم من است. / هندسه همچین الکی نیست. / امید در برابر امید / وقتی باید بری برو / چه‌طور باید با هیولاها جنگید. / مشورت با مادربزرگ / هالووین / درمانده و آس‌و‌پاس پیش به‌سوی عید شکرگزاری / خواهرم ایمیل می‌فرستد. / درد‌و‌رنج گرسنگی / رقص، رقص، رقص / به کامپیوترت اعتماد نکن / بازی نفس‌گیر / چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است / مراسم شب عزل / قلب والنتین / مثل شیر وسط میدان / من و راودی درباره‌ٔ بسکتبال بحث جدی و دورودرازی داشتیم. / کارنامه‌ٔ سال اول دبیرستان / حالا که حرف لاک‌پشت‌ها شد.

کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های بومیان آمریکا پیشنهاد می‌شود.

درباره شرمن الکسی

شرمن الکسی رمان‌نویس، داستان‌کوتاه‌نویس، شاعر و فیلم‌نامه‌نویس سرخ‌پوست است که تاکنون ۱۷ کتاب منتشر کرده است. الکسی برندهٔ جایزهٔ قلم همینگوی سال ۹۳ است. رمان برجستهٔ او به نام خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت را انتشارات لیتل براون در سال ۲۰۰۷ چاپ کرد. داستان «تو گرو بگذار، من پس می‌گیرم» نخستین بار در آوریل ۲۰۰۳ در مجلهٔ نیویورکر و سپس در مجموعه داستان‌های برگزیدهٔ جایزهٔ او. هنری در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است.

بخشی از کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت

«دقیق‌ترش را بخواهید، نه، آب نبود. راستش به دنیا که آمدم مایعِ نخاعی داخل جمجمه‌ام بیش از اندازه بود. اما مایع نخاعی مغز اصطلاحِ شیکِ دکترها برای روغن داخلِ مغز است. روغن مغز توی لوب‌ها همان کاری را می‌کند که روغن ماشین توی موتور. یعنی باعث می‌شود قطعه‌ها نرم و روان کار کنند. اما وضع من وارونه بود یعنی موقع تولد توی جمجمه‌ام آن‌قدر روغن بود که کم‌کم غلیظ و چندش‌آور و قر و قاتی شد و برعکس کار را خراب کرد، تا جایی که موتورِ فکر کردن و نفس کشیدن و زندگی‌کردنم به پِت‌پِت افتاد و خفه کرد.

مغزم داشت توی روغن غرق می‌شد.

اوضاع کلاً شلم‌شوربا و خنده‌دار شده بود؛ مغزم شده بود عینهو یک ظرف سیب‌زمینی سرخ‌کردهٔ غول‌پیکر. حالا اگر جدی‌تر و شاعرانه‌تر و دقیق‌ترش را بخواهید: «به دنیا که آمدم روی مغزم آب بود.»

بگذریم، شاید این‌جور گفتن هم زیاد جدی نباشد. شاید کل قضیه واقعاً عجیب و غریب و خنده‌دار باشد.

اما، خدای من، آیا پدر و مادر و خواهر بزرگ‌ترم، مادربزرگم و عموزاده‌هایم، دایی‌ها و خاله‌هایم، آن‌ها هم وقتی دکترها داشتند جمجمهٔ کوچولویم را باز می‌کردند و با یک مکندهٔ ریز تمام آب اضافی را بیرون می‌کشیدند، قضیه را خنده‌دار می‌دیدند؟

من همه‌اش شش سالم بود و زیر عمل جراحی کاری جز خِرخِر کردن ازم برنمی‌آمد. حتی اگر یک‌جورهایی از زیر آن جاروبرقی کوچولو جان سالم به در می‌بردم مغزم قاعدتاً باید آسیب‌های جدی می‌دید و بقیهٔ عمرم را عینِ علف زندگی می‌کردم.

خُب، معلوم است که از زیر تیغ جراحی قِسر در رفتم. اگر در نمی‌رفتم که حالا مشغول نوشتن این چیزها نبودم. اما گرفتار مشکلات جسمی جورواجوری شده‌ام که نتیجهٔ مستقیم آسیب مغزی است.

اول از همه، قسمتم چهل و دوتا دندان شد. آدم معمولی سی و دوتا دندان دارد، درست؟ اما من چهل و دوتا دندان داشتم.»

zahra
۱۴۰۱/۰۹/۲۴

این کتاب توسط خانم مصطفی زاده در برنامه کتاب باز معرفی شد.نسخه کاغذیش خوندم.خیلی کتاب بامزه و معناداریه.ظاهرا برای رده سنی نوجوانه اما انقد خوبه که هر سنی باشی میتونی بخونی و لذت ببری

saideh khatami
۱۴۰۱/۰۹/۲۶

ممنون از طاقچه برای این هدیه زیبا و خواندنی ترجمه عالی بود واقعا.. و داستان شاید برای نوجوونها نوشته شده باشه اما خوندش برای همه لذت بخش و در عین حال تراژیکه، خیلی خیلی لذت بردم ازش

فائزه تکلو
۱۴۰۱/۱۰/۱۹

جایی که داستان شروع میشه کمی گنگ و مبهمه ولی مدتی که بخونی وارد دنیاش میشی و چنان صحنه‌های به یاد موندنی برات ترسیم میکنه که مشابه صحنه‌های مهم رمان‌های بزرگ همیشه در خاطرت میمونه. جزئیات کافی این کتابو خیلی دوست

- بیشتر
Argon18
۱۴۰۲/۰۱/۱۴

سلام کتاب شاید برای نوجوانا به نظر برسه اما کاملا مناسب بزرگترا هم هست. همونطور که از اسم کتاب مشخصه، درمورد زندگی یه سرخپوسته که البته زندگیش کم ماجرا نداره. کتاب خیلی بهتر از کتابای موفقیت میتونه کمک کننده باشه. این

- بیشتر
سارا
۱۴۰۲/۰۱/۰۱

این کتاب رو ۲ ۳ سال پیش وقتی ۱۹ یا ۲۰ سالم بود خوندم و عاشقش بودم بسیار روان و دلنشین و سبکش طنز تلخ یا کمدی سیاه هست

ahmadu
۱۴۰۱/۱۰/۰۹

اگر ناتور دشت سلینجر رو پسندیدید، اینو هم دوس خواهید داشت. اشک و لبخند همزمان تجربه بود که از این کتاب داشتم...

محمدرضا
۱۴۰۲/۰۹/۲۱

در ابتدا نام کتاب برای من جذابیتی نداشت اما وقتی شروع به خواندن آن کردم به شدت غرق ماجراهای این کتاب شدم. نویسنده به خوبی زندگی خودش را در این کتاب به تصویر کشیده و از هیچ نکته ای دریغ

- بیشتر
1984
۱۴۰۱/۱۰/۳۰

واقعا جذاب و جالبه. بخونید کیف کنید. سه روزه تموم شد. البته باید دو روزه میشد‌. واقعا که خیلی جذاب و آموزنده اس‌‌.

AS4438
۱۴۰۱/۱۰/۰۵

ممنون ازطاقچه برای هدیه دادن این کتاب بسیارمفهومی وزیبا، کتابی هم برای نوجوانان وهم بزرگسالان، حتمن بخوانیدوازکاریکاتورهای عالی ومفهوم واقعی نژادپرستی وعلائق فرزندان عصرجدید به آموختن وپیوندبا غیرهمنژادهای خود لذت ببرید، عالی بود، تشکرمجددازطاقچه وناشرمحترم.

sara
۱۴۰۱/۱۰/۰۲

کتاب بدی نبود ولی احساس میکنم خیلی ناقص بود.بعد اینکه آرنولد بزرگ میشه چه اتفاقی می افته؟؟ چرا هیچ عکسی ازش نیست؟؟ این همه صفحه از کتابو میخونی تا به اوج داستان برسی ولی کتاب نصفه ی راه ولت میکنه.

به آرزوهایش نرسید اما به‌قدر خودش تلاش کرد.
فاطمه
اگر به انگلیسی یا اسپانیایی یا چینی یا هر زبانِ دیگری حرف بزنید و بنویسید، فقط درصد معینی از آدم‌ها منظورتان را می‌فهمند. اما وقتی تصویری می‌کشید، همه می‌توانند منظورتان را بفهمند.
علی عسگری
برای این‌که آدم بزرگی بشی باید رؤیاهای بزرگ داشته باشی.
محمدرضا
این حرفش اشکم را درآورد. پسر، من همیشه تا تصمیم بگیرم چه کنم اشکم راه افتاده. خوشحال باشم یا غصه‌دار، گریه می‌کنم. عصبانی باشم گریه می‌کنم. از این‌که گریه می‌کنم، گریه می‌کنم. این ضعف است. خلافِ روحیهٔ جنگجویی است.
Raya
زندگی مبارزهٔ دائم بین فرد بودن و عضوی از اجتماع بودنه.
saideh khatami
تولستوی می‌گوید: «همهٔ خانواده‌های خوشبخت شبیه هم‌اند. اما هر خانوادهٔ بدبخت، بدبختی خودش را دارد.»
Missy
جهان، حتی کوچیک‌ترین اجزائش، پُره از چیزایی که من و تو نمی‌دونیم.
محمدرضا
وقت‌هایی هست که آدم آخرین چیزی که می‌خواهد بشنود حقیقت است.
Amirhossein
ارزش زندگی هر آدمی ارتباط مستقیم داره با تعهدش برای رسیدن به حد عالی؛ زمینهٔ فعالیتش هرچی می‌خواد باشه.»
AS4438
من هنوز دنبال کارم. دائم می‌گن تجربهٔ کافی ندارم. اما وقتی به من فرصت نمی‌دن تجربه به‌دست بیارم چه‌جوری می‌تونم تجربهٔ کافی داشته باشم؟
Raya
از وقتی پای سفیدپوست‌ها به این‌جا باز شده و با خودشان مسیحیت و ترس و واهمه از غیرعادی بودن را همراه آورده‌اند، سرخ‌پوست‌ها رفته‌رفته دارند تمام آن بردباری‌ها را از دست می‌دهند.
امیدی
«کدام اندوه بالاتر از اندوه از دست دادن سرزمین مادری است؟»
فاطمه
اگر قرار است هر لحظهٔ یک کتاب جدی گرفته شود، پس هر لحظهٔ زندگی را هم باید جدی گرفت.
محمدرضا
اگر با کسی وارد جنگ می‌شوی که مطمئنی ازش کتک می‌خوری باید اولین مشت را تو بزنی چون فقط برای همان یک مشت فرصت داری.
Ailin_y
سخت کار کردن ـ تمام کردن و کامل کردن و به نتیجه رساندن یک تکلیف ـ لذت‌بخش است.
فاطمه ناجی
ارزش زندگی هر آدمی ارتباط مستقیم داره با تعهدش برای رسیدن به حد عالی؛ زمینهٔ فعالیتش هرچی می‌خواد باشه.
محمدرضا
«برد و باخت مهم نیست. چه‌جور بازی‌کردنت مهمه.»
محمدرضا
فهمیدم می‌خواهد راستش را بگوید. باور کنید، وقت‌هایی هست که آدم آخرین چیزی که می‌خواهد بشنود حقیقت است.
Ailin_y
«قبلنا فکر می‌کردم دنیا از رو قبیله‌ها تقسیم می‌شه. قبیلهٔ سیاها و قبیلهٔ سفیدا. قبیلهٔ سرخ‌پوستا و قبیلهٔ سفیدپوستا. ولی حالا می‌فهمم درست نیس. دنیا فقط به دوتا قبیله تقسیم می‌شه: قبیلهٔ آدمایی که بی‌شعورن و قبیلهٔ آدمایی که بی‌شعور نیستن.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
می‌دانید بدترین عیب فقر و نداری چیست؟ برای این‌که خوب دست‌تان بیاید فرمول ریاضی‌اش را برای‌تان می‌نویسم: شکم خالی + یخچال خالی = فقر
Amirhossein

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۷۰%
تومان