کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن
معرفی کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن
کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن مجموعهداستانهایی از یکی از بزرگترین نویسندگان داستان کودک در جهان هانس کریستین آندرسن است که با ترجمهٔ محسن سلیمانی در نشر افق منتشر شده است.
درباره کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن
اگرچه آندرسن اشعار، نمایشنامهها، رمانها و سفرنامههای بسیاری نوشت؛ اما شهرت جهانی او بیشتر بهخاطر داستانهایی است که بین سالهای ۱۸۳۵ تا ۱۸۷۲ برای کودکان نوشت. داستانهای او به مسائل انسانی که گاه طعمی تلخ دارند میپردازد و شاید علت شهرت او نیز همین انسان دوستیاش باشد.
این کتاب داستانهای دخترک کبریت فروش، درخت کاج، جوجه اردک زشت، لباس جدید امپراطور، داستان یک مادر، هرکاری پیرمرد میکند درست است، توک کوچولو، جک خله، آنچه میشود خلق کرد و بلبل را گردآوری کرده است.
خواندن کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان پیشنهاد میکنیم.
درباره هانس کریستین آندرسن
هانس کریستین آندرسن، در دوم آپریل ۱۸۰۵، در شهر آدنس دانمارک و در خانوادهای فقیر زاده شد. هانس پس از مدتی کارگری، به ادبیات روی آورد و توانست در نمایشنامهنویسی از خود استعداد بروز دهد. به همین سبب از سوی دربار پادشاهی دانمارک، برای ادامه تحصیل و سفرهای علمی، مورد پشتیبانی مالی قرار میگیرد.
داستانهای آندرسن به عنوان «داستانهای پریان» شناخته میشوند. این داستانهای آندرسن در فضایی خیالانگیز و گاه فانتزی، درونمایههای اخلاقی را بازگو میکنند. هر چند برخی داستانهای وی، رویکردی اجتماعی و رئال دارد و مشهورترین آنها، «دختر کبریتفروش» است.
آندرسن سالها پس از به شهرت رسیدن، در مصاحبهای گفته بود، شخصیت «جوجه اردک زشت» نماینده شخصیت و زندگی خود اوست و این اشاره به گذر او از دوران سخت کودکی به موفقیت در بزرگسالی دارد. آندرسن متوجه ارتباط عمیق کارهایش با کودکان بود و از آهنگسازی خواسته بود، برای آهنگ مراسم تشییع جنازهاش آهنگی مناسب با کودکان بسازد، زیرا میدانست بیشتر تشییعکنندگانش کودکان بودند.
از داستانها و کتابهای آندرسن، اقتباسهای سینمایی زیادی بهویژه در قالب پویانمایی (انیمیشن) انجام شده است. آثار آندرسن به دهها زبان جهان ترجمه شده است. نخستین بار در سال ۱۳۱۰، داستانی از وی به فارسی برگردانده شد و تاکنون داستانهای او در اشکال گوناگون بارها بازچاپ شده است.
دفتر بینالمللی کتاب، از سال ۱۹۵۶، معتبرترین جایزه کتاب کودک در جهان را به یاد و با نام او برگزار میکند و بهترین آثار ادبی ویژه کودکان را تقدیر میکند.
بخشی از کتاب ۱۰ قصه گزیده از هانس کریستین آندرسن
شب ژانویه بود. از آسمان تندتند برف میآمد. آخر شب بود. دخترک قوز کرده بود و آرام آرام راه میرفت. خیلی سردش بود. کفش پایش نبود. مادر نداشت و پدرش هم آدم خوبی نبود؛ هرچه پول داشت خرج مشروبخواری میکرد. برای همین هم دخترک کفش و کلاه نداشت و لباسش پاره بود. توی پیشبند کهنهاش چندتا کبریت بود. از صبح تا شب کبریتها را به اینطرف و آنطرف برده بود و همهاش داد زده بود:«کبریت، کبریت، آقا تو را خدا کبریت بخرید!» ولی هیچکس نخریده بود. حتی یک پاپاسی هم در نیاورده بود. خیلی گرسنهاش بود. از صبح چیزی نخورده بود. سوز میآمد و برفها را میزد به صورتش. برفها میرفتند توی گردنش و دخترک از سرما بیشتر میلرزید. خسته شد. پاهایش نا نداشت. دیگر نمیتوانست راه برود. رفت گوشهای بین دو خانه، نشست. دامن کهنهاش را روی پاهای ِ کرخش کشید. دستهایش خیلی یخ کرده بودند. نمیتوانست کبریتها را خوب نگه دارد. فکر کرد اگر کبریتی آتش بزند دستهایش گرم میشوند. چوب کبریتی درآورد و روشن کرد. چهقدر نور داشت. چهقدر قشنگ بود. خیلی قشنگ بود. همینطور که داشت به شعلهی کبریت نگاه میکرد، فکر کرد توی یک اتاق است. توی اتاق نشسته بود و پاهایش را کنار بخاری دیواری گرم میکرد. انبر بخاری استیل برق میزد. دور بخاری، فلز برنجی قشنگی داشت. همهچیز واقعی و راست بود. دخترک پاهایش را دراز کرد تا گرم شود، ولی کبریت خاموش شد و اتاق غیبش زد. کبریت دیگری آتش زد و نگاهش کرد
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
این مجموعه معرکه هستتتت😊😊
ممنون از نویسنده این کتاب که چند داستان افسانه ای را در یک داستان جا داده ... عالیه
کاب عالی بودچندداستان دریک کتاب