دانلود و خرید کتاب داستان های جن و پری گروه نویسندگان ترجمه مصطفی رضوی
تصویر جلد کتاب داستان های جن و پری

کتاب داستان های جن و پری

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان های جن و پری

کتاب داستان های جن و پری داستان‌هایی از دنیای کلاسیک ادبیات و نویسندگان مختلف با ترجمهٔ مصطفی رضوی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. لافکادیو هرن، ناتسومه سوسه کی، تانیزاکی جونئیچیرو و آکوتاگاوا ریونوسوکه نویسندگان این داستان‌ها هستند.

درباره کتاب داستان های جن و پری

همهٔ ما از افسانه‌ها و داستان‌های جن‌وپری خاطرات شیرینی داریم، از هزار و یک شب و قصه‌های مادربزرگ در مورد جن‌هایی که در حیاط پشتی قاتی مرغ‌وخروس‌ها هستند گرفته تا داستان‌های غربی مانند سیندرلا و پینوکیو. ژاپن نیز از این قاعدهٔ فراگیر و جهانی مستثنی نیست و موجودات تخیلی از دوران کهن در تاروپود فرهنگ و ادبیاتش حضور دارند. اما این بدین معنا نیست که امروز اجاق فرهنگ و ادبیات ژاپن برای تولید اشباح و موجودات تخیلی کور است. در واقع کمتر مخاطب علاقه‌مندی در دنیا پیدا می‌شود که با ساداکو در مجموعهٔ حلقه و یا هاناکو در داستان‌های ترسناک مدرسه آشنا نباشد. هدف کتاب داستان های جن و پری معرفی تمام اشباح و جن‌وپری‌های فرهنگ و ادبیات ژاپن نیست، چراکه برای چنین طرح عظیمی باید به یک مجموعهٔ چندده‌جلدی اندیشید. این کتاب بر روی یک دورهٔ تعریف‌شده و محدود متمرکز می‌شود، دوره‌ای که گذر از ادبیات کهن و سنتی به نوعی ادبیات متأثر از غرب با ساختارهای جدید است. در واقع عبور اشباح و جن‌های ژاپن از دروازهٔ این ادبیات نوپا و جدید و تولد ژانر تخیلی ـ ترسناک ادبیات مدرن ژاپن را بررسی و درک می‌کند.

حال با داستان‌های این مجموعه آشنا شوید:

«رُکورُکوبی» یکی از هیولاهای فولکلور ژاپن از دستهٔ یوکای است و افسانه‌ای که روایت می‌شود از افسانه‌های محلی ژاپن است. داستان به پانصد سال پیش از نگارش آن مربوط می‌شود و به عبارتی صد و پنجاه سال پیش از بنیان‌گذاری رژیم سابق و تأسیس شگون‌سالاری توکوگاوا. شاید جهش از روی سیصد سال حکومت رژیم سابق تنها از روی ملاحظات سیاسی باشد، اما در صورتی که قدمت داستان واقعاً به پنج قرن پیش از نگارش آن برسد، در دوران مورُماچی (شگون‌سالاری آشیکاگا؛ ۱۵۷۳ ـ ۱۳۳۶) واقع می‌شود. در این دوران آیین بودایی عملاً به مذهب رسمی سرتاسر ژاپن تبدیل شد و شاخه‌های گوناگونی از آن رویید. از عصر هِی‌آن بود که آیین بودا از چین به ژاپن وارد شد و قصه‌گویی سیاست محبوب راهبان بودایی برای تبلیغ بود که اتفاقاً موفقیت چشم‌گیری داشت. مردم از هر سن و جنس و قوم و طبقه‌ای شیفتهٔ قصه شنیدن بودند. هیجان قصه‌ها مردم را به دور راهب جمع می‌کرد. راهب هوشمندانه پای هیولاهای خیالی، نیروهای اهریمنی و جهنم را به میان می‌آورد و ترس از ناشناخته را به دل مردم می‌نشاند، سپس آیین بودا را راه علاج و نیرویی پاک معرفی می‌کرد که مردم را از گزند نیروهای اهریمنی حفظ می‌کرد. راهب پس از چند روز از آن شهر یا روستا می‌رفت، اما داستان همیشه می‌ماند و سینه‌به‌سینه در میان اهالی و نسل‌ها پخش می‌شد و رفته‌رفته ایمانی عمیق به آیین بودا را در میان ژاپنی‌ها پرورش می‌داد. بهترین نمونهٔ این داستان‌ها مجموعهٔ کُنجاکو مونوگاتاری (۱۱۸۵ ـ ۷۹۴؛ افسانه‌هایی که امروز به گذشته پیوسته‌اند) از دوران هِی‌آن است. تمامی این داستان‌ها دو محور اصلی دارند: تأکید بر گذرا بودن دنیا و بی‌ارزش بودن دلبستگی‌های آن، و بازگشت نتیجهٔ مثبت یا منفی هر کاری به انجام‌دهندهٔ آن کار.

«شب سوم» کاملاً زاییدهٔ قلم و خلاقیت سوسه‌کی است. «بچه»ای که روی دوش راوی است الهام‌گرفته از یوکای است. می‌گویند گاهی مسافری که تنها در دشت سفر می‌کند از لابه‌لای علف‌ها صدای گریهٔ کودکی را می‌شنود، در میان علف‌ها جست‌وجو می‌کند و طفلی با چهرهٔ پیرمرد می‌یابد. از روی ترحم او را کول می‌کند اما طفل در واقع یوکای است و دیگر پایین نمی‌آید و به مجسمه‌ای سنگی تبدیل می‌شود و سنگین و سنگین‌تر می‌شود. سوسه‌کی این افسانه را دست‌مایهٔ داستان خود قرار داده، اما هیچ اشارهٔ مستقیمی به هویت ناآدمیزاد «بچه» نمی‌کند. چیزی که مشخص است این‌که بچه، چه یوکای باشد چه جن چه آدمیزاد، در زندگی قبلی خود نابینا بوده و به دست راوی (در زندگی قبلی راوی، مگر این‌که راوی عمر نوح داشته باشد!) به قتل رسیده و در واقع چرخهٔ تناسخ موضوع اصلی داستان است.

داستان «آهِ پری دریایی» در چین و در دورانی می‌گذرد که اولین تماس‌ها میان چین و غربیان حاضر در جزایر جنوب هندوچین رخ می‌دهد. شناخت عمیق تانیزاکی از فرهنگ و جغرافیای چین در آرایش دکور داستانی و شخصیت‌های درون آن تحسین‌برانگیز است. در این دنیای شرقی یک شخصیت غربی وارد می‌شود که اگر حد کمال نباشد حداقل توانایی رسیدن به کمال را دارد، و همین‌طور یک موجود تخیلی از فولکلور و افسانه‌های غربی: یک پری دریایی.

قهرمان داستان از رفاه، هوش، زیبایی و استعداد بی‌نظیری برخوردار است؛ بااین‌حال بخت‌برگشته و افسرده است، چرا که محیطی که احاطه‌اش کرده توانایی ارضای احساسات او را ندارد و عاری از زیبایی ایده‌آل اوست. پس قهرمان داستان ایده‌آل خود را در پری دریایی که «کمال مطلوب تمام زیبایی‌های اروپا» ست می‌یابد و به دنبال او و سوار بر کشتی بخار عصر صنعتی به سوی دروازه‌های مغرب‌زمین رهسپار می‌شود.

داستان در سال‌هایی می‌گذرد که ژاپن دیگر پوست انداخته و تبدیل به کشوری صنعتی شده است. نویسنده می‌گوید که قدم گذاشتن به عصر جدید و مدرن به معنای مرگ باورها و ارواح گذشته نیست که همچنان در تاریکی و ناشناخته‌ها پنهان شده‌اند. بی‌بی‌هیولا شاید یکی از اولین تلاش‌ها برای زنده کردن ارواح و جن‌ها در ژاپن جدید و تازه‌متولدشده باشد و در واقع با احیای خرافات گذشته در زندگی امروزی وارد مرحله‌ای نو و پُرآینده از داستان‌های تخیلی ژاپنی می‌شویم.

در داستان «بی‌بی‌هیولا» با دو نوع نیروی فراطبیعی سروکار داریم. اولی رب‌النوع باساراست که زاییدهٔ تخیلات آکوتاگاوا نیست و از باورهای سنتی و بودایی ژاپن گرفته شده است، رب‌النوعی که از دنیای خدایان به دنیای فانیان احضار می‌شود و غیرمستقیم بر زندگی شخصیت‌های داستان تأثیر می‌گذارد. دومی بی‌بی‌اُشیماست که دقیقاً مشخص نیست کف‌بین و ساحره است یا جن و یوکای.

خواندن کتاب داستان های جن و پری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات، فرهنگ و فولکلور ژاپن پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نویسندگان

لافکادیو هرن (کوئیزومی یاکومو)

شاید منحصربه‌فردترین نویسندهٔ تاریخ ادبیات ژاپن لافکادیو هرن با نام ژاپنی کوئیزومی یاکومو (۱۹۰۴ ـ ۱۸۵۰) باشد. او در جزیرهٔ لفکادا در یونان به دنیا آمد. مادرش یونانی و پدرش ایرلندی و جراح ارتش بریتانیا بود و از همان کودکی به دو زبان مادری و پدری تسلط یافت. او خیلی زود توانست زبان فرانسه را نیز همچون زبان‌های والدینی خود بیاموزد و از همان نوجوانی ترجمهٔ آثار بزرگ ادبیات فرانسه را آغاز کرد. در شانزده‌سالگی در حادثه‌ای یک چشم خود را از دست داد. این واقعه آسیب روحی عمیقی به لافکادیو وارد کرد و او هیچ‌گاه حاضر نشد جز نیم‌رخ عکسی از چهره‌اش گرفته شود. در نوزده‌سالگی به امریکا مهاجرت کرد و به روزنامه‌نگاری پرداخت.

عمدهٔ فعالیت‌های ادبی لافکادیو ترجمه، داستان‌نویسی و جمع‌آوری افسانه‌های محلی بود. او در سال ۱۸۹۰ و در چهل‌سالگی به دعوت سفیر امپراتوری ژاپن، که دوست او بود، وارد بندر یوکوهاما شد و در ژاپن سکونت گزید. شش سال بعد با دختر یک سامورایی ازدواج کرد و ملیت ژاپنی به او اعطا شد و او هم نام خانوادگی همسرش و نام کوچک یاکومو (به معنای هشت ابر) را برای خود برگزید. لافکادیو به زبان ژاپنی نیز تسلط پیدا کرد و چهارده سال پایانی زندگی خود را در ژاپن صرف تدریس زبان و ادبیات انگلیسی کرد. دربارهٔ افسانه‌ها و سنت‌های محلی ژاپن و داستان‌های ترسناک در مورد یوکای‌ها تحقیق انجام داد و آثار و داستان‌هایی ماندگار و جذابی از خود به جای گذاشت.

کوبایاشی ماساکی، فیلم‌ساز پُرآوازهٔ سینمای ژاپن، در سال ۱۹۶۴ فیلم مشهور کوایدان را از روی داستان‌های لافکادیو هرن ساخت.

ناتسومه سوسه‌کی

ناتسومه سوسه‌کی (۱۹۱۶ ـ ۱۸۶۷) در بحبوحهٔ انقلاب مِیجی در شهر اِدو (توکیوِ امروز) چشم به جهان گشود. او فرزند ششم و ناخواستهٔ زوجی نسبتاً سالمند بود که از دوسالگی سرپرستی‌اش به خانواده‌ای دیگر واگذار شد. این بی‌مهری و کودکی نه‌چندان خوشایند تأثیرات عمیق و ماندگاری بر روحیهٔ کینّوسوکه (نام او پیش از آن‌که نام ادبی سوسه‌کی را برگزیند) به جای گذاشت که در نوشته‌ها و زندگی او کاملاً مشهود است. از جوانی به ادبیات علاقه‌مند شد و خصوصاً به مطالعهٔ آثار کلاسیک ادبیات چین پرداخت. کینّوسوکه در هفده‌سالگی به تحصیل در دو رشتهٔ معماری و زبان انگلیسی پرداخت. دوستی او با ماسائوکا شیکی که در این دوران دانشجویی شکل گرفت زندگی هر دوی آنان را دگرگون ساخت و هر دو بر آن شدند تا خود را وقف دنیای ادبیات کنند.

ناتسومه پس از چند سال تدریس در ژاپن، در بیست و هشت‌سالگی موفق به دریافت بورس ملی برای تحصیل در انگلستان شد و سال‌هایی بسیار سخت اما پُربار را در غربت سپری کرد. پس از بازگشت به ژاپن، وارث کرسی لافکادیو هرن در دانشگاه توکیو شد و در کنار آن قراردادی با روزنامهٔ آساهی شینبون به امضا رساند و مشغول داستان‌نویسی و انتشار منظم داستان‌هایش در روزنامه شد. مرگ زودهنگام ماسائوکا شیکی در سال ۱۹۰۲ بر اثر ابتلا به سل ضربهٔ روحی شدیدی به سوسه‌کی وارد آورد، اما عزم او را برای درخشش در عرصهٔ ادبیات بیش‌ازپیش جزم کرد و او را به نوعی پختگی رساند. اولین رمان بلند او که والامقام گربه هستم نام دارد در سال ۱۹۰۵ منتشر شد و نحوهٔ روایت نو و طنزآمیز آن مورد استقبال خوانندگان و بزرگان ادبیات قرار گرفت. هر چند داستان‌های ترسناک و تخیلی ژانر محبوب سوسه‌کی نیست، او در این زمینه نیز آثاری معدود (اما کم‌نظیر و درخشان) از خود به جای گذاشت که از جملهٔ آن‌ها می‌توان از مجموعهٔ ده شب رؤیا یاد کرد.

تانیزاکی جونئیچیرو

تانیزاکی جونئیچیرو (۱۹۶۵ ـ ۱۸۸۶) فرزند خانواده‌ای بورژوا در توکیو بود که دوران کودکی را در رفاه سپری کرد، اما دوران نوجوانی‌اش با ناملایمات و حقارت‌هایی همراه شد که او را به سمت مرهم ادبیات سوق داد. در بیست و پنج‌سالگی خود را کشف کرد و علاوه‌بر اثر فخیم خال‌کوبی، نقدهایی بر آثار ناتسومه سوسه‌کی نوشت و با جسارتی بی‌سابقه این غول ادبیات را به چالش کشید. جونئیچیرو بیش‌تر تحت‌تأثیر ادبیات آوانگارد و نویسندگانی همچون ناگای کافو بود و به دلیل گرایش‌های خاص خود از همان آغاز کار با سد سانسور و تابوهای جامعهٔ ژاپن برخورد کرد. او جسورانه به تابوهایی که بر ادبیات سایه انداخته بود هجوم برد و نه‌تنها از خط قرمز اروتیسم عبور کرد، بلکه برای اولین‌بار به موضوعاتی نظیر فتیشیسم، سادومازوخیسم و زنا پرداخت. نقطهٔ قوت ادبیات تانیزاکی روان‌شناسی عمیق در داستان‌های اوست و رفتارشناسی شخصیت‌هایش همیشه موردتوجه روان‌شناسان بوده است.

برخلاف آکوتاگاوا، تانیزاکی نویسنده‌ای است که بیش‌تر به مسائل اجتماعی و روان‌شناسی توجه نشان می‌دهد و موضوعات تخیلی ژانر غالب آثار او نیست. داستانی که از تانیزاکی برای این مجموعه انتخاب کرده‌ایم نمونه‌ای نادر در آثارش به شمار می‌رود.

آکوتاگاوا ریونوسوکه

برخلاف ناتسومه سوسه‌کی و دیگر خالقان ادبیات مدرن عصر مِیجی، آکوتاگاوا «فرزند انقلاب» و از نسلی بود که هیچ‌گونه خاطره‌ای از رژیم سابق، ژاپن سابق و هیاهوی تولد ژاپنی نو نداشت. درک این مسئله در حس نوستالژی‌ای که در تاروپود آثار آکوتاگاوا وجود دارد ضروری است. پدرش لبنیات‌فروش بود و مادرش بیماری روانی داشت و دایی‌اش سرپرستی او را به عهده گرفت (نام خانوادگی آکوتاگاوا نیز متعلق به دایی‌اش بود). آکوتاگاوا کودکی سختی داشت. تصویر بسیار دردناکی که از جنون مادرش در ذهن او ماند، که حتی طفل خود را دیگر نمی‌شناخت، در تمام زندگی همچون سایه‌ای شوم در تعقیبش بود و در نهایت مرگ تلخش را رقم زد. آکوتاگاوا در بیست و سه‌سالگی داستان بسیار موفق خود راشومون را نوشت که تحسین ناتسومه سوسه‌کی را برانگیخت و او را جوانی آینده‌دار در عرصهٔ ادبیات دانست.

آکوتاگاوا در تمام مدت زندگی خود از وحشت ابتلا به جنون همچون مادرش رنج می‌برد. در سال ۱۹۲۷ برای نجات از سایهٔ نحس جنون یک‌بار خودکُشی ناموفقی کرد، اما در همان سال عاقبت نقشهٔ خود را با قرص سیانور عملی کرد. در توضیح این کارش تنها دو کلمه بر روی کاغذی به جا گذاشت: «دلشورهٔ مبهم».

آکوتاگاوا در انواع ادبی گوناگون از جمله هایکو و نمایش‌نامه طبع‌آزمایی کرد، اما شهرتش بیش‌تر مدیون داستان‌های کوتاه خیالی و تاریک اوست. در سال ۱۹۳۵ کیکوچی کان، دوست صمیمی آکوتاگاوا، به یاد او جایزهٔ ادبی آکوتاگاوا را راه انداخت که به برجسته‌ترین و معتبرترین جایزهٔ ادبی ژاپن تبدیل شد.

بخشی از کتاب داستان های جن و پری

«حدود پانصد سال پیش کیکوجی، ارباب کیوشو، مردی به نام ایسوگای هِیگازائمون تاکِتسورا را در خدمت خود داشت. هِیگازائمون توانمندی‌های بی‌نظیر زیادی همچون تیراندازی و سوارکاری را از اجداد جنگجوی خود به ارث برده بود و از بدو تولد در خون خود داشت. همان زمانی که هنوز بالغ نشده بود در هنرهای شمشیرزنی، تیراندازی و مبارزه با نیزه از استادانش نیز پیشی گرفته و خود را در مقام جنگجویی پخته و زبردست اثبات کرده بود. هنگامی که شورش‌های عصر اِیکیو (۱۴۴۱ ـ ۱۴۲۹) رخ داد، هِیگازائمون جنگاوری خود را به نمایش گذاشت و بارها مورد تحسین قرار گرفت. اما زمانی که خاندان کیکوجی نابود شد، او بدون ارباب ماند. می‌توانست به خدمت اربابی دیگر دربیاید، اما از آن‌جا که هدفش پیشرفت شخصی و منافع خودش نبود و هنوز وفاداری به ارباب سابقش از دلش پاک نشده بود تصمیم گرفت زندگی دنیوی را ترک کند. سرش را تراشید و راهب شد. نام بودایی کایریو را برای خود برگزید و به سفر پرداخت.

اما روح جنگجوی کایریو در ردای راهب همچنان زنده بود. همچون گذشته از خطر هراسی نداشت و از رنج گریزان نبود. بی‌آن‌که آب‌وهوا و گذر فصل‌ها مانعی برایش باشد به جاهایی می‌رفت که راهبان دیگر نمی‌رفتند و مردم را به راه مقدس بودا دعوت می‌کرد. دوران سخت و بی‌ثباتی بود، حتی برای راهب‌ها هم تنها سفر کردن ایمن نبود.

کایریو در اولین سفر طولانی خود گذارش به سرزمین کای افتاد. یک شب که در کوه‌های آن منطقه سفر می‌کرد، به مکانی سوت‌وکور رسید که چندین فرسنگ با روستاهای اطراف فاصله داشت و گرفتار تاریکی شد. تصمیم گرفت شب را زیر آسمان پُرستاره سپری کند و درست در کنار مسیر کوهستانی زمینی مناسب و پوشیده از چمن یافت و بر روی آن دراز کشید. همیشه از آن‌چه با راحتی میانه‌ای نداشت استقبال می‌کرد. هنگامی که هیچ جایی را نمی‌یافت سنگ سخت هم برای او بستر بود و ریشهٔ چنار برایش حکم بالشی راحت داشت. گوشت و عضلاتش پولادین بودند. هیچ‌وقت پیش نیامده بود که از شبنم و رطوبت، باران، یخ‌بندان یا برف بنالد.»

استودیوس
۱۴۰۲/۱۲/۰۷

چند داستان خیالی از هیولاها و موجودات ماورالطبیعه ژاپنی ک چندان جذابیت خاصی هم نداشتن

کاربر ۶۱۹۰۲۰۳
۱۴۰۲/۱۰/۱۲

عالی بود،مخصوصاً داستان آخرش.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۶۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان