کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت
معرفی کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت
کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت نوشتهٔ آلن بدیو با ترجمهٔ مراد فرهادپور و صالح نجفی در نشر ماهی چاپ شده است. نگارنده در کتاب حاضر، به تفسیر نوشتهها و گفتههای پل قدیس (پولس رسول) که در قرن اول میلادی میزیسته، پرداخته است. به اعتقاد وی، پل نه آن روحانی مقدسی است که روایت مسیحی ساخته و پرداخته و نه آن کشیش کینهتوزی است که فیلسوفانی چون نیچه ناسزایش گفتهاند
درباره کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت
چرا پولس رسول؟ چرا بهسراغ این «رسول» رویم؟ کسی که میتوانیم بیش از پیش در او به دیدهٔ تردید بنگریم، زیرا، برحسب ظاهر، خودش چنین عنوانی را به خود داده است و نامش کرارآ معرف بستهترین و نهادیترین جنبههای مسیحیت است: کلیسا، انضباط اخلاقی، محافظهکاری اجتماعی، و بدگمانی نسبت به یهودیان. چگونه باید این نام را در روند بسط و تحول پروژهٔ خودمان درنویسیم و جای دهیم: چگونه باید از نو نظریهای در باب سوژه بنیاد نهیم که هستی سوژه را تابع بُعدِ تصادفی رخداد و نیزتابع حدوثِ نابِ کثرتِ وجود میسازد، آنهم بدون قربانیکردنِ مضمون آزادی؟
پل نه یک رسول است و نه یک قدیس. در مورد خطابههای تند و تیز و نرم و لطیف پل، میتوانیم بیهیچ ارادت یا کراهتی، آزادانه به آنها رجوع کنیم. پل شاعرمتفکرِ رخداد است، و همچنین کسی است که در کردار و گفتارش ویژگیهای همیشگی چهرهای را به نمایش میگذارد که میتوان آن را چهرهٔ فرد مبارز نامید. او پیوندی سراپا انسانی را عرضه میکند؛ پیوندی میان ایدهٔ کلی نوعی گسست، یا زیروروشدن، و ایدهٔ نوعی کنشتفکر که تجسم مادی وقوع این گسست در سوژه است.
کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به مطالعه دربارهٔ جنبههای مختلف مسیحیت و کلیسا پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بنیاد کلی گرایی؛ پل قدیس و منطق حقیقت
برخلاف آنچه برخی سادهلوحان مزور میخواهند به ما بقبولانند، مسئله این نیست که تاریخچههایی درهمتنیده و فرهنگهایی متفاوت وجود دارند و به بیان عامتر، مسئله این نیست که در یک فرد «واحد» نیز همواره تفاوتهای بیشماری حضور دارد، که جهان رنگوارنگ است، که باید اجازه داد مردمان به هر شیوه که مایلاند زندگی کنند، بخورند، بپوشند، خیال و عشق ورزند. این قبیل توضیح واضحات لیبرالی بس بیمایهاند، و فقط میتوان گفت ایکاش میشد طرفداران پروپاقرص آنها هرگاه با کوچکترین تلاش جدی برای مخالفت با تفاوت لیبرالی بیرمقشان مواجه میشوند اینگونه با خشم و غیض واکنش نشان ندهند. جهانوطنی روزگار ما واقعیتی مغتنم است و تمام خواهش ما این است که طرفداران آن بهمحض رؤیت یک زنِ جوانِ محجبه از کوره درنروند، مبادا این گمان در ما پیدا شود که مطلوب واقعی ایشان نهفقط شبکهای واقعی از تفاوتهایی سیال نیست بلکه دیکتاتوری یکپارچهٔ چیزی است که خود به آن میگویند «مدرنیته».
مسئله بر سر این است که بدانیم مقولههای هویتی و جماعتخواهانه چه نسبتی با رویههای حقیقت، برای مثال با رویههای سیاسی، دارند. پاسخ ما این است: این مقولهها باید از فرایند (حقیقت) غایب گردند، والّا هیچ حقیقتی کمترین بختی برای استقرار دوام خود و تحقق عدم تناهی درونماندگار خویش ندارد. وانگهی میدانیم که مؤثرترین مصادیق سیاستِ استوار بر هویت، نظیر نازیسم، ستیزهجو و جنایتپیشه بودهاند. این تصور که میتوان چنین مقولاتی را، حتی در هیئت هویت «جمهوریخواه» فرانسوی، بهطرزی معصومانه بهکار بست فاقد انسجام منطقی است. حاصل کار، بالضروره، چیزی جز نوسان بین کلیت انتزاعی سرمایه و ظلم و ستمهای محدود به یک محل یا منطقهٔ خاص نخواهد بود.
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه