آنتونیو گرامشی
زندگینامه و معرفی کتابهای آنتونیو گرامشی
آنتونیو گرامشی با نام کامل آنتونیو فرانچسکو گرامشی (Antonio Francesco Gramsci)، بهعنوان یک نظریهپرداز مارکسیست فرهنگی و سیاسی در توضیح سرمایهداری «توسعهیافته» بسیار تأثیرگذار بوده است. بااینحال، او یک روزنامهنگار رادیکال و انقلابی بود، نه یک فیلسوف حرفهای. گرامشی، یک فعال سوسیالیست، مفسر فرهنگی و بعدها رهبر حزب کمونیست ایتالیا بود. بیشتر نوشتههای او به ارزیابی وضعیت سیاسی فوری و بهویژه چشمانداز انقلاب در ایتالیای بین دو جنگ جهانی میپردازد.
بااینوجود، گرامشی با جریانهای فلسفی آن زمان - بهویژه نئوایدئالیسم ایتالیایی، سنتهای فکری و سیاسی بومی که به ماکیاولی بازمیگردد و جریانهای اصلی تفکر مارکسیستی - آشنا بود. پس از زندانیشدنش توسط مقامات فاشیست بود که او «دفترهای زندان»، مشهورترین و غنیترین متون خود را از نظر فلسفی نوشت. بینشهایی که در این اثر تجلی یافتهاند، نقش کلیدی در شناختهشدن و شهرت گستردهی گرامشی پس از مرگش ایفا کردهاند.
بیوگرافی آنتونیو گرامشی
آنتونیو گرامشی ۲۲ ژانویهی ۱۸۹۱ در آلس، ساردینیا در خانوادهای متوسط و آلبانیاییتبار به دنیا آمد. جزیرهی ساردینیا که در جنوب ایتالیا واقع شده، دارای چشمانداز خشک، فقر گسترده و سلسلهمراتب اجتماعی شکنندهایست.
گرامشی پنجمین فرزند از ۷ فرزند جوزپینا (نام خانوادگی مارسیا) و فرانچسکو گرامشی بود و دوران کودکی خود را در نزدیکی کالیاری، جایی که خانوادهاش در سال ۱۸۹۷ به آن نقلمکان کرده بودند، گذراند و در نتیجه، او به دلیل فقر و تغذیهی ناسالم در کودکی، بقیهی عمرش به طور مکرر از مشکلات سلامتی رنج میبرد.
پدرش که یک کارمند دولتی محلی بود، در سال ۱۸۹۸به دلیل سیاسی، به اتهام فساد (او از یک نامزد مخالف در انتخابات محلی حمایت کرده بود) از شغل خود تعلیق شد و متعاقباً به ۵ سال زندان محکوم شد. این اتفاق، سالها سختی وحشتناکی را برای خانواده به همراه داشت و باعث شد به شهر گیلارزا نقلمکان کنند.
در سال ۱۹۰۳، آنتونیوی جوان - معروف به «نینو» - حتی تحصیلات خود را به حالت تعلیق درآورد تا از طریق کار در ادارهی ثبت اسناد، خانوادهی خود را تامین کند. ۲ سال بعد، در بازگشت به تحصیل و پس از آزادی پدرش، پیشرفت خوبی کرد. او که شخصیتی محجوب داشت، یک خوانندهی مشتاق و با ارادهای قوی بود، وارد دبیرستانی در کالیاری شد، جایی که با برادر بزرگترش جنارو زندگی میکرد. جنارو او را با ادبیات سوسیالیستی آشنا کرد و او شروع به خواندن منتقدان ایتالیایی مانند گائتانو سالومینی، جوزپه پرتزولینی و بندیتو کروچه و همچنین کارل مارکس کرد. گرامشی در خشم عمیق بسیاری از مردم ساردین از کاستیهای دولت «لیبرال» از زمان اتحاد آن در قرن نوزدهم، بهویژه سیاستهای حمایتگرایانهی آن شریک بود که به توسعهنیافتگی فرهنگی و اقتصادی جنوب منجر شده بود.
در تورین
تورین بهشدت با تربیت گرامشی در جنوب تضاد داشت: این شهر یک شهر صنعتی پیشرفته بود که تحت سلطهی کارخانههای خودروسازی فیات بود و با فرهنگهای گستردهتر اروپایی مرتبط بود. گرامشی برای چند سال، زندگی پرمخاطرهی یک دانشجوی فقیر را تحمل کرد. تحصیل او اغلب به دلیل فقر، خستگی عصبی و بیماری مختل میشد. او در دانشگاه واژهشناسی یا زبانشناسی خواند و زیر نظر پروفسور ماتئو بارتولی، زبانشناس اجتماعی که به آشنایی بومی گرامشی با گویش ساردینی جلب شد، کار کرد. هر چند گرامشی در علومانسانی تحصیل کرده بود، انگیزهی اولیهی او این بود که معلم شود. در دانشگاه او یادداشتهایی بر جریان فوتوریسم ایتالیایی نوشت.
گرامشی تحصیلات دانشگاهی خود را به طور رسمی تکمیل نکرد. او تحصیلات خود را در سال ۱۹۱۵ رها کرد و به یک روزنامهنگار تمام وقت و فعال سوسیالیست تبدیل شد. با پیوستن به حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI) در سال ۱۹۱۳، او درگیر آموزش کارگران شد. ۲ سال بعد به او پیشنهاد شد که بهعنوان روزنامهنگار در روزنامهی PSI، همکاری کند. او این پیشنهاد را پذیرفت و شروع کرد به نوشتن تفسیرهای سیاسی و نقدهای تئاتر زیر یک ستون معمولی.
گرامشی با الهام از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، خود را با جناح «انقلابی ناسازگار» در PSI همسو کرد و از آن خواست که برنامهی تحول بنیادین «ماکسیمالیست» خود را دنبال کند. او دبیر کمیتهی اجرایی سوسیالیستهای تورین شد و در همان سال سردبیر ایل گریدو دل پوپولو را بر عهده گرفت. در دسامبر ۱۹۱۷، او «انقلاب علیه سرمایه» را در آوانتی منتشر کرد و از ایل گریدو برای انتشار اخبار و تفسیر رویدادهای روسیه، از جمله متون لنین و تروتسکی استفاده کرد. او تلاشهای مختلفی برای سازماندهی یک انجمن فرهنگی پرولتری محلی انجام داد تا مبارزات سیاسی و اقتصادی را به یک پروژهی انقلابی عمومی تبدیل کند هر چند که این تلاشها به نتیجه نرسیدند.
پس از پایان جنگ جهانی اول، گرامشی با جناح کمونیستی PSI متحد شد و خواستار تجدید حزب بهعنوان یک سازمان انقلابی شد. در ژانویهی ۱۹۲۱ در لیورنو، کمونیستها رسماً از PSI جدا شدند و حزب کمونیست ایتالیا (PCd'I) را تأسیس کردند. حزب جدید به رهبری مبارز، آمادئو بوردیگا، نیازمند نظم و انضباط سفت و سخت بود و ریشههای ایدئولوژیکی محکمی در دکترین مارکسیستی داشت. گرامشی بهعنوان کمیتهی مرکزی آن انتخاب شد و در روزنامهی این حزب شروع به نوشتن کرد.
حزب PCd'I بسیار کوچک باقی ماند و تأثیری جدی بر رویدادها نگذاشت. علیرغم موفقیت چشمگیر در انتخابات ۱۹۱۹، اعضای این حزب اکنون بیشازپیش توسط مانورهای موسولینی و جنبش «فاشیستی» او فریب خورده بودند. در طول سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲، «جوخههای» فاشیست، اتحادیههای کارگری را در سراسر شمال ایتالیا به وحشت انداختند، دفاتر آنها را به آتش کشیدند و باندهای مسلح را برای حملهی خشونتآمیز به کارگران و دهقانان فرستادند.
در مسکو
در ژوئن ۱۹۲۲، گرامشی بهعنوان نمایندهی PCd'I به کمیتهی اجرایی انترناسیونال کمونیستی («کمینترن») برای شرکت در کنفرانس مسکو به روسیه اعزام شد. او که از فعالیتهای دیوانهوار سالهای اخیر خسته شده بود، خیلی زود برای بهبود سلامتی خود به یک آسایشگاه مراجعه کرد. در آن اقامت، او با یولیا شوخت آشنا شد که سال بعد همسر و بعداً مادر دو پسرش شد.
در مسکو، گرامشی جذب پیچیدگیهای بوروکراتیک سیاست کمونیستی بینالملل شد و با کمینترن بر سر روابط حزب کمونیست آمریکا با سایر احزاب چپ مذاکره کرد. رویدادهای روسیه و ایتالیا، گرامشی را وادار کرد تا در موضع خود در مورد تاکتیکهای حزب تجدید نظر کند.
در نوامبر، چهارمین کنگرهی کمینترن موافقت کرد که PCd'I باید با PSI (که تا آن زمان اصلاحطلبان خود را اخراج کرده بود و پیوندهای خود را با انترناسیونال تجدید کرده بود) ترکیب شود. در حقیقت، شوروشوق کمی در میان کمونیستهای ایتالیایی برای این گزینه وجود داشت و پس از بهقدرترسیدن موسولینی هیچ فرصت واقعی برای این کار وجود نداشت. اعضای اصلی هر حزب (از جمله بوردیگا) توسط رژیم تحت آزار و اذیت و بازداشت پلیس قرار گرفتند. بوردیگا از زندان پیشنویس مانیفستی را منتشر کرد که آشکارا سیاست ادغام را رد میکرد، اما گرامشی - که نگران جدایی آشکار بوردیگا از کمینترن بود - از امضای آن امتناع کرد و بعداً استدلال کرد که او «درکی متفاوت از حزب» دارد.
در وین و رم
گرامشی در اواخر سال ۱۹۲۳ به وین نقلمکان کرد تا دفتر خارجی PCd'I را باز کند و ارتباط نزدیکتری با رویدادهای ایتالیا داشته باشد. در آنجا، او شروع به بیان مفهومی از تاکتیکهای حزبی کرد که در تضاد با تمایلات فرقهای بوردیگا بود - که بر اساس آن، گرامشی ادعا کرد:
«ما خود را از تودهها جدا میکنیم» و شروع به سازماندهی یک گروه جدید با همراهانش از تورین کرد. گرامشی به دنبال سیاست جبههی متحد با دیگر سازمانها و احزاب رادیکال در ایتالیا بود تا حضور خود را در سراسر کشور - بهویژه در جنوب - حفظ کند، نه اینکه صرفاً منتظر یک بحران باشد تا رهبری را به حزب واگذار کند. این دیدگاه او را به سیاست کمینترن نزدیک کرد. در وین، او شروع به انتشار یک روزنامه جدید حزبی روزانه به نام «L’Unità» («وحدت») کرد که هدف آن مخاطبان فراگیر «کارگران و دهقانان» بود.
گرامشی در آوریل ۱۹۲۴ (در غیابش) به پارلمان ایتالیا منتصب شد که به او مصونیت قانونی داد. او در ماه مه به ایتالیا بازگشت و در کنفرانس مخفی PCd'I در کومو شرکت کرد. گرامشی در آنجا، اختلافات تاکتیکی خود را با بوردیگا به وضوح بیان کرد، اگرچه اکثریت با موضع بوردیگا همسو بودند.
در تابستان گرامشی نقش دبیرکل حزب را بر عهده گرفت. وضعیت سیاسی در ایتالیا به دنبال ربودن و قتل جاکومو ماتئوتی، معاون سوسیالیست توسط اراذلواوباش فاشیست و پس از آن خروج در اعتراض به احزاب مخالف از پارلمان ادامه یافت. در ابتدا، انزجار عمومی از این قتل تهدیدی برای بیثبات کردن رژیم بود، اما مخالفان بهتدریج فرو ریختند و آزار و اذیت پلیس علیه ضد فاشیستها ادامه یافت.
در ژانویهی ۱۹۲۶، PCd'I سومین کنگرهی خود را در لیون فرانسه برگزار کرد. تصور گرامشی از تاکتیکهای حزب در نهایت مورد حمایت قابلتوجهی از اعضا قرار گرفت. بهاصطلاح «تزهای لیون» که توسط گرامشی و تولیاتی نوشته شده است، بر ضرورت تطبیق استراتژی با شرایط ملی در ایتالیا تأکید میکند. با توسعهی جزئی سرمایهداری، بخش کشاورزی گسترده، و «سازش» متزلزل بین بورژوازی شمالی و زمینداران بزرگ جنوب، دولت متحد فاقد پایگاه مردمی قابلتوجهی بود.
آنها استدلال میکردند که فاشیسم فقط با نیروی مسلح و با حمایت خردهبورژوازی، حکومت این دوطبقه را حفظ کرد؛ بنابراین نیاز به ایجاد حمایت تودهای در میان کارگران و دهقانان وجود داشت تا زمانی که یک وضعیت انقلابی در نهایت بازگشت، بتواند رهبری مؤثر را اعمال کند. در این میان، گرامشی بر ضرورت وجود یک جبههی متحد با سایر احزاب دموکراتیک تأکید کرد.
گرامشی باتوجهبه اختلافات فزاینده در رهبری شوروی بین استالین و تروتسکی، نامهای در اکتبر ۱۹۲۶ نوشت و در آن بر خطری تأکید کرد که این انشعاب برای نقش رهبری روسیه در جنبش کمونیستی ایجاد میکرد. بااینحال، قاصدی که قرار بود نامه را به کمیتهی مرکزی روسیه منتقل کند، از ترس ایجاد اصطکاک بیشتر، آن را تحویل نداد. خود گرامشی اکنون در ایتالیا بیشازپیش در خطر بود، جایی که علیرغم مصونیت رسمی، رژیم با تبدیلشدن به یک دیکتاتوری کامل اقتدارگرا، آزار و اذیت احزاب مخالف را افزایش داد. در ۸ نوامبر ۱۹۲۶، گرامشی توسط مقامات دستگیر و به زندان افتاد.
آنتونیو گرامشی و زندان
گرامشی که در انتظار محاکمه بود، از طریق ناپل و سیسیل، از رم به جزیرهی اوستیکا منتقل شد، جایی که او در یک خانهی خصوصی با دیگر کمونیستها (از جمله بوردیگا) محبوس شد. در ژانویهی ۱۹۲۷، او را به میلان منتقل کردند و در انفرادی و تحت بازجویی قرار گرفت. گرامشی اجازهی دریافت کتاب و نوشتن دو نامه در هفته را داشت. سرانجام در می ۱۹۲۸، دادگاه ویژهای در رم تشکیل شد و گرامشی به ۲۰ سال و ۴ ماه و ۵ روز زندان محکوم شد، اما در سال ۱۹۳۲، این حکم به ۱۲ سال کاهش یافت). دادستان گفته بود «ما باید این مغز را به مدت ۲۰ سال از عملکرد باز داریم». او که از قبل سلامتی شکنندهای داشت، به زندان توری دی باری در منطقهی آپولیا منتقل شد. بعدها به او یک سلول و اجازهی خواندن و نوشتن داده شد. اولین یادداشت او به تاریخ ۸ فوریه ۱۹۲۹ برمیگردد.
زندگی در زندان آسان نبود. وضعیت سلامتی گرامشی همچنان رو به وخامت بود - او بهشدت مورد غفلت مقامات زندان قرار گرفت - و او از انزوای خود از نظر روانی رنج میبرد. بااینحال، او کاملاً از رویدادهای بیرونی بریده نشده بود. او با برادرزنش تاتیانا و برادرانش ملاقاتهایی داشت؛ بنابراین، حداقل در ابتدا، او کاملاً از تغییر سیاستها و تصمیمات استراتژیک غافل نبود. تغییر سیاست کمینترن از 1928 - بهاصطلاح «دورهی سوم»: کنارگذاشتن تاکتیک جبههی متحد به نفع شورش طبقاتی، با این فرض که یک بحران در سرمایهداری قریبالوقوع است. انتقاد گرامشی از این سیاست جدید طردشدنش از دیگر زندانیان کمونیست را به همراه داشت.
مکاتبات گرامشی (که اکنون به «دفترهای زندان» معروف شدهاند)، توسط مقامات زندان خوانده و سانسور میشد، به این معنی که ارجاعات سیاسی به رویدادهای بیرونی باید بیصدا یا کاملاً حذف میشد. باوجوداین، او مرتباً با همسر و فرزندانش (یکی از آنها را هرگز ندیده بود) و مادرش در تماس بود. نامههای او بینش شگفتانگیزی از علایق فکری، احساسات شخصی و سلامتی او در دوران حبس ارائه میدهد. او برای پسران خردسالش داستان مینوشت و خاطرات دوران کودکی خود در ساردینیا را به یاد میآورد. در ابتدا همراه با دیگر اعضای حزب در زندان در جمعخوانی و گفتگوهای سیاسی شرکت میکرد.
گرامشی در «دفترها» مجموعهای از تأملات تاریخی و نظری را در مورد شرایط انقلاب در دولتهای مدرن - مانند ایتالیا - انجام داد که درجاتی از رضایت عمومی را به دست آورده بودند. او مفهوم «هژمونی» را برای توصیف فرآیند «رهبری فکری و اخلاقی» به کار برد. او جبر اقتصادی مارکسیسم کلاسیک را به نفع تحلیل سیاسی ظریف هماهنگ با تغییرات احتمالی در شرایط تاریخی رد کرد. گرامشی مارکسیسم را با بینشهای نئوایدئالیستی در مورد سوبژکتیویته عملی وارد گفتوگو کرد و یک استراتژی انقلابی با هدف تهیهی یک هویت جمعی جدید ترسیم کرد. اگرچه این یادداشتها پراکنده و در معرض تأکیدات متضاد هستند، اما «دفترها» فلسفهای رادیکال از سیاست را ارائه میکنند که برای نظریهی انتقادی سیاسی و فرهنگی ارزش ماندگاری داشته است.
بااینحال، سلامتی روبهزوال او طی سالها، هوادارانش را مجاب کرد تا درخواست آزادی یا انتقال او به بیمارستان را داشته باشند. گرامشی حاضر نشد با آزادی مشروط خود موافقت کند، چرا که میدانست این آزادی به معنای توقف فعالیتهای سیاسیاش است.
سرانجام در سال ۱۹۳۳، گرامشی به کلینیکی در فرمیا منتقل شد. او همچنان به نوشتن ادامه داد، اما با تولید کمتر و پس از سال ۱۹۳۵، بیشتر مکاتبه کرد. در فورمیا، او در نهایت درخواست داد و آزادی مشروط به او اعطا شد. در آگوست ۱۹۳۵، او به آسایشگاهی در رم نقلمکان کرد و در آنجا با سرافا و برادرانش ملاقات کرد. در آوریل ۱۹۳۷ حکم او به پایان رسید.
در آن زمان، گرامشی بهشدت بیمار شده بود. در غروب ۲۵ آوریل ۱۹۳۷، گرامشی دچار خونریزی مغزی شد و در ساعات اولیهی ۲۷ آوریل درگذشت. مراسم تشییع جنازهی گرامشی روز بعد برگزار شد و خاکستر او تا بعد از جنگ در محلی نگهداری شد و سپس به گورستان انگلیسی در رم منتقل شد.
تاتیانا ۳۳ «دفتر» دستنوشتهی گرامشی را بازیابی کرد. این دستنوشتهها، مخفیانه در یک بانک نگهداری میشدند تا اینکه سال بعد به مسکو قاچاق و در نهایت به PCd'I تحویل داده شدند.
مروری بر آثار و کتابهای آنتونیو گرامشی
کتاب دفترهای زندان
«دفترهای زندان» گرامشی شامل حدود ۳۰۰۰ صفحه از مقالات، مشاهدات و نظرات سازمانیافتهی موضوعی است که بین سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۵ نوشته شدهاند. تعدادی از یادداشتهای او در طول زمان اصلاح شد که نشان میدهد این نوشتهها به طور تصادفی نوشته نشدهاند، بلکه تا حدی بر یک طرح مطابقت دارند.
تحقیقات اخیر برخی از سرنخها را در مورد منطق و زمانشناسی پیشنویس آنها ارائه میدهد. باوجوداین، «دفترها» برای انتشار نوشته نشدهاند و بهعنوان یک کل، تکهتکه هستند و هیچ راهنمایی صریح در مورد چگونگی، یا حتی ترتیبی که ممکن است مطالب خوانده شوند، وجود ندارد. مفاهیمی که در این کتاب مطرح میشوند عبارتاند از: هژمونی، دولت و جامعهی مدنی، انواع روشنفکران، ایدئولوژی و فهم عامه، فلسفهی پراکسیس و شهریار مدرن.
کتاب دولت و جامعهی مدنی
این کتاب، نگاهی جامع به مفهوم جامعهی مدنی بهعنوان مجموعهای از نهادها، روابط و ساختارها ارائه میدهد که میان دولت و زیربنای اقتصادی تعامل دارند. این اثر شامل تفکرات گرامشی دربارهی دولت، جامعهی مدنی، هژمونی، تفکیک قوا، سیاست ملی و نقش دین و احزاب در سیاست است. کتاب، بینش ارزشمندی برای فهم روابط میان قدرت، ایدئولوژی و جامعه ارائه میکند و یکی از منابع مهم در نظریههای اجتماعی و سیاسی مدرن است.
کتاب شهریار جدید
شهریار جدید، برداشتی نوین از اثر شهریار ماکیاولی است که مفهوم سیاست و کشورداری را بازتعریف میکند. گرامشی، شهریار جدید را نمادی از حزب انقلابی طبقهی کارگر میداند، نه فردی خاص بلکه سازوارهای اجتماعی. او این مفهوم را بهعنوان ابزاری برای شکلگیری ارادهی جمعی و ایجاد هژمونی آلترناتیو در جامعهی مدنی مطرح میکند. این رساله دیدگاهی پیشرو دربارهی نقش روشنفکران زحمتکش در تحول اجتماعی ارائه میدهد.
کتاب نامههای زندان
نامههای زندان کتابی ۳ جلدی و شامل نامههایی است که بین سالهای (۱۹۲۶ تا ۱۹۲۸)، (۱۹۲۸ تا ۱۹۳۱) و در زندانهای مختلف نوشته شدهاند. این نامهها که به اعضای خانواده، همسر، و دوستانش نوشته شدهاند، وضعیت شخصی، تحلیلها، و ایدههای او دربارهی مسائل سیاسی، تاریخی، و فرهنگی را بازگو میکنند. این نوشتهها نشاندهندهی مقاومت فکری و روحیهی استوار گرامشی در برابر سرکوب فاشیسم هستند و اثری الهامبخش برای فهم نقش روشنفکران در مبارزه برای آزادی و رهایی از استبداد محسوب میشوند. در دفتر سوم دفترهای زندان، گرامشی به تحلیل نشریات، ترجمه و گزیدهنویسی آثار مارکس پرداخته است. او همچنین موضوعات متنوعی چون تاریخ، مذهب، سیاست، ادبیات، و روشنفکری را با دقت بررسی کرده و به نقاط ارتباط و تفاوت میان این حوزهها پرداخته است.
کتاب علیه فاشیسم
این کتاب، شامل ۱۲ مقاله از آنتونیو گرامشی است که ریشههای فاشیسم، ویژگیهای آن مانند دیکتاتوری و ملیگرایی افراطی و راهکارهای مبارزه با آن را بررسی میکند. گرامشی بر اهمیت مبارزهی فرهنگی در کنار مبارزهی سیاسی تأکید کرده و نقش هژمونی فرهنگی و روشنفکران را در مقابله با فاشیسم برجسته میسازد. این کتاب چکیدهای از تحلیلهای گرامشی دربارهی فاشیسم و تلاش برای آگاهیبخشی به متفکران جامعه است.
کتاب آمریکاگرایی و فوردیسم
این اثر به بررسی نظام تولید فوردیسم میپردازد. فوردیسم بهعنوان روشی صنعتی و مدیریتی که در اوایل قرن بیستم در آمریکا گسترش یافت، خاستگاه مدیریت مدرن را شکل داده است. گرامشی در این کتاب، تأثیرات اجتماعی و اقتصادی این نظام تولید را تحلیل کرده و ارتباط آن را با توسعهی سرمایهداری بررسی میکند.
کتاب گرامشی و انقلاب
این کتاب، شامل مقالاتی از آنتونیو گرامشی دربارهی انقلاب اکتبر است. این اثر واکنشهای گرامشی به انقلاب روسیه را بررسی میکند، بهویژه مقالهی مهم او با عنوان «انقلاب علیه سرمایه» که در نقد جبرباوری احزاب بینالملل دوم نوشته شده است. گرامشی در این دوره، با تأثیرپذیری از لنین، از ایدهآلیسم به مارکسیسم انقلابی روی آورد و تحلیلهای خود را بر کنش انقلابی و سازماندهی کمونیستی متمرکز کرد.
کتابهایی درباره آنتونیو گرامشی
کتاب «درآمدی بر اندیشههای سیاسی آنتونیو گرامشی» نوشتهی راجر سایمون به بررسی آثار، ایدهها و زندگی آنتونیو گرامشی میپردازد. این کتاب، پیوند میان نظریههای گرامشی و مبارزات عملی او را در جنبش کارگری ایتالیا تحلیل میکند و گرامشی را بهعنوان فیلسوف، روزنامهنگار و استراتژیست معرفی میکند. همچنین، تأثیرات او بر نظریهپردازان دهههای بعد و چگونگی شکلگیری خوانشهای متنوع از آثارش را بررسی میکند.
کتاب «برگزیدهی نوشتههای فرهنگی گرامشی» شامل یادداشتهایی است که آنتونیو گرامشی در دوران زندان خود نوشته و به موضوعاتی مانند ادبیات، فرهنگ و سیاست میپردازد. این یادداشتها نگاه تاریخی و سیاسی او به تولیدات فرهنگی و ادبی را منعکس میکنند. این اثر بیشتر از دفترهای زندان او گردآوری شده و به زبانی روان و ساده ترجمه شده است که مطالعهی آن را برای مخاطب لذتبخش و قابلفهم میکند.