دانلود و خرید کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
تصویر جلد کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس

کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس

انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس

کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس نوشته ارنست کاسیرر است که با ترجمه یدالله موقن منتشر شده است. کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس به مهم‌ترین دوران تاریخ در فلسفه و هنر و ادبیات غرب می‌پردازد.

درباره کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس

پژوهش تاریخی می‌کوشد تا گذشته را بشناسد. رخدادهای فلسفی گذشته، آموزه‌ها و نظام‌های متفکران بزرگ بی‌معنی هستند مگر آن‌که تفسیر شوند.

در رنسانس به این نیروها انرژی تازه‌ای دمیده شده است که شرایط شکل‌گیری پرتحرک و سیال سمبل را آشکار می‌کنند. از خلاقیت این نیروها فرمول‌های جدید و زبان جدید و مفاهیم مدرنیته در حال سربرکشیدن‌اند. اما در دورهٔ رنسانس این تمایز تفاوتی هستی‌شناختی میان امر متناهی با امر نامتناهی و نیز تقابل رفع‌ناشدنی میان جهان محسوس با جهان معقول پیدا می‌کند، اما نه به شیوهٔ قرون وسطایی نوافلاطونیان، بلکه به معنایی که خود افلاطون در نظر داشت.

کاسیرر به‌دقت نشان می‌دهد که چگونه متفکران رنسانس به بینش خود از انتظام طبیعت دست یافتند؛ انتظامی که به اصول ریاضی فروکاستنی و تعریف‌پذیر است. او نشان می‌دهد که چگونه تلقی سلسله‌مراتبی نوافلاطونی از کیهان ــ که میان سلسله‌مراتب مختلف کیهان که جهان مادی و جهان روحانی را می‌ساختند تفاوت کیفی قائل بود ــ فروریخت و جایش را به اندیشهٔ همگون‌بودن طبیعت و نیز به همانندی اساسی میان رویدادهای تاریخی داد و با این جابه‌جایی راه را برای بررسی علمی طبیعت و تاریخ گشود.

نویسنده در این کتاب می‌خواهد با بازسازی تصویر تاریخی در پهنهٔ گسترده‌تری از جزئیات، همهٔ آن‌ها را به‌سوی بینشی ایدئالیستی از واقعیت همگرا کند.  

خواندن کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به فلسفه پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس

به نظر نمی‌رسد فلسفهٔ اوایل دورهٔ رنسانس مصداق این گفتهٔ هگل باشد که آگاهی کامل و عصارهٔ معنوی یک عصر در فلسفه‌اش نهفته است؛ زیرا فلسفه، به‌منزلهٔ آگاه‌بودنِ خودآگاهانه از نفسِ آگاهی و به‌منزلهٔ کانون واقعی عصر، کل ساختار عصر را منعکس می‌کند. در پایان قرن سیزدهم و آغاز قرن چهاردهم روح تازه‌ای در شعر، در هنرهای تجسمی، و در سیاست و حیات تاریخی (ایتالیایی‌ها) دمیده شد. این روح تازه پیوسته قوت بیش‌تری می‌گرفت و به‌منزلهٔ یک جنبش احیای معنوی از وجود خود آگاه‌تر می‌شد. اما در نگاه نخست، گویی این روح تازه نه در اندیشهٔ فلسفی آن دوره به بیان درآمده و نه در آن بازتاب یافته است؛ زیرا حتی در جاهایی که به نظر می‌آید این روح تازه خود را از زنجیرهای اسکولاستیسم رها کرده باشد، فلسفهٔ اوایل رنسانس همچنان به فرم‌های رایج اندیشهٔ اسکولاستیک مقید مانده است.

حملهٔ پترارک به فلسفهٔ مدرسی در رساله‌اش با عنوان دربارهٔ نادانی خود و نادانی بسیاری از مردم، درحقیقت، شاهدی بر نیروی ناشکستهٔ فلسفهٔ مدرسی است که همچنان بر فلسفهٔ آن زمان سلطه داشته است. درحقیقت، آن اصلی را که پترارک در برابر تعالیم فلسفهٔ اسکولاستیک و ارسطوییان می‌گذارد نه منشأ فلسفی دارد و نه محتوای فلسفی. این اصل روش تازه‌ای در اندیشیدن نیست، بلکه ایدئال فرهنگی جدیدی برای «بلاغت» است. از این پس شاید ارسطو دیگر استاد علوم و نمایندهٔ «فرهنگ» ناب و اصیل نباشد، زیرا نوشته‌های او، یعنی آن آثاری که از او به ما رسیده‌اند، «فاقد ذره‌ای از فصاحت و بلاغت» اند. بنابراین، این انتقاد انتقاد یک اومانیست بر سبک نوشته‌های ارسطوست نه بر محتویات آن‌ها. اما این انتقاد کم‌کم مبانی خود را از میان می‌برد، زیرا هرچه دامنهٔ دانش اومانیست وسیع‌تر می‌شود و هرچه ابزارهای پژوهشی‌اش ظریف‌تر و حساس‌تر می‌شوند، ضرورتآ تصویر ارسطوی اسکولاستیکی نیز جایش را به تصویر ارسطوی حقیقی می‌دهد؛ یعنی تصویری از ارسطو که اومانیست اکنون از خودِ منابع به دست آورده است. لئوناردو برونی، نخستین مترجم کتاب سیاست و اخلاق نیکوماخوس، اظهار می‌کند که چنانچه خود ارسطو آثارش را در تغییر و تبدّلاتی که اهل مدرسه در آن‌ها وارد کرده‌اند می‌دید، مسلمآ آن‌ها را نمی‌شناخت، همان‌طور که آکتئون پس از آن‌که به گوزن تبدیل شد سگ‌هایش دیگر او را نمی‌شناختند. 

majid001
۱۴۰۰/۰۹/۱۱

با ترجمه‌ی کتاب نتوانستم مأنوس بشم

«هرکجا زبان ریاضیات قاصر باشد، در آن‌جا برای ذهن انسان چیزی درک‌شدنی یا شناختنی متصور نیست.»
محمد طاهر پسران افشاریان
اما واقعیات فیزیکی با مشاهده و آزمایش متعین می‌شوند و فقط هنگامی بخشی از انتظام فیزیکی می‌گردند که بتوان به زبان ریاضی توصیفشان کرد. «پدیده‌ای که نتوان آن را به زبان ریاضی توصیف کرد و فروکاستنی به فرایند اندازه‌گیری نباشد، جزئی از جهان فیزیکی ما نیست.»
محمد طاهر پسران افشاریان
بدین‌سان، طبیعت‌گرایی رنسانس، به هنگام نخستین ظهورِ خود به‌منزلهٔ سیستمی بسته، خصلتی اکیدآ تجربی و حس‌گرایانه دارد و به نظر می‌رسد تمامی شالوده‌اش فقط بر مشاهدهٔ تجربی متکی باشد و هرچیزی را که نتوان با گواهی مستقیم ادراک حسی به اثبات رساند از تصویر طبیعت حذف می‌کند. با این وصف، اگر تأثیر متعاقب اندیشه‌های تلزیو بر فلسفهٔ طبیعی رنسانس را پیگیری کنیم، خیلی زود ملاحظه خواهیم کرد که پس از او عقب‌گرد غریبی صورت می‌گیرد.
محمد طاهر پسران افشاریان
در وهلهٔ نخست به نظر می‌رسد فلسفهٔ طبیعت رنسانس نیز همین راه صرفآ تجربی را در پیش گرفته باشد. تلزیو خواهان این است، همچنان‌که بیکن پس از او همین خواسته را بیان کرد، که دیگر نباید طبیعت را از طریق وساطت مقولات انتزاعی ارسطویی مشاهده کرد، بلکه به جای آن باید طبیعت را از طریق خودش فهمید و طبق اصول خودش بررسی کرد (juxta propria principia). اصول طبیعت در مفاهیم منطقی «صورت» و «ماده»، «قوه» و «فعل»، «واقعیت» و «عدم» قرار ندارند، بلکه باید آن‌ها را در پدیدارهای ثابت، کانکریت و همه‌جایکنواختِ طبیعت جست‌وجو کرد
محمد طاهر پسران افشاریان
اما واقعیات تاریخی از طریق مشاهده و آزمایش به دست نمی‌آیند و اثبات نمی‌شوند و در قالب اصطلاحات ریاضی بیان نمی‌گردند و قابل اندازه‌گیری نیز نیستند، بلکه باید به آن‌ها «وجود ایدئال تازه‌ای» داد. «بازسازی ایدئالی، و نه مشاهدهٔ تجربی، نخستین گام در جهت شناخت تاریخی است.» امر واقع علمی همیشه پاسخ به پرسشی است. شیء (ابژه) برای پاسخگویی همیشه در دسترس است. اما پرسش‌های مورخ نمی‌توانند بی‌واسطه متوجه آن گذشته‌ای شوند که او می‌کوشد آن را بفهمد؛ این پرسش‌ها متوجه اسناد یا یادبودها هستند. درحقیقت، داده‌های او اشیا یا رویدادها نیستند، بلکه سمبل‌های معنادار هستند. او با جهان سمبل‌هایی روبه‌روست که باید آن را تفسیر کند
محمد طاهر پسران افشاریان
هم از دیدگاه سیستماتیک و هم از منظر تاریخی می‌توانیم در این وارونه‌شدن سیستم فیزیک ارسطویی‌اسکولاستیک، اهمیت قاطع مسئلهٔ روش را برای مسئلهٔ هستی ببینیم. در قرون وسطی، بازتاب دوبُنی روش‌شناختی، یعنی تقابل میان الهیات و فیزیک، دوبُنی‌بودن مفهوم ماده بود. درحقیقت، توماس آکویناس تأکید می‌کرد که ذاتِ مادهٔ زمینی با ذاتِ مادهٔ آسمانی هیچ چیز مشترکی ندارد جز نام. بینش مدرن که دکارت ارائه داده است و برپایهٔ فرضیهٔ یگانگی عقل بشر و براساس ایدهٔ ریاضیات عمومی (mathesis universalis) است، نتیجهٔ متضادی می‌گیرد، به این قرار که جوهر مادی جهانِ فیزیکی باید همه‌جا یکی باشد، زیرا شناخت تجربی و عقلی همیشه تابع قواعد و اصول یکسانی‌اند و فرق نمی‌کند که موضوعشان چقدر متفاوت باشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
کاسیرر به‌دقت نشان می‌دهد که چگونه متفکران رنسانس به بینش خود از انتظام طبیعت دست یافتند؛ انتظامی که به اصول ریاضی فروکاستنی و تعریف‌پذیر است. او نشان می‌دهد که چگونه تلقی سلسله‌مراتبی نوافلاطونی از کیهان ــ که میان سلسله‌مراتب مختلف کیهان که جهان مادی و جهان روحانی را می‌ساختند تفاوت کیفی قائل بود ــ فروریخت و جایش را به اندیشهٔ همگون‌بودن طبیعت و نیز به همانندی اساسی میان رویدادهای تاریخی داد و با این جابه‌جایی راه را برای بررسی علمی طبیعت و تاریخ گشود.
محمد طاهر پسران افشاریان
بررسی رابطهٔ سوژه با ابژه، آنچنان‌که در فلسفهٔ مدرن فهمیده می‌شود، دقیقآ با اومانیسم و با انتقاد پترارک از عقاید ابن رشد آغاز می‌شود. کاسیرر هیچ‌گونه تفکر منسجمی در پترارک نمی‌بیند، بلکه فقط غریزه و شور را می‌بیند و بر همین اساس در آثار پترارک دفاع معتبرتری از فردگرایی و شخصیت تشخیص می‌دهد؛ دفاعی که ادامه یافت تا این‌که در رنسانس وزنه‌ای شد و با عناصر نوافلاطونی و عقاید اسکولاستیکی ابن رشد درآمیخت
محمد طاهر پسران افشاریان
آنچه گالیله معرفی کرد و مستقر ساخت هرمنوتیک جدیدی بود. هرمنوتیک خداشناسانهٔ قرون وسطی حقیقت را در کتاب مقدس و نیز در تفسیری می‌دانست که پدران کلیسا از این کتاب ارائه داده بودند. هرمنوتیک انسان‌شناسانهٔ اومانیستی نیز هیچ مرجع عالی‌تری را جز نویسندگان کلاسیک قبول نداشت؛ به نظر اومانیست‌ها، مقابلهٔ متون کلاسیک با یکدیگر حقیقت را به دست می‌داد و خودْ «حقیقت» بود. همهٔ این ادعاها را گالیله با این سخن هجوآمیز خود مردود اعلام می‌کند؛ او به کپلر می‌نویسد: «این قبیل افراد معتقدند که فلسفه کتابی مانند انئید (ویرژیل) یا اودیسه (هومر) است و حقیقت چیزی نیست که باید در کیهان یا در طبیعت کشف کرد، بلکه (این سخن خود آنان است که) در مقابلهٔ متون حقیقت مکشوف خواهد شد.»
محمد طاهر پسران افشاریان
اثری مانند «دینامیک» گالیله نمی‌توانست مانند آتنه ناگهان از سر زئوس بیرون جهد، بلکه به تمهیدات تدریجی، چه از لحاظ تجربی و چه از لحاظ منطقی و روش‌شناختی، نیاز داشت. اما گالیله به همهٔ این عناصر حاضروآماده چیز کاملا تازه‌ای افزود. هیچ‌کس پیش از او نتوانسته بود در نشان‌دادن قوانین سقوط اجسام یا در کشف سهمی‌بودن شکل حرکت پرتابه‌ها از «روش تجزیه و ترکیب» چنان استفاده‌ای بکند. همهٔ این دستاوردها کاملا تازه و بی‌همانندند و این نه‌فقط به معنای کشفی ویژه، بلکه به معنای بیان یک رویه و خوی علمی جدید است، زیرا اعتبار و اهمیتی که به روش ریاضی می‌دهد ــ و نه‌فقط به صِرفِ محتوای آن ــ است که آغازگر تغییری واقعی در رویه و خوی علمی قرن پانزدهم می‌شود.
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۴۲۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۴۲۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۶۳,۰۰۰
۳۰%
تومان