دانلود و خرید کتاب جنس دوم (جلد اول) سیمون دوبوار ترجمه قاسم صنعوی
تصویر جلد کتاب جنس دوم (جلد اول)

کتاب جنس دوم (جلد اول)

معرفی کتاب جنس دوم (جلد اول)

کتاب جنس دوم (جلد اول) حقایق و اسطوره‌ها، اثری از سیمون دو بووار با ترجمه قاسم صنعوی است. این کتاب جنجالی که تا مدت‌ها ممنوع بود اما خوانندگان و طرف‌داران بسیاری داشت، پدیده زنانگی را از منظرهای گوناگون مورد کاوش قرار می‌دهد.

کتاب جنس دوم در زمان انتشارش بیش از بیست هزار نسخه فروخت و یکی از جنجالی‌ترین کتاب‌های تاریخ فرانسه است.

درباره کتاب جنس دوم (جلد اول)

جنس دوم نام مشهورترین اثر سیمون دوبووار، فیلسوف اگزیستانسیالیست و فمنیست پیشرو فرانسوی است. این اثر نخستین بار در ژوئن ۱۹۴۹ منتشر شد و همان زمان هم به عنوان یکی از بحث‌برانگیز ترین و شگفت‌انگیز ترین کتاب‌های زمان خود شناخته شد. تاثیر این اثر تا حدی بود که کلیساهای کاتولیک، خواندن و بازنشرش را ممنوع اعلام کرده بودند. نویسندگانی مانند فرانسوا ماریاک و آلبر کامو به شدت به این کتاب واکنش نشان دادند و زنان به عنوان طرف‌داران پروپاقرص این کتاب شناخته شدند.

جنس دوم که در دو جلد و هفت بخش نوشته شده است، به بررسی زوایای گوناگون مسئله زنانگی می‌پردازد و نگاهی به جنبه‌های تاریخی، اجتماعی، فلسفی و روانی این پدیده می‌اندازد. در جلد اول این اثر سرنوشت، تاریخ و اسطوره بررسی می‌شوند.

کتاب جنس دوم (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب جنس دوم همان کتابی که هر زن یا دختری باید بخواند را به تمام اندیشمندان نیز پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب به درک بهتر ما از زنانگی کمک می‌کند.

درباره سیمون دوبوار

سیمون دو بووار (Simone de Beauvoir)‏ ۹ ژانویه ۱۹۰۸ در پاریس در خانواده‌ای بورژوا به دنیا آمد. نام کامل او سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دو بووار بود. او فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که به عنوان نامدارترین زن روشنفکر جهان شناخته می‌شود. او در رشته‌های ریاضیات و فلسفه و زبان و ادبیات تحصیل کرد و سپس به تدریس فلسفه مشغول شد. در حین گذراندن یک آزمون با ژان پل سارتر آشنا شد و رابطه عاطفی با او برقرار کرد. رابطه‌ای که تا پایان عمرشان ادامه داشت. در آزمون ذکر شده هم مقام دوم را به دست آورد و رتبه اول به سارتر رسید.

سیمون دوبوار

سیمون دو بووار را به عنوان مادر فمنیسم می‌شناسند. او کتاب‌های مشهوری از خود به جا گذاشته است. جنس دوم، مرگی بسیار آرام و همه می‌میرند از مشهورترین کتاب‌های او است. او همچنین در سال ۱۹۵۴ جایزه گنکور را از آن خود کرد. او نویسنده بیانیه‌ مانیفست ۳۴۳ بود که زنان بسیاری امضایش کردند و خواستار آزادی سقط جنین شدند. دو بووار در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ در ۷۸ سالگی از دنیا رفت و در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد.

درباره قاسم صنعوی

قاسم صنعوی ۴ آذر ۱۳۱۶ در مشهد متولد شد. او مترجم و سردبیر پیشین مجله سخن است. تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه فردوسی مشهد تا مقطع لیسانس ادامه داد و بعد در رشته حقوق هم لیسانس گرفت. مدتی در دادگستری مشغول به کار بود اما بعد از آن به کارهای فرهنگی مشغول شد و فعالیت‌های زیای انجام داد.

او سرپرستی کتابخانه وزارت دادگستری، کارشناس روابط فرهنگی، معاونت اداره کل رایزنی‌ها و نمایندگی‌های فرهنگی در خارج، مدیرکل همکاری‌های فرهنگی و هنری و مدیریت روابط بین‌الملل وزارت فرهنگ و هنر را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد. همچنین چند سال نیز سردبیر مجله سخن و مدیر مسئول ماهنامه رودکی (نشریه فرهنگی و هنری وزارت فرهنگ و هنر) بود.

در شهریور ۱۳۵۸، بازنشسته شد و به مشهد بازگشت. قاسم صنعوی آثار نویسندگان بسیاری را مانند سیمون دو بووار، ژان پل سارتر، ژوزه مائورو ده واسکونسلوس، میلان کوندرا، اریک امانوئل اشمیت و اسماعیل کاداره به فارسی ترجمه کرده است. او همچنین جایزه ترجمه برگزیده ادبیات نمایشی برای ترجمه «نیکومد» اثر پیر کورنی را از آن خود کرده است

بخشی از کتاب جنس دوم (جلد اول)

گریز زن از تسخیر نوع، از طریق بحران دیگری هم صورت می‌گیرد؛ در فاصله چهل و پنج تا پنجاه سالگی، پدیده‌های یائسگی، عکس پدیده‌های دوران بلوغ صورت می‌گیرد. فعالیت تخمدان کاهش می‌پذیرد و حتی از بین می‌رود: این از بین رفتن فعالیت، نوعی فقر حیاتی فرد را به دنبال دارد. حدس زده می‌شود که غدد کاتابولیک، یعنی تیروئید و هیپوفیز، می‌کوشند که جایگزین ناکفائی‌های تخمدان شوند؛ به این ترتیب، در کنار افسردگی‌های ناشی از کهولت، پدیده‌های ناگهانی مشاهده می‌شود: احساس گر گرفتن، فشارخون‌های شدید و حالت‌های عصبی. گاهی اوقات غریزه جنسی بازگشت پیدا می‌کند؛ آن وقت، در بافت‌های بعضی زن‌ها چربی جمع می‌شود؛ بعضی دیگر حالت مردانه می‌یابند. در بسیاری، مجدداً تعادل درون‌ریزی برقرار می‌شود. آن وقت، زن احساس رهایی از بردگی‌های زنانه می‌کند؛ او به هیچ وجه قابل مقایسه با افراد خواجه نیست، زیرا نیروی زندگی‌اش دست نخورده است؛ اما دیگر طعمه قدرت‌هایی که وجودش را لبریز می‌کنند نیست: پا به پای خود پیش می‌رود. گاه گفته می‌شود که زن‌های مسن، «جنس سومی» پدید می‌آوردند؛ و به راستی هم آن‌ها موجودات نری نیستند، اما دیگر ماده هم نیستند؛ و غالباً این خودمختاری فیزیولوژیک را نوعی سلامت، تعادل و بنیه‌ای که قبلاً نداشته‌اند بیان می‌کنند.

در زن، براختلاف‌هایی به معنای واقع کلمه جنسی، ویژگی‌هایی که کم و بیش نتیجه مستقیم آن‌ها هستند، قرار می‌گیرند؛ جسم زن را اعمال هورمونی مشخص می‌کنند. به طور متوسط، زن کوچک‌تر و سبک‌تر از مرد است، استخوان‌بندی‌اش ظریف‌تر، لگنش پهن‌تر و منطبق با اعمال بارداری ووضع حمل است؛ بافت‌های مفصلی‌اش نگهدارنده چربی است و شکل‌های پیکرش بیش از پیکر مرد کروی شکل است؛ حالت کلی، یعنی مورفولوژی، پوست، سیستم موی اندام و غیره در دو جنس با هم تفاوت آشکار دارد. قدرت عضلانی در زن خیلی کمتر است: تقریباً دو سوم نیروی عضلانی مرد؛ زن نیروی تنفسی کمتری دارد: ریه‌ها، نای و حنجره زن کوچک‌تر است؛ اختلاف حنجره، تفاوت صدارابه دنبال دارد. وزن مخصوص خون زن کمتر است: ثبات هموگلوبین کمتر است؛ از این رو، زن‌ها بنیه ضعیف‌تری دارند و آمادگی‌شان برای کم‌خونی بیشتر است. نبضشان تندتر می‌زند، سیستم عروقی‌شان ناپایدارتر است: به آسانی سرخ می‌شوند. به‌طور کلی، ناپایداری یکی از ویژگی‌های نمایان اورگانیسم آن‌ها است؛ در مردها، از جمله ثبات‌ها یکی پایداری در متابولیسم کلسیم است؛ درحالی که زن خیلی کمتر از مرد املاح آهکی ذخیره می‌کند و مقداری از آن را هم در ایام قاعدگی و بارداری از دست می‌دهد؛ به نظر می‌رسد که تخمدان‌ها درمورد کلسیم عملی کاتابولیک انجام می‌دهند؛ این ناپایداری در تخمدان‌ها و نیز در تیروئید که در زن بزرگ‌تر از مرد است، بی‌نظمی‌هایی پدید می‌آورد: و بی‌قاعدگی‌های ترشح‌های درون‌ریز، برسیستم اعصاب سمپاتیک اثر می‌گذارد؛ کنترل عصبی و عضلانی به طور کامل صورت نمی‌گیرد. این ناپایداری و عدم کنترل، تأثیرهای هیجانی را به دنبال دارد که مستقیماً به نوسان‌های گردش خون مربوط می‌شود: تپش قلب، سرخی وغیره؛ و از این جا است که زن‌ها دستخوش تظاهرات تشنج‌آلود از قبیل گریه، خنده‌های شدید و بحران‌های عصبی قرار می‌گیرند.

زهره
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

واقعا باید خونده بشه این کتاب. یکی از بهترین هاست. لطفا بذاریدش توی طاقچه بی نهایت.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۰/۰۸

سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم به بررسی کاملی از روند شکل گیری شخصیت اجتماعی و رتبه‌بندی زن در طول تاریخ می‌پردازد. نگاه دوبوواردر این کتاب-مقاله فقط تاریخی محض نیست و از منظر زیست شناسی – روانشناسی – اجتماعی –

- بیشتر
mahsa
۱۴۰۱/۰۶/۰۲

خواهشا این کتاب رو در طاقچه بی نهایت قرار بدین

mahsa
۱۴۰۱/۰۶/۳۰

لطفا بی نهایت قرار بدید

Ryan
۱۴۰۱/۰۷/۱۹

کاش این کتاب رو در طاقچه بی نهایت قرار بدین.

هانیه عالمی
۱۴۰۱/۱۲/۰۶

چرا داخل طاقچه بی نهایت نیست؟

فاطمه صباغ کاشانی
۱۴۰۲/۰۹/۰۴

به هر دختری این کتاب توصیه میشه،با تمرکز کامل این کتاب رو بخونید تا با دنیای واقعی زنان آشنا بشید و امیدوارم با خوندن این کتاب به همجنس های خودمون بتونیم کمک کنیم و پشت هم باشیم.

در قرن هفدهم، پولن دو لابار، یکی از طرفداران برابری حقوق زن ومرد، کسی که خیلی هم شناخته شده نیست، گفته است: «هر چه مردان درباره زنان نوشته‌اند، باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا.»
کاربر ۳۰۶۹۱۸۹
مونتنی، خودسرانه بودن و غیر عادلانه بودن سرنوشت تعیین شده برای زن را خیلی خوب درک کرده است: «زن‌ها وقتی قواعدی را که وارد دنیا شده است رد می‌کنند، ابداً تقصیر ندارند، زیرا مردها بدون حضور زنان این قوانین را وضع کرده‌اند. طبعاً میان آن‌ها و ما، توطئه و ستیز وجوددارد»
نیلوفر معتبر
عملاً، همان گونه که برای قدما عمود مطلقی وجود داشت که مایل نسبت به آن تعریف می‌شد، یک الگوی انسانی مطلق وجود دارد که همان نمونه انسان مذکر است. زن دارای دو تخمدان و یک رحم است؛ این شرایط ویژه، او را در ذهنیت خود در بند می‌دارد؛ معمولاً گفته می‌شود که زن با غدد خود فکر می‌کند. مرد، مغرورانه، از یاد می‌برد که آناتومی خودش هم شامل هورمون‌ها و بیضه‌ها است. مرد، جسم خود را به مثابه عامل ارتباط مستقیم و طبیعی با دنیایی که می‌پندارد آن را با عینیتش درک می‌کند، در نظر می‌گیرد؛ در حالی که پیکر زن را گویی سنگین شده براثر ویژگی‌هایش به تصور در می‌آورد: یعنی، نوعی مانع، نوعی زندان. ارسطو می‌گفت: «ماده به سبب نوعی نقص خصائل، ماده است. ویژگی زنان را به مثابه چیزی که گرفتار نقصی طبیعی است باید در نظر بگیریم». و به دنبال او، تومای قدیس حکم می‌داد که زن عبارت از «مرد ناقص» و موجودی حاصل «تصادف» است. افسانه پیدایش که در آن حوا به مثابه چیزی بیرون کشیده شده ـ به قول بوسوئه ـ از یک «استخوان اضافی» آدم، آشکار می‌شود، همین را به صورت نمادین بیان می‌کند. بشریت، نر است و مرد، زن را نه فی‌نفسه، بلکه نسبت به خود، تعریف می‌کند؛ زن به مثابه موجودی مستقل در نظر گرفته نشده است.
نیلوفر معتبر
صفت ماده در دهان مرد، طنینی دشنام‌گونه دارد؛ ولی مرد از ویژگی حیوانی خود شرمناک نیست، حتی به عکس، اگر درباره‌اش گفته شود که «او نر است!» احساس غرور می‌کند
شادی
هیچ کس بیش از مردی که نگران مردی خود باشد در قبال زنان دارای رفتار مغرورانه، و نیز حالت تهاجمی و تحقیر کننده نیست.
شادی
در همه جا، در تمام دوران‌ها، نرها بساط رضایت خاطر ناشی از این را که خود را گل‌های سر سبد آفرینش احساس کنند، گسترده‌اند. مردان یهودی در دعای صبجگاهی خود می‌گویند: «متبرک باد پروردگار، خداوندگار ما و خداوندگار تمام عالمیان، که مرا زن نیافریده»؛ در حالی که همسران آن‌ها، تن به رضا داده، زمزمه می‌کنند: «متبرک باد خداوندگاری که مرا مطابق میل خود آفریده»
شادی
برای تمام کسانی که دارای عقده حقارت هستند، مرهم معجزه‌آسایی وجود دارد؛ هیچ کس بیش از مردی که نگران مردی خود باشد در قبال زنان دارای رفتار مغرورانه، و نیز حالت تهاجمی و تحقیر کننده نیست. کسانی که مرعوب افراد مشابه خود نیستند، بیشتر آمادگی دارند که در وجود زن، فردی مشابه خود را به رسمیت بشناسند؛ اما حتی برای اینان هم اسطوره زن، دیگری، از بسیاری جهت‌ها گرامی است؛ نمی‌توان آنان را سرزنش کرد که چرا بارضای خاطر تمام مزایایی را که از این اسطوره بر می‌کشند فدا نمی‌کنند: آنان می‌دانند که با انصراف جستن از زن به گونه‌ای که او را در عالم رؤیا می‌پرورانند، چه چیزهایی را از دست خواهند داد، امانمی‌دانند که زن به گونه‌ای که فردا خواهد بود، برای آنان چه به همراه خواهدآورد. فرد باید ازخودگذشتگی فراوان داشته باشد تا از مطرح کردن خود به مثابه نفس یگانه و مطلق، خودداری کند. ضمناً اکثریت قاطع مردان نیز آشکارا چنین ادعایی ندارند. آنان، زن را به مثابه کهتر در نظر نمی‌گیرند
نیلوفر معتبر
یکی از برتری‌هایی که ستمگری برای ستمکاران تضمین می‌کند این است که ناچیزترین آنان نیز خود را برتر می‌پندارد: «سفید بیچاره» ای از جنوب ایالات متحده امریکا، این تسلای خاطر را دارد که به خود بگوید «سیاه کثیف» نیست؛ و سفیدهای مرفه‌تر، ماهرانه از این غرور استفاده می‌کنند. به همین ترتیب، معمولی ترین مرد در قبال زنان، خود را نیمه خدایی می‌پندارد.
نیلوفر معتبر
در شرایط کاملاً برابر، مردان موقعیت‌های ممتازتر، دستمزدهای بیشتر، و نسبت به رقیبان تازه از راه رسیده‌شان، شانس موفقیت بیشتری دارند؛ مردان در صنعت، سیاست و غیره، جاهای بیشتر را اشغال می‌کنند و باز مردان هستند که مهم‌ترین مشاغل را در اختیار دارند. گذشته از قدرت‌های واقعی و ملموسی که مردان دارند، جامه اعتباری نیز بر آنان پوشانده شده که سراسرآموزش کودک، سنت آن را حفظ می‌کند: زمان حاضر، گذشته را دربر می‌گیرد، و در گذشته نیز تمامی تاریخ را نرها ساخته‌اند. در لحظه‌ای که زن‌ها در کار تدوین جهان شروع به سهیم شدن می‌کنند، این دنیا هنوز هم دنیایی است که به مردان تعلق دارد: مردان درباره دنیا ابداً شکی به دل راه نمی‌دهند، زن‌ها اندکی شک دارند. استنکاف از دیگری بودن، رد همدستی مرد، احتمالاً برای زنان در حکم انصراف جستن از منافعی‌است که اتحاد با «کاست» برتر می‌تواند به زنان اعطا کند. مرد، مالک‌الرقاب و ارباب بزرگ، زن کاملاً فرمانبر را از لحاظ مادی مورد حمایت قرار می‌دهد و وظیفه توجیه وجود او را به عهده می‌گیرد: زن، همراه با خطر اقتصادی، از خطر متافیزیک نوعی آزادی هم که بدون کمک باید هدف‌های او را ابداع کند، می‌گریزد. در واقع، در کنار توقع روحی هر فرد مبنی بر این که خود را به مثابه نفس آشکار کند، وسوسه گریختن از آزادی و تبدیل خود به شیء نیز در همین فرد وجوددارد
نیلوفر معتبر
زن، در هر حال اگر نه برده، حداقل رعیت مرد بوده‌است؛ دو جنس، هرگز به طور برابر دنیا را تقسیم نکرده‌اند؛ وامروزه نیز زن، هرچند وضعش در شرف متحول شدن باشد، به شدت از امتیازهای منفی رنج می‌برد.
کاربر ۴۰۰۴۰۵۷
وقتی فردی با گروهی یا گروهی از افراد در وضع کهتری نگه داشته شود، واقعیت این است که این فرد یا گروه، کهتر است؛ اما درباره دامنه کلمه بودن، باید به تفاهم رسید؛ سوءنیت مبتنی براین است که به آن ارزشی ذاتی داده شود، در حالی که واقعاً دارای معنای دینامیک هگلی است: بودن، یعنی شده بودن، یعنی ساخته شده‌بودن به گونه‌ای که شخص آشکار می‌شود؛ آری، زن‌ها در مجموع، امروزه پایین‌تر از مردان هستند، یعنی موقعیت آنان، کمترین امکانات را در اختیارشان قرار می‌دهد
نیلوفر معتبر
«هر چه مردان درباره زنان نوشته‌اند، باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا.»
شادی
گاهی ضمن بحث‌های انتزاعی وقتی از بعضی مردها شنیده‌ام که «شما این طورفکر می‌کنید، برای این که زن هستید» دستخوش خشم شده‌ام؛ اما می‌دانسته‌ام که یگانه دفاع من این است که در جواب بگویم: «این طور فکر می‌کنم، برای این که درست است» و به این ترتیب، ذهنیت خودم را حذف کنم؛ و اصلاً این موضوع مطرح نبوده که جواب بدهم: «و شما عکس این فکر می‌کنید، برای این که مرد هستید»؛ چون روشن است که مرد بودن، غرابتی نیست؛ مرد، با مرد بودن، محق است، زن است که در حالت بی‌حقی قرار دارد.
شادی
معمولاً گفته می‌شود که زن با غدد خود فکر می‌کند. مرد، مغرورانه، از یاد می‌برد که آناتومی خودش هم شامل هورمون‌ها و بیضه‌ها است.
کاربر ۸۷۲۳۴۵۰
زن‌های حرمسراها، خوشبخت‌تر از زن رأی دهنده نیستند؟ زن خانه‌دار، خوشبخت‌تر از زن کارگر نیست؟ خیلی معلوم نیست که خوشبختی چه ارزش‌های قطعی دربردارد؛ امکان اندازه‌گیری سعادت فرد دیگر مطلقا وجود ندارد، و انسان وضعی را که قصد دارد به کسی تحمیل کند، پیوسته به آسانی می‌تواند سعادتبار بخواند: انسان، کسانی را که به ایستائی محکوم می‌کند، به این بهانه که خوشبختی همان عدم تحرک است، سعادتمند می‌نامد.
کاربر ۸۷۲۳۴۵۰
زن؟ هواداران فرمول‌های ساده می‌گویند که زن چیزی بسیار ساده است: رحم، تخمدان؛ موجودی ماده: همین کلمه برای تعریفش کافی است. صفت ماده در دهان مرد، طنینی دشنام‌گونه دارد؛ ولی مرد از ویژگی حیوانی خود شرمناک نیست، حتی به عکس، اگر درباره‌اش گفته شود که «او نر است!» احساس غرور می‌کند. کلمه «ماده» معنایی نا مساعد دارد، اما نه از آن رو که زن را ریشه‌وار در دل طبیعت می‌نشاند، بلکه به این سبب که او را در جنسیت خود محدود می‌کند؛ و اگر این جنس، حتی در وجود حیوانات بی‌گناه و معصوم نیز، در نظر مرد قابل تحقیر و حتی دشمن جلوه‌گر می‌شود قطعاً به دلیل احساس مخاصمت‌آلودی است که زن در او برمی‌انگیزد؛ با این همه، مرد برآن است که برای توجیه این احساس، در زیست شناسی توجیهی بیابد. کلمه ماده، انبوهی از تصاویر در او پدید می‌آورد:
bookwormnoushin
«سفید بیچاره» ای از جنوب ایالات متحده امریکا، این تسلای خاطر را دارد که به خود بگوید «سیاه کثیف» نیست؛ و سفیدهای مرفه‌تر، ماهرانه از این غرور استفاده می‌کنند. به همین ترتیب، معمولی ترین مرد در قبال زنان، خود را نیمه خدایی می‌پندارد.
کاربر ۸۷۲۳۴۵۰
شناخت ما از دنیای زنانه صمیمانه تر از مردان است، زیرا ریشه‌های ما در آن است؛ مابه نحو بی‌واسطه‌تری درک می‌کنیم که موضوع زن بودن برای فرد انسانی چه معنایی دارد؛ و بیشتر هم نگران دانستن آن هستیم. گفتم که مسائل اساسی‌تری وجود دارد؛ با این همه، ایرادی ندارد که این موضوع هم در نظرمان دارای اهمیت باشد: موضوع زن بودن از چه جهت بر زندگی ما اثر می‌گذارد؟ چه بخت‌های مساعدی به ما داده شده است و چه شانس‌هایی ازما دریغ داشته شده؟ خواهران جوان‌تر مادر انتظار چه سرنوشتی می‌توانند بمانند و آنان را در کدام جهت باید هدایت کرد؟
شادی
بورژوازی محافظه کار، در رهایی زن خطری می‌بیند که اخلاق و منافعش را مورد تهدید قرار می‌دهد. بعضی از مردان از رقابت زنانه هراس دارند. یک روز پسر دانشجویی در ئبدو ـ لاتن اعلام می‌داشت: «هر دختر دانشجویی که در عالم طبابت یا وکالت شغلی می‌گیرد، یک کار از ما می‌دزدد»؛
شادی
«زن‌ها وقتی قواعدی را که وارد دنیا شده است رد می‌کنند، ابداً تقصیر ندارند، زیرا مردها بدون حضور زنان این قوانین را وضع کرده‌اند. طبعاً میان آن‌ها و ما، توطئه و ستیز وجوددارد
شادی

حجم

۴۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۴۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۹۰,۰۰۰
۹۵,۰۰۰
۵۰%
تومان