کتاب زنی در کابین 10
معرفی کتاب زنی در کابین 10
کتاب الکترونیکی «زنی در کابین ۱۰» نوشتهٔ روث ور با ترجمهٔ زهرا هدایتی در نشر نون چاپ شده است. زنی در کابین ۱۰ رمانی مهیج است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و در لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز و یو.اس.ای.تودی قرار گرفت. اثر معروف دیگر از روث ور کتاب در یک جنگل تاریکِ تاریک است. زنی در کابین ۱۰ هم در سال ۲۰۱۶ از این نویسندۀ موفق منتشر شد که به موفقیتهایی حتی بیشتر از کتاب قبلی دست یافت و در چندین کشور دنیا در بین پرفروشترینها قرار گرفت.
درباره کتاب زنی در کابین ۱۰
در این کتاب داستان ماموریت کم سابقهای در دریا را میشنوید که به لوبک لاک، خبرنگار مجلهی سفر سپرده شده است. این سفر یک هفتهای با کشتی تفریحی لوکسی صورت میپذیرد که تمام امکانات و حتی مسافران آن لوکس هستند. آب و هوای دریا بسیار مطبوع و آرام است. همه چیز خوب و آرام به نظر میرسد. اما پس از چند روز لو با چیزی روبهرو میشود که میتوان آن را به کابوسی عجیب شباهت داد. او شاهد پرتاب یک زن از کشتی به پایین است. اما با وجود این اتفاق این کشتی به مسیر خود ادامه میدهد و انگار نه انگار چنین اتفاق وحشتناکی رخ داده است. با این وجود، لو سعی میکند از این ماجرا سر در بیاورد.
کتاب زنی در کابین ۱۰ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای پرهیجان و پلیسی و دلهرهآور پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب زنی در کابین ۱۰
دو ساعت طول کشید تا به زور از اتاقم بیرون بیایم. خط تلفن ثابت نداشتم، پس هیچ راهی برای درخواست کمک نبود و پنجره هم میلههای حفاظتی داشت. بهترین سوهان ناخنم را با ضربه زدن به قفل شکستم، ولی بالأخره در را باز کردم و به خود جرئت دادم و به راهروی باریک قدم گذاشتم. آپارتمانم فقط چهار اتاق دارد ـ آشپزخانه، اتاق پذیرایی، اتاق خواب و سرویس بهداشتی کوچک ـ و از بیرون اتاقم میشود تمامش را دید، ولی نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم که از توی هر در به دقت نگاه نکنم، ازجمله کابینتی که در راهرو قرار دارد و جاروبرقیام توی آن است. میخواستم مطمئن شوم که واقعاً رفته.
وقتی از آپارتمان بیرون میآمدم و از پلههای جلوی خانهٔ همسایهام بالا میرفتم، سرم زقزق میکرد و دستهایم میلرزیدند و همانطور که منتظر بودم در را باز کند، متوجه شدم که مدام با نگرانی خیابان تاریک را نگاه میکنم. حدس میزدم طرفهای ساعت چهار صبح باشد و خیلی طول کشید و خیلی در زدم تا همسایهام بیدار شد. بههمراه صدای قدمهای سنگین خانم جانسون که از پلهها پایین میآمد، صدای ناله میشنیدم و وقتی در را کمی باز کرد، چهرهاش ترکیبی از گیجی و ترس بود. ولی وقتی من را دید که با لباس خوابم کنار درش کز کردهام و خون روی صورت و دستهایم است، حالت چهرهاش بهسرعت تغییر کرد و زنجیر در را برداشت.
حجم
۳۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۱ صفحه
حجم
۳۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۱ صفحه
نظرات کاربران
در کل کتاب خوبی بود. داستان زنی که در برههی ناآرامی از زندگیاش گیر افتاده و در این بین مشکلات و ترسهای بسیاری داره. ریتم داستان تقریبا تنده و شمارو دلزده نمیکنه و بهخاطر همین از جذابیت هیجانی-جنایی هم که
تهش چی شد؟؟؟ کسی نظریه ای نداره؟ خیلی گیج شدم 😐
میتونم بگم داستان متوسطی بود آوازه این نویسنده از طریق مقایسه با آگاتا کریستی به گوشم رسید که به شدت باهاش مخالف بودم با کتاب های کریستی اشنایی خاصی ندارم اما صد درصد میتونم این رو بگم جذابیت بیشتری خواهد
⚠️این احتمالا یک مرور محسوب نمیشه و نکتهای درباره سبک نگارشِ نویسندهست که دونستش به شما کمک میکنه متوجه بشید کتابهای روثور به سلیقهتون نزدیک هستن یا نه⚠️ برجستهترین نکتهای که در مورد قلمِ روثور وجود داره اینه که سرعتِ پیشروی
من نسخه چاپی کتاب و خوندم . موضوع کتاب تکراری و بی جهت طولانیه باز جای شکرش باقیه مثل کتاب در جنگل تاریک، همون وسط کتاب نویسنده آخر ماجرا رو لو نداد . من دو تا کتاب از این نویسنده خوندم
این کتاب را چاپی خواندم. الآن که دیدم طاقچه گذاشته گفتم نظر بدم. این کتابی فوق العاده از آگاتا کریستی قرن ۲۱ است. امدوارم طاقچه کتاب های دیگر روث ور را بگذارد.
از اوناییه که به خاطرش از کار و زندگی میفتی و نمیتونی بذاریش زمین :))
من نسخه کتابی این کتاب و خوندم کتابی با پایان غیر قابل باور ، کمی هیجان انگیز ولی کاش کمی زودتر به نتیجه میرسید و انقدر توضیحات اضافه نداشت.
کتاب قشنگی بود،من از خوندنش لذت بردم، نمیدونم چرا بعضی از کاربرها نوشته بودن آخرش رو متوجه نشدن، آخرش کری زنده بود، ریچارد رو کشته بود،پول زیادی برای لو فرستاده بود و اینکه آنه ی بیچاره که وقتی کری انداختش
یه کتاب جناییه که نمیشه حدس زد آخرش چه اتفاقی قراره بیوفته و این کتاب جوری شما رو در تنگنا قرار میده که خودتونم نمیدونین به حرفای شخصیت اصلی این کتاب باور کنین یا نه... در هر صورت به هیچکس تو