دانلود و خرید کتاب صوتی مامور مخفی
معرفی کتاب صوتی مامور مخفی
کتاب صوتی مامور مخفی نوشتهٔ جوزف کنراد و ترجمهٔ سهیل سمی و با صدای علی خسروی است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. داستان مامور مخفی در لندن سال ۱۸۸۶ اتفاق میافتد و دربارهٔ آدولف ورلاک است که کارش جاسوسی برای کشوری ناشناخته است.
درباره کتاب صوتی مامور مخفی
داستان مأمور مخفی در لندن سال ۱۸۸۶ اتفاق میافتد و به ماجرای برههای از زندگی آدولف وِرلاک (بهظاهر مغازهدار، اما مأمورِ مخفیِ کشوری خارجی) در انگلستان میپردازد. آدولف ورلوک، خرابکار حرفهای، از سوی سفارتخانهای ناشناخته مأموریت دارد در تظاهراتی مسالمتآمیز بمبی منفجر کند تا پلیس بتواند بیدرنگ واکنشی سرکوبگرانه به معترضان نشان دهد؛ کسی نمیتواند به ورلاک کمک کند. ناگهان به ذهنش میرسد از برادرزنش که ناتوان ذهنی است، کمک بگیرد، اما بداقبالی میآورد و این بمب منجر به ازهمپاشیدن شیرازهٔ زندگی ورلوک میشود.
مأمور مخفی بهطور گستردهای با آنارشیسم، جاسوسی، تروریسم و همچنین استثمار افراد آسیبپذیر ارتباط دارد. بهعلت تروریستیبودن موضوع کتاب یکی از سه کتابی بود که دو هفته بعد از حملات یازده سپتامبر در مطبوعات آمریکا در مورد آن صحبتهای زیادی شد. این رمان در فهرست بهترین کتابهای قرن بیستم کتابخانهٔ مدرن رتبه چهل و ششم را دارد.
فیلمی محصول سال ۱۹۹۶ به کارگردانی کریستوفر همپتون با اقتباس از این کتاب ساخته شده است. در این فیلم بازیگرانی همچون باب هاسکینز، پاتریشا آرکت، ژرار دوپاردیو، جیم برودبنت، کریستین بیل، ادی ایزارد، الیزابت اسپرینگز، پیتر وان، جولین وادهام و رابین ویلیامز ایفای نقش کردهاند.
شنیدن کتاب صوتی مامور مخفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره جوزف کنراد
جوزف کنراد سال ۱۸۵۷ در لهستان و در خانوادهای از ملاکان اصیل، زاده شد. پدرش مرد ادب، نمایشنامهنویس و مترجم آثار انگلیسی و فرانسوی بود که بهسبب فعالیتهای میهنپرستانه، طی جنگ با روسیه به این کشور تبعید شد. مادر جوزف در اثر فرسودگی ناشی از رنج دورهٔ تبعید، در سیوچهار سالگی درگذشت و سرپرستی جوزف در ۱۸۶۹، پس از مرگ پدر، به عمویش سپرده شد. کنراد نوجوان بود که به دریانوردی تمایل نشان داد و در ۱۸۷۴، در هفده سالگی، وارد این حیطه شد؛ به بندر مارسی رفت و چندین سال با کشتیهای بازرگانی، دریاها و اقیانوسها را پیمود و نهتنها با دریانوردان معاشرت کرد، بلکه به محیط اشرافی فرانسه نیز راه یافت و با مطالعهٔ فراوان به زبان لهستانی و فرانسوی بر معلومات خود افزود. سپس ناگهان، بیآنکه کلمهای انگلیسی بداند، در ۱۸۷۸ مارسی را به مقصد بریتانیا ترک کرد. او مدتها با کشتیهای تجاری میان سنگاپور و بورنئو در رفتوآمد بود. در ۱۸۸۶ به تابعیت بریتانیا درآمد و به رماننویسی روی آورد.
اولین رمانش را در ۱۸۹۵ با عنوان دیوانگی المهیر منتشر کرد و بدینسان از دل دریا به ادبیات نقب زد.
او با نوشتن رمانهایی همچون نوسترومو، لرد جیم، دل تاریکی به شهرتی عالمگیر رسید، تا آنجا که همان زمان نویسندهای چون آندره ژید آثار کنراد را به فرانسوی ترجمه کرد. کنراد با رمان مأمور مخفی نبوغ زبانی و توانایی تازهای در قصهگویی از خود بروز داد.
کنراد را بهحق مرد معجزهٔ زبان مینامند؛ نویسندهای لهستانی که بسیار دیر زبان انگلیسی آموخت، اما یکی از بهترین نثرنویسان ادبیات انگلیس شد.
بخشی از کتاب صوتی مامور مخفی
«- ... آرمانگرایی زندگی رو حقیرتر میکنه. زیباکردنش یعنی حذفِ سرشتِ پیچیدهش... یعنی نابودکردنش. این کارو بذار به عهدهٔ اخلاقگراها، پسرم! تاریخ رو انسان میسازه، اما نه در ذهنش. افکاری که زاییدهٔ ذهن آگاهانهٔ انسانه در رشتهٔ رخدادها نقش چندانی ندارن. چیزی که بر تاریخ غالبه و به اون تعیّن میبخشه، ابزار تولید و تولیده... قدرت شرایط اقتصادی. سرمایهداری باعث بهوجوداومدن سوسیالیسم شد. و قوانینی که سرمایهداری برای حفظ دارایی وضع کرده باعث شکلگیری آنارشیسم شده. هیچکس نمیتونه بگه نظام اجتماعی در آینده چه شکلی میگیره. در این صورت، چرا باید خودمونو درگیر خیالپردازیهای پیشگویانه بکنیم؟ این خیالات در بهترین حالت میتونن دستمایهٔ تفسیر ذهن یک پیامبر باشن، بدون هیچ ارزش عینیای. این سرگرمی رو بذار برای اخلاقگراها، پسرم!
میکیلیس، پیشوای آزادشده به قید التزام، نرم و آرام حرف میزد، انگار صدایش زیر فشار لایهٔ چربی روی سینهاش مرده و خفه شده بود. از زندانی فوقالعاده بهداشتی، گرد و چاق مثل خمره، بیرون آمده بود، با شکمی بسیار بزرگ و گونههای پُر و برجسته و پوستی پریدهرنگ و نیمهشفاف؛ پنداری خادمان جامعهای بهستوهآمده از خشونت، پانزده سال آزگار در سردابهای نمور و بینور غذاهای پرچربی به او تپانده بودند و ازآنبهبعد او دیگر نتوانسته بود حتی یک مثقال وزن کم کند.
میگفتند بانویی سالخورده و بسیار ثروتمند سه فصل پیاپی او را برای درمان به ماریینبات فرستاده و آنجا یک بار نزدیک بود بهخاطرِ یکی از شخصیتهای سلطنتی، موردتوجه و کنجکاوی مردم قرار گیرد که پلیس همان موقع به او دستور داده بود ظرف دوازده ساعت آنجا را ترک کند. شهیدنمایی او با محرومکردنش از دسترسی به آبهای شفابخش ادامه یافته بود. اما حالا دیگر کوتاه آمده بود.
آرنجِ ظاهراً بیمفصل و مومیاییوارش را پشت صندلی انداخت و کمی روی رانهای پهن و کوتاهش خم شد تا در منقل بخاری تف کند.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اگر دنبال یک داستان جذاب هستید این کتاب را بخوانید و بشنوید. اما اگر اهل خواندن کتاب هایی با زبان سخت نیستید ، سمت این کتاب نروید . خواندن کتاب شبیه بالا رفتن از یک کوه است . سخت و
حرف نداره عزیزم
بسیار هم عالی 👌