دانلود و خرید کتاب صوتی کوپن جعلی
معرفی کتاب صوتی کوپن جعلی
کتاب صوتی کوپن جعلی نوشتهٔ لئو تولستوی و ترجمهٔ سروش حبیبی است. حسام لک گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و استودیو نوار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی کوپن جعلی
کتاب صوتی کوپن جعلی داستان زندگی مردی شرور و جنایتکار را روایت میکند که در یک لحظهٔ شگرف، چشمدرچشم یکی از قربانیانش، دچار التفات و تغییری بیبازگشت میشود. لئو تولستوی در این کتاب صوتی، رمانی که آن را در سالهای پایانیِ عمرش نوشت، مطالعهای تأملبرانگیز دربارهٔ قدرتهای مخرب شیطانی کرده و تاروپود آن را با مهارت در تصویری درخشان از زندگی روسی تنیده است. این رمان صوتی از ۲ قسمت تشکیل شده است. «استپان» یکی از شخصیتهای اصلی این رمان صوتی، توسط قدرتی که جنایاتش برای او به ارمغان آورده، تسخیر شده است. او بهگونهای اجتنابناپذیر مسیر شرارت را با سرعتی فزاینده طی میکند و بیامان بهدنبال فرصتهای جدیدی برای قتل و آسیبرساندن به دیگران است، اما این موجود خونریز، ناگهان در تجربهای هولناک، خود را در حالی مییابد که با تصویر یکی از قربانیانش در لحظهٔ مرگ تسخیر شده است و این آغاز ماجرای رمان صوتی کوپن جعلی است.
گفته شده است که لئو تولستوی برای اولینبار طرح این رمان را در اواخر دههٔ ۱۸۹۰ تصور کرد، اما تا سال ۱۹۰۲ شروع به نوشتن آن نکرد و سرانجام نگارش آن را در سال ۱۹۰۴ به پایان رساند. او پس از نوشتن این رمان در سالهای پایانی عمرش، درحالیکه از سوی کلیسای ارتدوکس روسیه تکفیر شده بود، کوشید تا ریاکاری دین سازمانیافتهٔ زمانهٔ خویش را آشکار کند؛ بااینحال تولستوی اعتقاد تزلزلناپذیری به توانایی انسان برای یافتن حقیقت داشت و بهویژه در قسمت دوم این کتاب صوتی نشان میدهد کارهای خوب میتوانند دومینووار بر دیگری تأثیر بگذارند؛ درست همانطور که در قسمت نخست رمان صوتیِ حاضر، این اثرگذاری را دربارهٔ نیروی شر میبینیم.
«سرزمین یخزده» عنوان فیلمی تحسینشده در سینمای فنلاند است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این فیلم سینمایی بر اساس قسمت اول این کتاب صوتی و در فنلاند معاصر ساخته شده است.
شنیدن کتاب صوتی کوپن جعلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این رمان صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی روسیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لئو تولستوی
لیِو نیکُلائِویچ تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویست کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. لئو تولستوی نویسندهٔ شهیر روسی است که او را یکی از بزرگترین رماننویسهای تمام ادوار تاریخ میدانند. تولستوی از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶، هر سال نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات و در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزهٔ صلح نوبل شد، اما هرگز برنده نشد. از آثار ارزشمند او میتوان به رمانهای «جنگ و صلح»، «آناکارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد.
تولستوی چهارمین فرزند از ۵ فرزند کنت نیکُلای ایلیچ تولستوی، کهنهسرباز و نجیبزادۀ روس و شاهزادهخانم ماری نیکُلائِونی وُلکُنسکیخ بود. او مادرش را در ۲سالگی و پدرش را در ۹سالگی از دست داد. سرپرستی این هنرمند، ابتدا بر عهدۀ یکی از بستگان دور و پس از مرگ پدر، به عمهاش «کنتس الکساندرا ایلینیچنا» سپرده شد. تولستوی تا سال ۱۸۴۱ یعنی تا زمان مرگ عمهاش پیش او ماند و پس از آن به کازان نزد سرپرست جدیدش، یعنی عمهٔ دیگرش، نقلمکان کرد. او در سوم اکتبر سال ۱۸۴۴ هنگامیکه ۱۶ سال داشت، تحصیل در رشتۀ ادبیات شرقی (عربی - ترکی) را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد، اما در آزمون انتقالی پایان سال مردود و مجبور شد دوباره در برنامۀ سال اول شرکت کند. پس از این، او به دانشکدۀ حقوق رفت و آنجا نیز با نمرات برخی از دروس، مشکلات، همچنان ادامه داشتند، اما بالأخره توانست آزمون انتقالی پایان سال را قبول شود و سال دوم از درس خود را آغاز کند.
تولستوی پس از چند رفتوآمد، به مسکو بازگشت. آنجا اغلب اوقاتش را به قمار گذراند. این روند، بر وضعیت مالی او تأثیر منفی گذاشت. او در این دوره از زندگی، علاقۀ خاصی به موسیقی پیدا کرد؛ پیانو را بهخوبی مینواخت. اشتیاق به موسیقی، بعدها او را بر آن داشت تا «سونات کریتسرووی» را بنویسد. آهنگسازان موردعلاقۀ تولستوی، باخ، هندل و شوپن بودند. او در زمستان ۱۸۵۰ - ۱۸۵۱ شروع به نوشتن کتاب «دوران کودکی» کرد؛ سپس بهدعوت برادرش به ارتش ملحق شد و نوشتن داستان «قزاقها» را در آن دوران آغاز کرد. بعد از چاپ چند اثر، لئو تولستوی، در زمرۀ نویسندگان بزرگ جوان آن دوران یعنی «ایوان تورگِنیِو»، «ایوان گنچاروف»، «دمیتری گریگورُویچ» و «آلکساندر استرووسکی» جای گرفت و شهرت ادبی یافت. نگارش کتابها و داستانهایی مانند «بریدن جنگل»، مجموعه داستانهای «سواستوپل»، «لوسرن» و یا داستان «آلبرت»، همه، حاصل سفرهای تولستوی، حضور در ارتش و دیدار با آدمها و زندگیهای گوناگون بود.
تولستوی در سال ۱۸۶۲ با زنی به نام «سوفیا» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۱۳ فرزند بود. او در سال ۱۸۶۹ رمان بزرگ «جنگ و صلح» را به چاپ رساند. در طول ۱۲ سال «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را نوشت. او در سال ۱۹۰۱ با انتشار کتاب «رستاخیز» که انتقاد شدید از آیینهای کلیسا در آن جای داشت، بهوسیلۀ شورای مقدس از کلیسای ارتودکس تکفیر شد.
کمکم تولستوی، به گفتۀ خودش، دچار بحران معنوی شد و برای یافتن پاسخی به پرسشها و شبهاتش که پیوسته او را نگران میکرد، به مطالعۀ الهیات روی آورد؛ از هوسها و راحتیهای یک زندگی غنی چشمپوشی کرد و کارهای بدنی زیادی انجام داد، سادهترین لباسها را میپوشید، گیاهخوار شد، تمام ثروت بزرگ خود را به خانوادهاش بخشید و حقوق مالکیت ادبی را نیز کنار گذاشت. او ۳ سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، ایوان تورگِنیِو، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد، اما پس از ملاقات او با تزار با دستور مستقیم «آلکساندر سوم»، تزار روسیه، به چاپ رسید. تولستوی معتقد بود ادبیات، داستان و رمان وسیلههایی برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. او فکر میکرد که قصهها، تنها برای سرگرمی نیست که نوشته میشوند؛ میخواهند از قضاوتهای بیرحم انسانها کم کرده و به گسترش مهربانی و خوشاخلاقی کمک کنند.
لئو تولستوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۰، پس از یک بیماری سخت و دردناک، در ۸۳سالگی درگذشت. در ۹ نوامبر ۱۹۱۰، چندینهزار نفر در یاسنایا پولیانا برای تشییع جنازۀ این نویسندۀ بزرگ گرد هم آمدند.
درباره سروش حبیبی
سروش حبیبی در ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. او مترجم معاصر ایرانی است که دهها کتاب از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی را به فارسی برگردانده است. حبیبی تحصیلات دبیرستانی خود را در تهران و در دبیرستان «فیروز بهرام» به پایان رساند. او از سال ۱۳۲۹ در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست، تلگراف و تلفن درآمد. در سال ۱۳۳۹ برای ادامۀ تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و ۳ سال به تحصیل در رشتۀ الکترونیک و همچنین یادگیری زبان آلمانی پرداخت. این مترجم ایرانی، سپس، در وزارت پست و تلگراف، رئیس دروس دانشکدۀ مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت. از او بهعنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود. فعالیت سروش حبیبی در زمینۀ ترجمه، از همکاری منظم او با مجلهٔ سخن آغاز شد. او طی بیش از ۴ دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچۀ تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشود. آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. اثر نویسندۀ مشهور روسی، واسیلی گرُسمان، با عنوان «پیکار با سرنوشت» یکی از برجستهترین ترجمههای سروش حبیبی است.
از دیگر آثار ترجمهشدۀ این مترجم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«گلهای معرفت» (اریک امانوئل اشمیت)، «ژرمینال» (امیل زولا)، «زمین انسانها» (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «دایی وانیا» (آنتون چخوف)، «بیابان» (آنتون چخوف)، «میدان ایتالیا» (آنتونیو تابوکی)، «شبهای هند» (آنتونیو تابوکی)، «پرتغال و دیکتاتور آن» (آنتونیو دو فیگردو)، «ما مردم (داستان آمریکا)» (لئو هیوبرمن)، «هائیتی و دیکتاتور آن» (برنارد دیدریش و آل برت)، «تاریخ اجتماعی سیاهان آمریکا» (بنجامین براولی)، «قرن روشنفکری» (آلخو کارپانتیه)، «بیابان تاتارها» (دینو بوتزاتی)، «خداحافظ گاری کوپر» (رومن گاری)، «سگ سفید» (رومن گاری)، «نیروی پیام» (ژان لویی سروان شرایبر)، «طبل حلبی» (گونتر گراس)، «جنگ و صلح» (لئو تولستوی)، «آناکارنینا» (لئو تولستوی)،«پدر سرگی» (لئو تولستوی)،«مرگ ایوان ایلیچ» (لئو تولستوی)،«ژان دو فلورت و دختر چشمه» (مارسل پانیول)، «اربابها» (ماریانو آزوئلا)، «روزنامه مقاومت» (میکیس تئودوراکیس)، «چشمان بازمانده در گور» (میگل آنخل آستوریاس)،«هنر و اجتماع» (هربرت رید)، «هنر امروز» (هربرت رید)، «ژاپن» (هرمان کان)، «نارتسیس و گلدموند» (هرمان هسه)، «سیدارتها» (هرمان هسه)، «داستان دوست من» (هرمان هسه)، «گورزاد و دیگر قصهها» (هرمان هسه)، «سفر شرق» (هرمان هسه)،«قصهها» (هرمان هسه)، «زندگی و سرنوشت» (واسیلی گروسمان)، «ابلوموف» (ایوان گنچاروف)، «کیفر آتش (برج بابل)» (الیاس کانتی)، «ابله» (داستایوسکی)، «قمارباز» (داستایوسکی)، «شیاطین» (داستایوسکی)، «شبهای روشن» (داستایوسکی)،«همزاد» (داستایوفسکی)، «بانوی میزبان» (داستایوسکی)، «موشها و آدمها» (جان اشتاین بک)، «زنگبار یا دلیل آخر» (آلفرد آندرش)، «مروارید» (جان اشتاین بک)، «سعادت زناشویی» (لئو تولستوی)، «رستاخیز» (لئو تولستوی) و «شیطان» (لئو تولستوی).
اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبهرو میشود. سروش حبیبی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت. او از سال ۱۳۵۸ در فرانسه ساکن است.
بخشی از کتاب صوتی کوپن جعلی
«در این اثناء سه اسب ابلق دزدیده شده به مقصد رسیده بودند. ماشکا به هجده روبل به کولیان فروخته شده بود. رنگینک را در چهل ورسکی آنجا، نزد دهقانی با اسب دیگری تاخت زده، و قشنگک را به قدری دوانده بودند که بریده بود و آن را کشته و پوستش را به سه روبل فروخته بودند. این کارها همه زیر نظر و به دستور ایوان میرونوف صورت گرفته بود. او زمانی در خدمت پیوتر نیکلاییچ بوده و به گوشه و کنار ملک و قرار کاربران آشنا بود و به قصد جبران خسارت خود، این سرقت را سازمان داده بود.
ایوان میرونوف بعد از بلایی که کوپن جعلی بر سرش آورد، مدتی دراز به ودکاخوری افتاده بود و اگر زنش جهاز اسب و لباسها و هرآنچه قابل فروش بود پنهان نکرده بود، تمام زاروزندگیاش را پای بطری گذاشته بود. ایوان میلونوف در حال مستی پیوسته نه فقط به اربابی که تیغ ظلمش او را انداخته بود، بلکه به همهی اربابهای بزرگ و کوچکی فکر میکرد که فقط از راه لخت کردن امثال او در رفاه زندگی میکنند. یک بار با چند نفر از موژیکهای ناحیهی پادولسگ ودکاخوری کرده بود. آنها در حال مستی ضمن راه تعریف کرده بودند که چطور اسبهای دهقانی را دزدیدهاند.»
زمان
۳ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۱۳۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۱۳۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
وسعت اثری که اعمال انسان به جا میزاره پشت آدم رو به لرزه در میاره. همه چیز از دست کاری رقم کوپن شروع شد....
عالی من ادبیات روسی رو خیلی دوست دارم
من عاشق ادبیات روسیم . چقدر نویسنده های بزرگی داره احتمالا تو بهشت کتابدارها روسین 🤭😝