دانلود و خرید کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد
معرفی کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد
کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد نوشتهٔ ارنست همینگوی و ترجمهٔ احمد کسایی پور است. اشکان عقیلی پور گویندگی این رمان آمریکایی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد
کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد، اولین رمان ارنست همینگوی، نویسندهٔ سرشناس آمریکایی و برندهٔ نوبل ادبی است. قصهٔ این رمان، روایتگر زندگی روشنفکران و نویسندگان پس از جنگ جهانی اول است. چند داستاننویس که زمانی در جبهههای جنگ جهانی اول میجنگیدند و شاهد کشتهشدن میلیونها سرباز و مردم بیگناه بودهاند، تصمیم میگیرند برای پرکردن خلأ زندگی و فراموشکردن مصیبتهای جنگ به مسافرت بروند و زندگی را با خوشی بگذرانند. در نهایت در مییابند که آنها نسلی تباهشده هستند.
قصه در دههٔ ۱۹۲۰ در پاریس آغاز میشود. «جیک بارنز»، روزنامهنگار و سرباز سابق جنگ جهانی اول در پاریس زندگی دربهدری را سپری میکند. او عاشق «لیدی برت اشلی»، زنی که شوهرش را در جنگ از دست داده بود، میشود، اما بهدلیل مصدومیت جنگی که او را از نظر جنسی دچار مشکل کرده بود، آن دو نتوانستند ارتباط عاطفی خود را حفظ کنند. برت با مرد تاجری به نام «مایکل کمبل» نامزد میکند. در این میان دوست صمیمی جیک که زمانی قهرمان بوکس بود، پس از آشنایی با برت عاشق او میشود. این چهار نفر به اتفاق هم، برای تماشای جشن سالانهٔ سانفرمین راهی اسپانیا میشوند و در آنجا برت عاشق جوان گاوباز میشود.
آنچه این اثر ارنست همینگوی را متعالی نشان میدهد، توصیف دقیق شخصیتها در دنیایی است که مدام درگیر حوادث میشوند، اما احساس میکنند که نیازهای آنان برآورده نیست. شخصیتهای اثر همینگوی در جستوجوی مداوم خود برای یافتن لذت و خوشی و همچنین در طلب آرمانهای جدید و جایگزینکردن آنان بهجای آرمانهای قدیمی از دست رفته، اشتیاق فراوانی را برای پیوستن به نوعی نظام جهانی نشان میدهند.
شنیدن کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگیاش، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ بههمراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ بههمراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ بهپاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک بهدلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان میدمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد
«تماشای حرکاتش در زمین تنیس لذتبخش بود. هیکلش خوب بود و همیشه آن را متناسب نگه میداشت. بازیکن ماهری در بازی بریج بود و یکجور بامزهای خصوصیات دانشجوهای دورهی کارشناسی را داشت. وقتی تو یک جمعی حضور داشت هیچکدام از حرفهایش جلبتوجه نمیکرد. لباسی تنش میکرد که قدیمها توی مدارس به آن پلیور اسپورت یقهمردانه میگفتند و شاید هم هنوز هم همین را به آن میگویند. ولی کوهن به صورتی حرفهای جوان و دلزنده نبود. به عقیدهی من که زیاد دربند نحوهی لباس پوشیدن خودش نبود.
از جنبههای بیرونی پرینستون به شخصیتش شکل داده بود و از جنبههای درونی دستپروردهی دو زنی بود که تربیتش کرده بودند. طرز خوشحالی باحال پسرانهای داشت که تربیتکنندههایش هرگز نتوانسته بودند آن را از او بگیرند و احتمالا من هم نتوانستهام آن را خوب نشان دهم.
خیلی دوست داشت در بازی تنیس برنده باشد. احتمالا درست بهاندازهی سوزان لنگله قهرمان ویمبلدون مثلا عاشق برنده شدن بود. از طرف دیگر وقتی میباخت هم عصبانی نمیشد. عاشق برت که شد تنیس بازی کردنش افتضاح شد. آدمهایی او را میبردند که قبلا هیچ بختی مقابلش نداشتند. خیلی خوب با این قضیه کنار آمد.»
زمان
۱۰ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۴۷۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۴۷۴٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بیشتر شبیه سفرنامه ای پر جزییات از سفر به اسپانیاست و قرار نیست پر از پیچش داستانی یا پیرنگ پر حادثه باشه. رمان شخصیت محوره و شخصیتها جالبی خلق میکنه. خیلی واضح میشه دید که کتاب حاصل تجربیات سفر
کتاب خوبی ست به شنیدنش می ارزد. گوینده و مترجم خوبی داشت
درباره کلیات کتاب مجموعا از نظر من کتاب خسته کنندهای بود. آخر کتاب تفسیرهایی در مورد نمادهای داستان بیان شده بود... که باز هم از نظر من جذابیتی به محتوا نمیداد. در کل اگر مثل من دنبال کتابی باشید که نیاز