دانلود کتاب صوتی برادران سیسترز با صدای اشکان عقیلی‌پور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی برادران سیسترز

دانلود و خرید کتاب صوتی برادران سیسترز

انتشارات:رادیو گوشه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۳۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی برادران سیسترز

کتاب صوتی برادران سیسترز نوشتهٔ پاتریک دوویت و ترجمهٔ پیمان خاکسار و با صدای اشکان عقیلی‌پور است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. این کتاب جوایز ادبی اصلی کانادا را دریافت کرد و نامزد دریافت جایزه‌ٔ بوکر شد. برادران سیسترز در تمام فهرست‌های بهترین‌های سال حضور داشت و در آمریکا و کانادا جزء پرفروش‌ترین کتاب‌ها بود و هنوز هم هست. برادران سیسترز وسترنی سیاه، تفکربرانگیز و درعین حال کمیک است که از اول تا آخر شنونده را رها نمی‌کند.

درباره کتاب صوتی برادران سیسترز

برادران سیسترز داستان قاتلان بی‌رحمی است که انگار آن‌قدر هم که می خواهند بی‌رحم به نظر برسند بی‌رحم نیستند. این کتاب صوتی، داستانی پوچ و گروتسک، وحشیانه و حتی کمی مشمئزکننده دارد. اما خنده‌دار هم است. شاید فکر می‌کردید ژانر وسترن دیگر اثر شاخصی ندارید؛ اما پاتریک دیویت بسیار ماهرانه توانسته بعد از دوران اوج وسترن‌ها، یک شاهکار دیگر وسترن خلق کند.

داستان دربارهٔ ایلای و چارلی دو قاتلی است که در ازای قتل پول می‌گیرند و این کار یک‌جورهایی شغلشان به حساب می‌آید. ایلای که کتاب از زبان اوست، برادر کوچک‌تر و کمی چاق است. او نسبت به برادر دیگرش، خوش‌اخلاق‌تر و دل‌رحم‌تر است و بدش نمی‌آید تغییری در زندگی‌اش بدهد؛ شاید هم از کشتن خسته‌شده باشد. برادر بزرگ‌تر او خشن‌تر است و کورکورانه دستورهای کارفرمایشان را دنبال می‌کند. ایلای و چارلی هرکدام شخصیت‌های جالبی دارند. چارلی خشن، رئیس‌مآب و کمی مثل روان‌شناس‌هاست، عاشق نوشیدن است و برای برادرش احترام زیادی قائل نیست. از طرف دیگر، ایلای حساس است، برادرش را دوست دارد، از اسب‌هایش مراقبت می‌کند، از کشتن بی‌هدف مردم لذت نمی‌برد و آرزویش این است که با یک زن زندگی کند.

آن‌ها برای یافتن و کشتن مردی به نام هرمن وارم در سانفرانسیسکو استخدام می‌شوند. این کتاب صوتی سفر آن‌ها به کالیفرنیا و ماجراهای آن‌ها را در مدت زمانی که در آنجا گذرانده‌اند، شرح می‌دهد.

قرار است با شنیدن این کتاب صوتی پا به یک تورِ وسترن کمیک فراموش‌نشدنی بگذارید؛ مملو از شخصیت‌هایی چون بازنده‌ها، کلاهبرداران، آدم‌های بدجنس، قاتل‌ها و حتی آدم‌های به‌ظاهر خوب که همگیِ این‌ها را یک راوی طناز و صمیمی برایمان روایت می‌کند. سفر برادران سیسترز اودیسه‌ای خشن و هوس‌انگیز در روزگار معاصر است. پاتریک دوویت به‌زیبایی و با زبان طنز؛ وحشی‌گری و جنون غربِ آمریکا را به تصویر می‌کشد و البته داستان دو برادر را برای ما روایت می‌کند که با خون، خشونت و عشق به هم پیوند خورده‌اند.

شنیدن کتاب صوتی برادران سیسترز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به تمام علاقه‌مندان به ژانر وسترن و داستان‌های تعقیب و گریزی و صحنه‌های مشمئزکننده پیشنهاد می‌کنیم.

درباره پاتریک دوویت

پاتریک دوویت در سال ۱۹۷۵ در ونکوور کانادا به دنیا آمد. اولین کتاب او استحمام نام دارد که به فهرست کتاب‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرد. کتاب برادران سیسترز کتاب مشهور و موفق اوست. پاتریک با همسر و پسرش در پورتلند اورگان زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب صوتی برادران سیسترز

«در آتش هیزم ریختیم و دور هم نشستیم تا دربارهٔ همکاری‌مان تبادل نظر کنیم. چارلی پیشنهاد داد همان شب یک بشکه از فرمول را در آب بریزیم ولی وارم قبول نکرد، گفت که هم خودش و هم موریس هوش و حواس درستی ندارند و به‌شدت خسته‌اند. موریس هم بالاخره از مخفی‌گاهش بیرون آمد. بازویش را گرفته بود و مشخص بود که درد می‌کشد ولی می‌خواست خودش را بی‌خیال و بی‌تفاوت نشان بدهد. معلوم بود که از پیوستن ما به گروه دونفره‌شان دلخور است، چارلی را نگاه کردم که او را می‌پایید و از این‌که می‌خواهد با او چه‌کار کند نگران بودم. وقتی دیدم که بدون سوءنیت با او دست داد و گفت گذشته‌ها گذشته خیالم راحت شد. موریس با بی‌تفاوتی با چارلی دست داد و بعد به من نگاه کرد و شانه بالا انداخت و یک بطری جیبی نقره‌ای بلند بهم داد. انتهای سبیلش سیخ‌سیخ شده بود و چشمانش سرخ و متورم بودند. گفت «من خسته‌م هرمن.» وارم با علاقه نگاهش کرد «روز سختی بود دوست من. برو خستگی درکن. هر چهارتایی‌مون صبح باید سر حال بلند شیم و کار رو شروع کنیم.» موریس چیزی نگفت و داخل چادر رفت. یک جرعه نوشیدم و بطری را به چارلی دادم. او هم یک قلپ خورد و ردش کرد به وارم. وارم هم نوکی زد و در بطری را محکم بست و آن را جوری در جیب پالتوش پنهان کرد انگار می‌خواهد بگوید: دیگر بس است. کف دستش را لیسید تا موهایش را مرتب کند و بعد یقهٔ کتش را کشید تا صاف بایستد. معلوم بود در ذهنش با چیزی کلنجار می‌رود.

تصمیم بر آن شد که من و برادرم نیمی از آن‌چه را از رودخانه بیرون می‌آید صاحب شویم و نیم دیگر هم برسد به چیزی که وارم به آن می‌گفت شرکت.

چارلی گفت «منظورت از شرکت خودتی و موریس؟»

«آره، ولی قرار نیست پول‌مون رو توی سالن‌ها به باد بدیم. قراره پول‌ها رو برای سفرهای بعدی پس‌انداز کنیم. یه سفرهایی مثل همین، فقط بلندپروازانه‌تر و پرخرج‌تر. اگه همه‌چیز طبق برنامه پیش بره شرکت زود رشد می‌کنه و همزمان چندین عملیات رو تو مکان‌های مختلف مدیریت می‌کنه و اگر هم کسی بتونه ثابت کنه که آدم قابل اعتمادیه می‌تونه عضو شرکت بشه. حالا فعلاً ببینیم تو و برادرت می‌تونین بدون این‌که خرخرهٔ من و موریس رو بجوین توی این اکتشاف محقر با ما همکاری کنین یا نه.»

فکر کردم بی‌راه هم نمی‌گوید. وارم شروع کرد به خاراندن ساق پایش و من پرسیدم «دیشب طلای زیادی از رودخونه استخراج کردین؟»

گفت «این‌قدر از چیزی که می‌دیدیم سر ذوق اومده بودیم که به‌جای کار کردن بیشتر وقت‌مون به نگاه کردن و شلپ‌شلپ کردن و خندیدن و به‌هم تبریک گفتن گذشت. ولی تو همون ربع‌ساعتی که تا محو شدن درخشش طلا فرصت داشتیم اندازهٔ یک ماه استخراج با لاوک طلا به دست آوردیم. فرمول اثر داره. همون اندازه‌ای که فکر می‌کردم، شاید هم بیشتر.» وقتی وارم برگشت و با حسی از رضایت و پیروزی رودخانه را نگاه کرد به‌شدت به او حسودی‌ام شد. داشت حاصل سخت‌کوشی و ذکاوتش را درو می‌کرد، هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی، و همین باعث شد به مسیر زندگی خودم فکر کنم که خشن‌تر و احمقانه‌تر از آن نمی‌شد تصور کرد. چارلی هم داشت وارم را نگاه می‌کرد، هر چند حالت او بیشتر حاکی از کنجکاوی‌یی پررازورمز بود تا ستایش. فکر کنم وارم متوجه نشد که زیر نظرش داریم و به داستانش ادامه داد: «زیباترین چیزی بود که به عمرم دیده بودم آقایون. هزاران قطعه طلا که تک‌تک‌شون مثل شعلهٔ شمع می‌درخشیدن. لذت‌بخش‌ترین کاری بود که به عمرم کرده بودم. می‌زدیم به شن و آب و سنگ‌های طلا رو برمی‌داشتیم و می‌نداختیم توی سطل.» چشمانش از به یاد آوردن این خاطره برق زدند. وقتی به رودخانه نگاه کردم و چیزی را که توصیف کرده بود در ذهن تصور کردم پشتم تیر کشید. گفت «بیست و چهار ساعت صبر کنین تا با چشم‌های خودتون ببینین.»»


Mohaddeseh Mohammadi
۱۴۰۱/۱۱/۱۸

کتابی‌ست وسترن در فضای تب طلا؛ روایتگر زندگی انسان و آزهایش، در همه‌ی اعصار. برادران سیسترز جایزه‌بگیرهای معروفی هستند که در مسیر رفتن به سن فرانسیسکو برای یافتن مردی که به کشتنش گماشته‌شده‌اند، با ماجراهایی مواجه می‌شوند. داستان از زبان ایلای روایت

- بیشتر
کاربر نامدار
۱۴۰۱/۱۰/۱۵

کتاب خوبی بود، خط روایی پیوسته و جذابی داشت، به راحتی میشه با شخصیت ها و روحیاتشون ارتباط برقرار کرد و خوانش راوی هم روان و جذاب بود.

S M
۱۴۰۳/۰۸/۱۹

جالب بود هم خود کتاب و هم گویندگی عالی با پایانی غیر قابل انتظار

IlIA
۱۴۰۳/۰۷/۲۱

خوب بود

وحید
۱۴۰۳/۰۲/۱۰

واقعا زیبا بود، از اسم و شروع‌ش توقع چنین فصول پایانی جالبی رو نداشتم، تاثیرگذار . ترجمه و خوانش هم ک هر دو فوق‌العاده‌ن.

پیمان ظفریان
۱۴۰۳/۰۲/۰۸

مگه چندتا داستان "وسترن" قشنگ وجود داره که صوتی شده باشه . یه جاهایی خندیدم ،غافل گیر شدم و تعجب کردم حتما ارزش خوندن پ ن : میتونید بعد از اینکه کتاب رو گوش کردید .فیلم ش هم ببینید تا باز

- بیشتر
مروارید ابراهیمیان
۱۴۰۱/۰۹/۲۵

این کتاب اصلا ترسناک نیست! من نسخه الکترونیکی ش رو در طاقچه خوندم، واقعا چیز خاصی نداشت. تعجب می‌کنم از این دسته بندی!

کاربر ۳۹۰۰۷۱
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

کتاب خسته کننده ایه واصلا هم ترسناک نیست یه داستان خشن وسترنه

زمان

۱۰ ساعت و ۱ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۳۵۱٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۰ ساعت و ۱ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۳۵۱٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۸۶,۰۰۰
۹۳,۰۰۰
۵۰%
تومان