دانلود و خرید کتاب صوتی آشفتهحالان بیداربخت
معرفی کتاب صوتی آشفتهحالان بیداربخت
کتاب صوتی آشفته حالان بیداربخت مجموعهای است از ده داستان کوتاه غلامحسین ساعدی است که با صدای میلاد تمدن منتشر شده است.
درباره کتاب آشفتهحالان بیداربخت
این کتاب مجموعه داستانهای اسکندر و سمندر در گردباد، شنبه شروع شد،بازی تمام شد، خانه باید تمیز باشد، آشفتهحالان بیداربخت، صداخونه، پادگان خاکستری، میهمانی، ای وای، توهم! و واگن سیاه است.
در هر داستان ساعدی با نثر خاص خود روایتی تازه را بازگو میکند که مخاطب را با داستانی عجیب روبهرو میکند، داستانی که هرگز در زندگی فرصت نداشته است آن را از سر بگذراند. تصویرسازیها و شخصیتپردازیهای ساعدی خاص و جزئینگرانه است و همین موضوع داستانهایش را متفاوت کرده است. ساعدی یکی از تاثیرگذارترین نویسندههای ادبیات معاصر ایران است.
شنیدن کتاب آشفتهحالان بیداربخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیا داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی در سال ۱۳۱۴ در تبریز دیده به جهان گشود، او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را منتشر کرد. در دانشگاه های تبریز و تهران پزشکی و روانپزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیتهای روانپریش و آشفته ذهن و کشف دردها و آسیبهای روانی آنان، توانست به خوبی از این کارکترها در داستانهای خود بهرهگیرد. فضای داستانها و نمایشنامههایش آکنده از درهم آمیختگی کابوس و واقعیت است که فضایی وهمناک به آثارش میدهد. اولین مجموعه داستانش در (۱۳۲۹) به نام شب نشینی باشکوه منتشر شد. در مجموعه داستان به هم پیوسته عزاداران بیل (۱۳۴۲)، توپ و ترس و لرز (۱۳۴۶) از بدویت جغرافیایی برای ترسیم فضایی شگفتی آفرین و ترسناک به خوبی بهره میجوید. ساعدی در ۱۳۶۴ در فرانسه در گذشت و در جوار صادق هدایت در قبرستان پرلاشس به خاک سپرده شد.
بخشی از کتاب آشفتهحالان بیداربخت
در فاصلهی سکوت غریبی که پیش آمده بود، سمندر از پناهگاه خود بیرون آمد و کونخیزکونخیز، خود را تا راهرو باریک اتاق خواب و نشیمن رساند، و از زیر عسلی کوتاه سیگاری پیدا کرد و آتش زد. دلش یک لیوان نوشابهی خنک میخواست، و با وجود تشنگی میترسید تا پای یخچال که درست در انتهای آشپزخانه بود برود. میترسید دوباره خانه بلرزد، سقف شیروانی به صدا در بیاید، و بدتر از همه راه گم بکند و از وسط دیواری رد بشود و باد او را بردارد و زیر بغل خود بزند و به هر جایی که دلش خواست ببرد.
چند پکی به سیگار زد و یکمرتبه چشمش به تلفن افتاد، گوشی را برداشت و شمارهای گرفت، کسی جوابش نداد. شمارهی دیگری گرفت، کسی گوشی را برنداشت، و چندین شمارهی دیگر نیز چنین بود. تلفن او کار میکرد ولی کسی جواب نمیداد. سکوت هنوز برقرار بود که یکمرتبه صدای موش خرمای اسکندرخان را از خانهی روبهرو شنید که روی شیشهی پنجره وَرجهوُرجه میکند و او را صدا میکند. سرک کشید و دید که درست است. موش کوکی، روی شیشه، در حرکت است و مدام زبان فنریش را روی شیشه میکوبد. بلند شد و پشت شیشه آمد و اسکندر خان را دید که پای پنجره ایستاده ا ست. اسکندر خان تا سروکلهی سمندر را دید، اشاره کرد که پنجره را باز کند و روی بالکن بیاید. سمندر اشکالی در این قضیه نمیدید، چون همیشه او روی بالکن میرفت تا صدای اسکندر خان را بهتر بشنود. هوا تیره بود، سیاهی و سفیدیها از آسمان آویزان بود، ولی میشد به بالکن رفت.
اسکندر خان موش کوکیاش را از روی شیشه برداشت و به دست گرفت و کلیدش را خاموش کرد، پنجره را باز کرد و سمندر درست در همان لحظه روی ایوان نه، درست لبهی ایوان ایستاده بود. ابروان هر دو بالا رفته بود، هر دو متحیر و متعجب بودند.
اسکندر پرسید: پسر، چه خواب عجیبی بود.
زمان
۷ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۴۴۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۴۴۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
ادبیات خیال انگیز، یعنی ساعدی، داستانهای آشنا، لذت بخش و شخصیت های دوستداشتنی
درحق این کتاب هم ظلم شده هم به خاطر اسمش که اصلا برای مخاطب جذاب نیس که بخاد انتخابش کنه برای شروع و دوم اینکه تعجب میکنم تعداد کمی خواندنش بااینکه نثر روان و خیلی جذابی داره تعدادی از داستانها موضوعشون رو
من از این کتاب اننظار بیشتری داشتم شرح جزییات فضا خوب بود ولی داستان ها برای من جذاب نبو
از این مجموعه داستان دو تا در یک فضای کاملا سورئاله و بقییه داستان ها هم مولفه های غیر رئال دارن ، کلا فضای ذهنی ساعدی بسیار عجیبه ، سایه ی فضای استبداد سیاسی در سه داستان سنگیه و از
بخش اول خوب بود ولی توی بخش دوم صدای موزیک بیشتر از صدای گوینده است و کتاب رو نمیشه متوجه شد
صدای موسیقی متن خیلی بلنده ی قسمتاییش
نام داستان های پادگان خاکستری و مهمانی، به جای همدیگر آمده. داستان دوم بسیار آموزنده بود
جدا در حق این کتاب بی انصافی شده، باید خیلی محبوب تر و معروف تر میبود
کتاب شامل چند داستان کوتاه هست که در اغلب آنها با انسان های تنها، رانده شده، در ظاهر سرد و بی روح اما روشن فکر و آگاه روبه رو میشویم. انسان هایی که همگی نماد ملتی زیر سایه ظلم هستند.
فضا سازی و شخصیت پردازی خوب بود . در کل شخصیتهای تلخی داشت