کتاب شام
معرفی کتاب شام
کتاب شام نوشته سزار آیرا است که با ترجمه ونداد جلیلی منتشر شده است. کتاب شام روایتی هولناک و عجیب است که شما را با خود به دنیای سیاه ترین اتفاقات دنیای وحشت میبرد. زمانی که ترس همگانی همه جهان را فراگرفته است.
درباره کتاب شام
داستان با یک مهمانی شام شروع میشود. مردی ورشکسته به همراه مادرش در یک مهمانی با یکی از دوستانشان شام میخورند و از اتفاقات عجیبی که پیش آمده است حرف میزنند. شب پیش از خواب مرد میخواهد کمی تلوزیون ببیند اما متوجه میشود جهان در ترسی عظیم فرو رفته است. مردگان از قبرهای خود بیرون آمدهاند و شروه به مکیدن نیروی زندگی کردهاند. همه چیز به هم ریخته است.
این کتاب مستقیم از اسپانیایی به فارسی ترجمه شده است و داستان هولناک در کنار روایت جذاب نویسنده شما را به فضایی عجیب میبرد و با داستانی حیرتانگیز همراه میشوید. این کتاب داستانی جذاب است که حتی ممکن است نامهای واقعی به عمد در آن قرار گرفته باشد.
خواندن کتاب شام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به دنبال داستانهای وهمناک و جذاب هستید این کتاب را از دست ندهید.
درباره سزار آیرا
سزار آیرا، متولد ۲۳ فوریه ۱۹۴۹، در کرنل پرینگلس آرژانتین است او به عنوان یکی از چهرههای برجسته ادبیات امروز آرژانتین شناخته میشود. آیرا از سال ۱۹۶۷ تا کنون در بوینس آیرس زندگی می کند. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در دانشگاه های بوینس آیرس و روزاریو نیز تدریس کرده است. او بعد از بورخس مهم ترین نویسنده آرژانتین شناخته میشود. اغلب آثار او به خاطر کم نویسی، حجمی بین ۸۰ تا صد صفحه دارند. ضرباهنگ آرام و نثر خونسرد یکی از ویژگیهای آثار او است. از آیرا تاکنون حدود ۸۰ جلد کتاب داستان، رمان و مقاله چاپ شده است.
آثار ترجمه شده:
- کنگرهٔ ادبیات، ونداد جلیلی، نشر چشمه - تهران (۱۳۹۶)
- وارامو، شکیبا محب علی، نشر هیرمند، تهران (۱۳۹۷)
- حلبیآباد، ونداد جلیلی، نشر چشمه - تهران (۱۳۹۷)
بخشی از کتاب شام
اما آن عروسک کورِ اسباببازی که دوستم پس از شام نشانمان داد: دو دستهٔ کوک داشت هر کدام در یکی از پهلوهایش. هنوز کار میکرد؟ دوستم گفت بدون عیب کار میکند و آن را از درون قفسهٔ شیشهای بیرون آورد تا «یک دور نشانمان بدهد». کموبیش صد سال قدمت داشت، ساخت فرانسه بود و دوستم گاهگاه کوکش میکرد، البته بهندرت، چون از ارزشمندترین چیزهای کلکسیون گرانبهایش بود، اما میبایست گاهی به راهش بیندازد تا زنگ نزند. در اصل دو دستگاه بود که میبایست با هم به راه بیفتد و به همین دلیل دو دستهٔ کوک داشت. یکی یک جعبهٔ موسیقی کوچک بود، دیگری دستگاهی که آدمهای ماشینی اسباببازی را به حرکت درمیآورد. دکمهٔ فنری کوچکی در سطح جلو اسباببازی بود که ضامنِ همزمان به کار افتادن دو دستگاه بود. دوستم آن را فشرد و دستبهکار کوک کردن شد. دستههای کوک دو «پروانهٔ مفرغی بسیار کوچک بود که دوستم به تبحری میپیچاندشان که ثمرهٔ بارها کوک کردن اسباببازی بود. چنان مینمود که انگشتان کلفت و زورمندش درخور این ابزار مینیاتوری نباشد، اما هیچ خطایی نمیکرد. دستهایش دستان برآماسیده و درعینحال تکیدهٔ بنایان بود. یکبار برایم گفته بود که اگر جنایتی بکند نباید که هیچ ترسی از کارشناسان انگشتنگاری داشته باشد، زیرا سایش پیوستهٔ آجر و «ملات» اثر انگشتهایش را زدوده است. فهمیدم که مادرم فقط به ضرورتِ رعایت ادبْ حرکات دست دوستم را به بیصبری و علاقهای آشکارا برساخته دنبال میکند. اینطور نیست که رعایت ادب برایش چندان اهمیتی داشته باشد، اما ممکن بود که به رودربایستی افتاده باشد. دوستم کارش را به بیاعتنایی خاص کلکسیونرها ادامه میداد و لحظهای درنمییافت که اسباببازیها و نقاشیها و خرتوپرتهایش ذرهای در مادرم اثر نمیکند و چهبسا اثر بد میکند. مامان این چیزها را بیهوده و بیفایده (که آشکارا نیز همینطور بود) و از همین رو نامعقول میانگاشت. دریافتم که نور چراغها این حسش را، که در اثنای خوردن شام بهتدریج بالا گرفته بود، بیشتر برمیانگیزد. چند چراغ پایهدار در کنجوکنار اتاق، بر میزهایی کوچک یا در تاقچهها، نوری میپراکند که از پردههای آباژور میگذشت و پوشیده مینمود. مادرم و همهٔ خانوادهام همیشه در اتاقهایی نورانی زندگی کرده بودند که لامپهای بیپوشش از قویترین انواعی که در بازار پیدا میشد یا لامپهای مهتابی روشنشان میکرد. حس میکردم این مجموعهٔ چراغهای پنهان که به شیوهای هنرمندانه در فضای اتاق پراکنده بود، انگار که نمادی تردیدآمیز از طبقهٔ اجتماعی صاحبخانه باشد، بیاعتمادیاش را برمیانگیزد. دوستم که برخلاف ما در خانوادهای از ناجورترین بخش پرولتاریا به دنیا آمده بود، بهتدریج و در گذر زمانی طولانی به یمن معاشرت با مشتریان ثروتمندی که برایشان خانه ساخته بود، سلایقش بهبود یافته بود. علاقهٔ پُرشوری که اشیای عتیقه در او برمیانگیخت بقیهٔ کار را به انجام رسانده بود.
حجم
۱۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۱۰۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
نظرات کاربران
. .اولین تجربه آشناییِ من با سزار آیرا، نویسنده قدرتمندِ آرژانتینی با این کتاب، یعنی "شام" رقم خورد. دروغ چرا؟ کتاب را اینبار برای طرح جلد جذاب و علاقه ویژهای که به ونداد جلیلی و انتخابهای او دارم، مطالعه کردم. کتاب داستان
ترجمه کتاب افتضاح بود
ترجمه 👎🏿
فصل اول و دوم انگار دو داستان مستقل اند .شاید نشون دهنده انزوای راوی و مادرشه. و البته همونطور که اسم کسی رو نمیدونه اسم خودشم جایی گفته نمیشه و همینطور بی نام میمونه . من بخش اولش رو دوست داشتم .