دانلود و خرید کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر ادوارد مورگان فورستر ترجمه مهناز دقیق‌نیا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر اثر ادوارد مورگان فورستر

کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر

معرفی کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر

کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر مجموعه داستان‌های تحسین شده‌ای از ادوارد مورگان فورستر است که با ترجمه مهناز دقیق‌نیا می‌خوانید. داستان‌هایی تخیلی که در فضایی آخرالزمانی روایت می‌شوند و عصیان آدم در برابر ماشین‌ها را به تصویر کشیده است.

داستان ماشین می ‌ایستد از این مجموعه در سال ۱۹۶۵ با عنوان یکی از بهترین داستان‌های کوتاه در مجموعه آنتولوژی داستان‌های کوتاه مدرن به چاپ رسید. علاوه بر این داستان‌های این کتاب بارها مورد اقتباس‌های تئاتری و تلویزیونی و رادیویی قرار گرفته‌اند.

درباره کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر

کتاب ماشین می‌ایستد و چند داستان دیگر، یازده داستان کوتاه تخیلی هستند که پیش از جنگ جهانی اول نوشته شده‌اند و قبلا در دو جلد با نام‌های اتوبوس آسمانی و لحظه ابدی منتشر شده‌ بودند.

ادوارد مورگان فورستر در این داستان‌ها سرنوشت انسان در آینده دور را به تصویر کشیده است. هزاران سال گذشته و انسان‌ها در اعماق زمین زندگی می‌کنند. آن‌ها در محیط با کمک ماشین‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. در این میان، مادر کیونو پیغامی از فرزندش دریافت می‌کند که از او خواسته است تا به دیدنش برود. اما چرا؟ کیونو کشف مهمی کرده است... او قوانین ماشین‌ها را زیرپا گذاشته است و عصیان او، آغازگر فاجعه‌ای بزرگ است...

نشریه گاردین (The Guardian) می‌نویسد: «نگاه آینده‌نگرانه و آخرالزمانی "ماشین می ‌ایستد" در سال انتشارش یعنی ۱۹۰۹ عجیب و کاملاً بکر به نظر می‌رسید.» 

یورک‌ پرس (The York Press) نیز جایگاه واقعی «ماشین می‌ایستد» را در کنار آثار آلدوس هاکسلی و جورج اورول عنوان کرده است.

کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

ماشین می‌ ایستد و چند داستان دیگر مجموعه داستانی جالب برای تمام علاقه‌مندان به داستان کوتاه است. اگر از خواندن داستان‌های علمی تخیلی لذت می‌برید این کتاب گزینه خوبی برای شما است. 

درباره ادوارد مورگان فورستر

ادوارد مورگان فورستر (Edward Morgan Forster‎) ۱ ژانویه ۱۸۷۹ در لندن به دنیا آمد. پدرش را در کودکی از دست داد و همراه با مادرش بزرگ شد. در کالج کینگ کمبریج تحصیل کرد و دو سفر به ایتالیا و یونان داشت. سفرهایی که الهام‌بخش او برای نوشتن شدند. او رمان و داستان‌کوتاه می‌نوشت و در زمینه نقد ادبی نیز فعال بود. اما عمده شهرتش را مدیون رمان‌های هواردز اند (۱۹۱۰) و گذری به هند (۱۹۲۴) است. 

او در طول جنگ جهانی اول مدتی را به عنوان داوطلب در نیروهای صلیب سرخ فعالیت کرد. همچنین پس از مرگ مادرش مدتی نیز در دانشگاه کمبریج مشغول کار شد. او به آمریکا سفر کرد. جوایز بسیاری دریافت کرد و بارها نامزد جایزه نوبل شد. در نهایت ۷ ژوئن ۱۹۷۰ در کاونتری، واریک‌شر چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر

اگر آن روز عصر در خانه مانده بودیم، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. همه‌اش تقصیر مادر امیلی بود که اصرار کرد چای را بیرون بخوریم. روبه‌روی دهکده، آن‌طرف نهر، یک سراشیبی گچی کوچک پوشیده از درختان راش و چند خاک‌ریز رومی بود. (من خیلی روشن درباره آن خاک‌ریزها سخنرانی کرده بودم که معلوم شده بود به ساکسون‌ها متعلق هستند.) آنجا سبد چای و یک پتوی ضخیم برای مادر امیلی به‌دنبال خودم، روی زمین می‌کشیدم و امیلی با دوست کوچکی جلو می‌رفت. دوست کوچک کلاً نقش بسیار کم‌اهمیت‌تری از آنچه تصورش را داشت، ایفا می‌کرد. او جوانی دوست‌داشتنی، سرشار از هوش و هنرِ شاعری بود. خصوصاً شعرهایی می‌خواند که شعر زمین می‌نامیدشان. او آرزو داشت راز زمین را به‌زور از آن بیرون بکشد. او را دیدم که حتی زمانی که فکر می‌کرد تنهاست، صورتش را با اشتیاق به روی علف‌ها فشار می‌داد. امیلی در آن زمان، لبریز از آرزوهای مبهم بود. من اصولاً باید ترجیح می‌دادم که همهٔ آن‌ها در من مجتمع می‌شد، با این حال، نامعقول به نظر می‌رسید که فرصت‌های دیگر خودسازی را، مثل آنچه در مجاورتمان فراهم بود از او دریغ می‌کردم.

آن زمان، به بالای هر تپه‌ای که می‌رسیدیم، با مسخرگی می‌گفتم: «و چه کسی در کدام سمت خواهد ایستاد و پل را با من نگاه خواهد داشت؟» و درست همان وقت دست‌هایم را به‌شدت تکان می‌دادم و چشمان هشیارم را به دشمن خیالی می‌دوختم. امیلی و آن دوست، مثل همیشه از شوخی‌های من استقبال می‌کردند و هیچ نشانی از تظاهر در خنده آن‌ها نمی‌دیدم. با این حال، معتقد بودم که کسی آنجاست که اصلاً به نظرش بامزه نمی‌آمدم و هر کسی که سابقه سخنرانی در جمع را داشت، می‌توانست ناراحتی من را که بیشتر و بیشتر می‌شد، به‌راحتی متوجه شود.

به‌نوعی از حرف مادر امیلی خوشحال شدم که گفت: «هاری لطف می‌کنی که وسایل رو میاری. اگه تو نبودی چی‌کار می‌کردیم، حتی حالا اینجا. اوه چه منظره‌ای! می‌تونی صومعه رو ببینی؟ نه، خیلی مه‌آلوده. حالا می‌خوام روی پتو بشینم.» بعد لبخند اسرارآمیزی زد و گفت: «اینجا تو سپتامبر، می‌دونی که.»

کمی از آن منظره تعریف کردیم، البته برای کسانی قشنگ بود که زمین را می‌ستایند و برای آن‌ها شاید این زیباترین منظره انگلستان بود. چون اینجا بدنه عنکبوت گچی بزرگی بود که جزیره ما را بین دو پایش گرفته بود، پاهایی که دامنه‌های جنوبی و شمالی و تپه‌های چیلترن بودند و نوک پنجه‌های عنکبوت در کرومر و داور فرورفته بود. او موجودی تمیز است و در حد توانش، چند درختی می‌رویاند که در ردیف‌های منظم قرار می‌گیرند. عاشق این است که جریان سریع چشمه‌ها قلقلکش بدهند. خاک‌ریز مانند جوش سرتاپای او را گرفته؛ چون از آغاز زمان، انسان‌ها برای دستیابی به امتیاز ایستادن روی آن جنگیده‌اند و کهن‌ترین معبدها بر پشت او ساخته شده است.

اما در آن روزها من کشور دنج و زیبایم را با ساکنین اشراف‌زاده‌اش و با آلاچیق‌های سایه‌دار و مردمانی که دست به کلاه بودند، دوست داشتم. آن پهنه‌های دلگیر که آدم می‌توانست مایل‌ها رویشان قدم بزند بدون اینکه جهتِ علامتی را تغییر دهد یا شخصی اصیل را ملاقات کند، هنوز برایم تحمل‌ناپذیر بودند. در لحظه مناسبی برگشتم و مؤدبانه گفتم: «حالا می‌شه فنجون‌های شادی‌بخش رو آماده کنم؟»

مادر امیلی جواب داد: «شما مرد مهربونی هستین که به من کمک می‌کنین. من همیشه می‌گم چای بیرون از خونه زحمت بیشتری داره ولی ارزشش رو هم داره. ای کاش زندگی ساده‌تری داشتیم.» همه با او موافق بودیم. بعد من سفره غذا را چیدم. «کتری روی زمین نمی‌ایسته؟ اوه کاری کن بایسته.» و من همان کار را کردم. ناله‌ای آرام و ضعیف اما دور، مثل صدای درد، به گوش می‌رسید.

نظرات کاربران

کاربر ۴۱۶۶۳۵۵
۱۴۰۱/۱۱/۱۰

کتاب جالبی بود برای علمی تخیلی دوستان پیشنهاد میشه البته داستان ها در ژانر های مختلفی بود ولی داستان ماشین می ایستد علمی تخیلی بود و یه تجربه ی ناب رو اراعه میداد... پایان بندی بعضی از داستان ها خیلی

- بیشتر
وحید
۱۴۰۲/۰۵/۱۷

ترجمه بسیار بد و نامفهوم.

کاربر ۱۹۴۸۴۴۴
۱۴۰۱/۰۴/۲۵

کتاب خوبی نبود ارزش خوندن نداشت.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
بعد آقای لیلاند را ملاقات کردیم که یک هنرمند بعد از این بود
وحید

حجم

۲۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

حجم

۲۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

قیمت:
۸۱,۲۰۰
تومان