کتاب تو را در بازی کشتند
معرفی کتاب تو را در بازی کشتند
کتاب تو را در بازی کشتند نوشته الن راسکین است. این کتاب را آیدا پورنگفر به فارسی ترجمه کرده است. کتاب تو را در بازی کشتند یک اثر پرهیجان و پر کشش است که خواننده را تا انتها با خود همراه میکند.
مردهای بسیار ثروتمند سالها بعد از مرگ به دنیای زندهها بر میگردد تا خودش ناظر بر اجرای وصیتنامهاش باشد. او شانزده وارث را انتخاب میکند و معمایی را طرح میکند که هر کدام بتوانند راز معمای او را حل کنند، صاحب تمام ثروتش میشوند.
این کتاب شش سال پیش از مرگ راسکین، در سال ۱۹۷۸ منتشر شد و در همان سال، جایزه بوستون گلوب/هورن بوک را دریافت کرد. سال بعد هم جایزه معتبر «مدال جان نیوبری» را به دست آورد. در سال ۱۹۸۱ نیز نامزد نهایی جایزه کتاب ملی شد.
خواندن کتاب تو را در بازی کشتند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای پرکشش و پر هیجان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب تو را در بازی کشتند
فلورا بومباخ با جیغی آهسته از جا پرید و سوزنی را که میان انگشتان گوشتالویش بود رها کرد و سه سوزن دیگر را تقریباً به داخل دهانش کشید.
گریس ویندسِر وکسلر که از روی مبل بژِ مخملی مشغول نظارت بر پُرو لباسِ عروسی دخترش بود گفت: «لطفاً مراقب باشین خانم بومباخ. پوست آنجلای من خیلی لطیفه.» بالای سرش بیست و چهار آویزِ عکس گلِ قابشده با سلیقه و توجه بسیار زیاد انتخاب و چیده شده بود. او میتوانست طراح داخلی شود، آن هم یک طراح داخلی خوب، البته اگر اینکار به معنی تقاضاهای فوری و فوتی و چیزهایی از این دست نبود.
آنجلا به آرامی گفت: «سوزن به من نخورد مامان، فقط از این تعجب کردم که دیدم از دودکش خونهٔ وستینگ دود بلند شده.»
فلورا بومباخ که به دنبال سوزنها داشت با احتیاط چهار دست و پا حرکت میکرد، مکثی کرد تا از لای موهای چتری خاکستریاش نگاهی به بالا بیندازد.
خانم وکسلر فنجان قهوهاش را روی میز عسلی چوبی گذاشت و گردنش را دراز کرد تا دید بهتری داشته باشد. «حتماً همسایههای جدید داریم، باید با یه کادوی چشمروشنی برم اونجا. ممکنه برای دکوراسیون منزلشون پیشنهادهایی لازم داشته باشن.»
ترتل دوباره با اخبار دستِ دوم از راه رسید. «هی، نگاه کنین، از خونهٔ وستینگ دود بلند شده.»
به نظر میرسید خانم وکسلر همیشه از دیدن دختر کوچکش متعجب میشود، دختری که اصلاً شبیه دختر موطلایی و فرشتهرویش آنجلا نبود، گفت: «اوه، تو اومدی.»
حجم
۲۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
داستان معمایی که حال و هوای غیرجدی و پایان خوشی دارد. اوایل کتاب به خاطر معرفی شانزده وارث، گیج کننده است و بهتر است مثل من فهرستی بنویسید تا فراموش نکنید هر اسم چه کسی است و چه نقشی دارد
ترجمه خیلی خوب بود و مترجم هم خیلی زحمت کشیده بود که با توضیحاتش حل معما رو برای خواننده راحت کنه، ولی خب با همه این احوال، خواننده ای که کتاب ترجمه شده رو میخونه کمی سردرگم میشه وکمتر میتونه
متن نامفهومه نمیدونم ازخودداستانه ولی احتمال میدم ازترجمه باشه ،بهرحال خودت بایدازنوشته هاداستان بسازی
تعجب نکنین که راجبع روان بودن داستان نظر ندادم چون واقعا صفررررر صفر نه ها صصصصصففففرررر اما خب اممممم......باید قدرت تخیلتون بالا باشه که از متن مزخرف چیده شدش یه داستان شیک و تر تمیز دربیارین.