کتاب فرشته ای جدید
معرفی کتاب فرشته ای جدید
کتاب فرشتهای جدید، پنج داستان جنایی کوتاه از پنج نویسنده است. در این کتاب داستانهای برند هاش، هنوبرگ، سون اشپیتا، پیتا مایا و قناتهبا با ترجمه پژمان پروازی گردآوری شده است.
درباره کتاب فرشتهای جدید
ژانر جنایی، گونهای از ادبیات داستانی است که اولین بار در جهان توسط نویسندهای به نام «ادگار آلن پو» با داستان جنایی «قتل در خیابان مورگ» در سال ۱۸۴۱ خلق شد و بهعنوان یکی از محبوبترین داستانهای آن زمان تبدیل شد. نویسندههای زیادی بهسرعت با الهام گرفتن از متن این داستان، داستانهای جنایی جدیدی نوشتند. عمولاً داستانهای جنایی را بر اساس مسائل اجتماعی، آداب و فرهنگ هر جامعه مینویسند و در طول داستان از قتلهای مختلف، بزه، ظلم و معما استفاده میکنند و گناهکار در پایان داستان، توسط قهرمان ماجرا کشته یا بهدست قانون سپرده میشود.
وجه تشابه تمام آنان همان عنصر همیشگی جرم و جنایت است که ممکن است خواسته یا ناخواسته صورت بگیرد، اما در نهایت «قتل» محسوب میگردد. انگیزه عاملی است برای اینکه جرمی اتفاق بیفتد و شخص یا اشخاصی جانشان را از دست بدهند. ممکن است پول، شهرت و حتی عشق! به جنایت منجر میشود.
در داستان اول با نام «در روز روشن» کمیسر گیلس ماجرای قتل یک زن جوان و زیبا را پیدا میکند، که در خانهای نیمه برهنه با یک روسری خفه شده است. کمیسر و همکارش میخواهند بفهمند آیا این زن هم مانند قربانیهای قبلی بهدست یک قاتل زنجیرهای کشته شده یا نه. در داستان دوم «معنی تالتو» داستان پسری را میخوانید که میخواهد برای رسیدن به دختری که دوست دارد هرکاری انجام دهد، اما این راهحل آسان و ساده نیست. در داستان «فرزندان بلبل مرده» با اولیویا همراه میشویم که در یک منطقه بایر گم شده است و از دور خانهای ترسناک را میبیند. در داستان «سرمایهانسانی» با یک کاراگاه خصوصی همراه میشویم که میخواهد یک خلافکار را از زندان بیرون بیاورد اما در همینزمان همکارش گم میشود. در داستان »فرشتهای جدید» ما داستان مرد بیخانمانی را میخوانیم که بدون آنکه بداند درگیر یک ماجرای شوم و ترسناک میشود که زندگیاش را تغییر میدهد.
خواندن کتاب فرشته ای جدید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فرشتهای جدید
کمیسر گیلس با حالتی متفکرانه روبهروی جسد در آپارتمان کوچک طبقهی ششم ایستاد و به لولهی سرد پیپش پکی زد. یک زن جوان بسیار زیبا در مقابلش بود؛ تقریباً چیزی بر تن نداشت و با یک روسری خفه شده بود.
دستیارش هولباین گفت: «اینطور که معلومه، قاتل زنجیرهای دوباره ضربه زده».
گیلس با تمسخر گفت: «مسخره است ... اجازه بدید تا در آرامش سرنخها کارشون رو بکنند ... چهکسی اونو پیدا کرده؟».
«همسایه، نوربرت اونگا. درست دیواربهدیوارش زندگی میکنه. اون خیلی به هم ریخته».
کمیسر گفت: «اما اون باید به چند تا سؤال پاسخ بده».
همین طور که راه میرفتند، دستیار هم گزارش میداد: «جسد متعلق به خانم آملی جوردن هستش، اون یک پرستار بوده. از شمال آلمان اومده و فقط مدت شش ماه اینجا در کلینیک کار میکرده».
کمیسر با نگاهی به پایین به راهرویی که چندان توی چشم نبود و دو مرد لباس فرم بر تن که در آنجا ایستاده بودند گفت: «اینطور که بهنظر میرسه، اون احتمالاً خیلی زیاد اینجا زندگی نمیکرده».
در آپارتمان همسایهی پهلویی نیمهباز بود. آنها مرد جوان و رنگپریدهای را دیدند.
«شما همسایه هستید ...؟».
هولباین با اشتیاق افزود: «نوربرت اونگا، بیستوچهارساله، در حال حاضر بیكار است و دو سال هست كه اینجا زندگی میکنه».
«و آیا شما اون رو پیدا کردید؟»؛ کمیسر حرف او را تکمیل کرد.
اونگا، بدون معطلی سرش را به علامت تأیید تکان داد.
حجم
۱۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
حجم
۱۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه