دانلود و خرید کتاب سکه سازان آندره ژید ترجمه حسن هنرمندی
تصویر جلد کتاب سکه سازان

کتاب سکه سازان

نویسنده:آندره ژید
انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سکه سازان

رمان سکه سازان نوشته آندره ژید است که با ترجمه‌ی روان و خواندنی حسن هنرمندی منتشر شده است. آندره ژید با حدود نیم‌قرن فعالیت در حوزه ادبیات یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های ادبی اروپا و از پایه‌گذاران رمان نو است.

درباره کتاب سکه سازان

سکه‌سازان رمانی است بلند و پیچیده که مجموعه‌ای از خانواده‌ها درگیرش هستند. برنار پسری که متوجه می‌شود نامشروع است و از خانه فرار می‌کند، اولویه پسر عاشق ادبیات که علاقه شدیدی به دایی خود دارد هرچند نمی‌داند چگونه به او نزدیک شود، ونسان پسری که زن متاهلی را باردار کرده و گریخته، و ادوارد دایی اولویه و ونسان داستان‌نویس مشهور.

در این کتاب ما روایتی داستان در داستان را می‌خوانیم، ادوارد خود نویسنده است و در کتاب رمانی می‌نویسد به اسم سکه ‌سازان که همین ماجراها است با اسم‌های دیگر. این کتاب داستانی عجیب و پرکشش است که خواننده را با خود همراه می‌کند. 

خواندن کتاب سکه سازان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی اروپا پیشنهاد می‌کینم.

بخشی از کتاب سکه سازان

«من در اتاقم را نشانت داده‌ام: سرراست رو به پلکان باز می‌شود، نیم‌طبقه مانده به طبقهٔ ما.»

«به من گفتی که برادرت هم آن‌جا می‌خوابد.»

«ژرژ، بله.»

«هردوتان تنهایید؟»

«آره.»

«کوچولوئه می‌تواند ساکت بماند؟»

«در صورت لزوم بله، برای چی؟»

«گوش کن. من خانه‌ام را ترک کرده‌ام یا لااقل امشب ترکش می‌کنم. هنوز نمی‌دانم کجا خواهم رفت. می‌توانی برای یک شب از من پذیرایی کنی؟»

اولیویه رنگش پرید. هیجانش به قدری شدید بود که نمی‌توانست به برنار نگاه کند. گفت: «بله، اما پیش از ساعت یازده نیا. مادرم هر شب پایین می‌آید که به ما خدانگهدار بگوید و در را با کلید ببندد.»

«و در این صورت ...»

اولیویه لبخندی زد و گفت: «من کلید دیگری دارم. آهسته در بزن تا اگر ژرژ خوابیده است بیدار نشود.»

«دربان می‌گذارد تو بیایم؟»

«خبرش می‌کنم. آه، من میانه‌ام با او خیلی خوب است. خود او کلید دیگر را به من داده.»

بی‌آن‌که به همدیگر دست بدهند یکدیگر را ترک گفتند. در همان حال که برنار دور می‌شد، و در فکر نامه‌ای بود که بایستی می‌نوشت و قاضی در بازگشت به خانه آن را می‌دید، اولیویه که نمی‌خواست دیگران او را جز با برنار تنها ببینند به سراغ لوسی‌ین برکای رفت که دیگران از او اندکی فاصله می‌گرفتند. اولیویه اگر برنار را به او ترجیح نمی‌داد، زیادتر دوستش می‌داشت. هرچه برنار جسور است لوسی‌ین محبوب است. انسان او را ضعیف احساس می‌کند. گویی تنها با دل و روح خود وجود دارد و بس. کم‌تر جرئت می‌کند پیش بیاید اما از خوشحالی دیوانه می‌شود وقتی می‌بیند اولیویه نزدیک می‌شود. در این‌که لوسی‌ین شعر می‌سازد هیچ‌کس شک ندارد. بااین‌حال من خوب می‌دانم که اولیویه تنها کسی است که لوسی‌ین نقشه‌هایش را برای او فاش می‌کند. هر دو به لبهٔ تراس باغ رسیدند. لوسی‌ین می‌گفت: «آن‌چه دلم می‌خواهد این است که سرگذشت یک مکان را نقل کنم نه یک شخص را ــ ببین، مثلا سرگذشت یک خیابان باغ، مثل همین یکی، آن‌چه در آن می‌گذرد نقل شود ــ از صبح تا غروب. اول بچه‌دارها و دایهٔ بچه‌ها با نوار گیسو می‌آیند... نه، نه ... اول آدم‌های کاملا خاکستری‌پوش که جنس و سن‌شان معلوم نیست برای جاروکردن خیابان و آبیاری سبزه‌ها و عوض‌کردن گل‌ها و بالاخره آماده‌کردن صحنه و تزیین پیش از بازشدنِ در می‌آیند. می‌فهمی؟ بعد موقع ورود دایه‌هاست. بچه کوچولوها توده‌ای از شن می‌سازند. با هم کتک‌کاری می‌کنند. دایه‌ها به آن‌ها سیلی می‌زنند. بعد موقع بیرون‌آمدنِ طبقات پایین و کارگرهاست. و بیچاره‌هایی هم هستند که غذایشان را روی نیمکتی می‌خورند. بعدها، جوانانی که در پی همدیگرند، بعضی که از هم فرار می‌کنند

معرفی نویسنده
عکس آندره ژید
آندره ژید
فرانسوی | تولد ۱۸۶۹ - درگذشت ۱۹۵۱

پل گیوم آندره ژید (‏۱۹۵۱- ۱۸۶۹)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۴۷ است. پدرش استاد حقوق و مادرش دختر یکی از بورژواهای ثروتمند نرماندی بود. ژید در خانواده‌ای پای‌بند به سنت‌های مذهب پروتستان پرورش یافت و سال‌های نوجوانی و جوانی او، تحت تأثیر این موضوع قرار گرفت. در کودکی، به سبب بیماری نتوانست به طور منظم به تحصیل در مدرسه ادامه دهد اما از آنجا که در خانواده‌ای علاقه‌مند به علم و فرهنگ می‌زیست، توانست این کمبود را به خوبی کنترل کند و در خانه به تحصیل ادامه دهد.

پوریای معاصر
۱۳۹۹/۱۱/۱۱

این کتاب نماینده ای بخشی از وجود زید هست که کمتر شناختیم

Faezee Mirmussavi
۱۴۰۱/۰۴/۰۵

عاشق این کتابم. شخصیتها و روابط ادمها با دقت اندره ژیدی پرداخته شده.

درحالی‌که نمی‌توان خدمت خدا را کرد مگر با اعتقاد به وجود او، شیطان نیازی ندارد که برای خدمت‌کردنش وجود او را باور کنیم. به‌عکس، هرگز بهتر از وقتی که از وجود او بی‌خبریم به او خدمت نمی‌کنیم. شیطان همواره نفعش در این است که نگذارد شناخته شود، و همین نکته است که متغیرم می‌کند. فکر این‌که، هرچه کم‌تر به وجودش معتقد باشم او را بیش‌تر تقویت می‌کنم.
شلاله
حالا که من در زندگی تنبیه شده‌ام می‌توانم به شما بگویم که: هیچ‌وقت در زندگی ناامید نشوید.
شلاله
دل همین که در کاری دخالت می‌ورزد مغز را خرف و فلج می‌کند.
شلاله
در زندگی چیزی حل نمی‌شود، همه‌چیز ادامه پیدا می‌کند. در بی‌اطمینانی می‌مانیم و تا آخر کار، همین شکلی هستیم بی‌آن‌که بدانیم به چه چیز تکیه کنیم. ما در این انتظاریم و زندگی ادامه دارد. ادامه دارد. انگار نه انگار. و از این‌هم، مثل همه چیز دیگر سهمی می‌بریم ... مثل همه چیز دیگر...
شلاله
آن‌چه را در این زندگی کم دارد از زندگی آینده‌اش در آن دنیا توقع دارد و همین به او اجازه می‌دهد امیدواری‌هایش را بی‌نهایت گسترش دهد.
شلاله
گاهی حوادثی در زندگی اتفاق می‌افتد که انسان باید اندکی دیوانه باشد تا از آن رخت بیرون کشد. لاروشفوکو
شلاله
جز با زندگی‌کردن نمی‌توانید یاد بگیرید که چگونه باید زندگی کنید.»
محمد
به همان اندازه که جلوه می‌کنیم ارزش داشته باشیم، در جست‌وجوی آن نباشیم که بیش از ارزش خود جلوه کنیم ... ما می‌خواهیم فریب بدهیم. آن‌قدر به ظاهر می‌پردازیم که سرانجام دیگر نمی‌دانیم که هستیم
Artin li
رمان‌نویس بد اشخاص کتابش را می‌سازد، آن‌ها را رهبری و وادار به حرف‌زدن می‌کند. رمان‌نویس حقیقی حرف‌زدن آن‌ها را گوش می‌دهد و عمل آن‌ها را تماشا می‌کند. قبل از آن‌که آن‌ها را بشناسد به حرف‌زدن آن‌ها گوش می‌دهد و از آن‌چه از آن‌ها می‌شنود اندک‌اندک پی می‌برد آن‌ها چه کسانی هستند.
شلاله
«اه، پند و اندرز... باید انسان بلد باشد خودش به خودش پند بیاموزد یا پیش رفقایش یاد بگیرد! پند بزرگتران هیچ ارزش ندارد.»
Artin li
این‌ها دو موجودند که برای زندگی، یکی به دیگری بسته شده است و به طرز ناهنجاری یکدیگر را رنج می‌دهند.
شلاله
هر محبت و ظاهرسازی، وعدهٔ دامی است
AS4438
گمان می‌کنم که او همهٔ اطرافیان خودش: خدمتکاران و سگ‌ها و اسب‌ها و رفیقه‌هایش را آزار داده است اما دوستانش را نه، زیرا حتی یک دوست هم نداشته است.
شلاله
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
AS4438
درحالی‌که نمی‌توان خدمت خدا را کرد مگر با اعتقاد به وجود او، شیطان نیازی ندارد که برای خدمت‌کردنش وجود او را باور کنیم. به‌عکس، هرگز بهتر از وقتی که از وجود او بی‌خبریم به او خدمت نمی‌کنیم. شیطان همواره نفعش در این است که نگذارد شناخته شود، و همین نکته است که متغیرم می‌کند. فکر این‌که، هرچه کم‌تر به وجودش معتقد باشم او را بیش‌تر تقویت می‌کنم.
محمد
«نه! نه! خدا و شیطان یکی است؛ هر دو با هم ساخته‌اند. ما سعی می‌کنیم باور کنیم که هر شری در روی زمین از شیطان است برای آن‌که طور دیگری نمی‌توانیم خدا را ببخشاییم. خدا با ما تفریح می‌کند، مانند گربه‌ای که موشی را شکنجه می‌دهد... پس از آن‌هم از ما توقع دارد که نسبت به او سپاسگزار باشیم. سپاسگزار چی؟ چی؟...»
محمد
قصد ما هرچه باشد موفق نمی‌شویم جز از شیطان حرفی بشنویم ... ما گوش شنیدن صدای خداوند را نداریم. آیا گاهی از خودتان پرسیده‌اید سخن خدا چه می‌تواند باشد؟...
محمد
«آیا توجه کرده‌اید که در این دنیا، خداوند همیشه سکوت می‌کند؟ فقط شیطان است که حرف می‌زند.»
محمد
تجربه بسیار مطمئن‌تر از پند و اندرز چیز می‌آموزد.
محمد
چگونه می‌خواهید باز هم به زندگی دلبسته باشیم وقتی که نمی‌توانیم کار خیری در حق کسی بکنیم؟»
محمد

حجم

۴۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۴۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان