دانلود و خرید کتاب نامی نمی توان گذاشت آریا صدیقی
تصویر جلد کتاب نامی نمی توان گذاشت

کتاب نامی نمی توان گذاشت

نویسنده:آریا صدیقی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نامی نمی توان گذاشت

کتاب نامی نمی توان گذاشت مجموعه اشعار سپید کوتاه از آریا صدیقی است. 

این کتاب دربردارنده ۳۵ شعر سپید کوتاه و بلند با مضامین عاشقانه احساسی و امیدبخش است که زیباترین لحظات زندگی روزمره را به تصویر کشیده است.  

کتاب نامی نمی توان گذاشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن شعر کوتاه و شعر سپید لذت می‌برید این اثر را به شما پیشنهاد می‌کنیم 

بخشی از کتاب نامی نمی توان گذاشت

همچون شقایقی در دشت

که نمی‌توانی بچینی و به خانه بیاوری و

برایت زیبا بماند

از آن‌ها که دوست‌شان داری

عکسی بگیر و

به دیوارهای خانه‌ات لبخند بزن

MarjanSmir
۱۴۰۰/۱۲/۲۰

واقعا شعرهای کتاب قشنگن و ارزش زمان گذاشتن و خونده شدن رو دارن

کاربر 8873807
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

یک مشاهده عمیق و یک بیان تاثیرگذار

چراغ‌ها یکی‌یکی برای دیدنِ شب خاموش می‌شوند
bud
همهٔ دریاها شبیه هم‌اند جایی تمام می‌شوند جایی با آخرین رمقی که دارند خستگی‌شان را روی دوش خشکی می‌اندازند
یك رهگذر
گاهی برای رفتن به ترمینال آژانسی دربستی چیزی بگیری بهتر است نه برای چمدان‌ها و دوش سنگینت برای آن‌که دست‌کم کسی باشد که با تو خداحافظی کند
یك رهگذر
ترجیح می‌دهم سوار اولین تاکسی شوم ها کنم روی شیشه و بنویسم برمی‌گردم و برنگردم نبینم تو را که دستان مرددت را در جیب‌هات پنهان می‌کنی ترجیح می‌دهم هوا سرد بماند ترجیح می‌دهم رفته باشم مانند زنی که در یک سکانس می‌رود تا همیشه مخاطب در انتظار برگشتنش باشد
یك رهگذر
خودم را پرت می‌کنم دردت نمی‌آید یک عمر اشتباهِ یک نفر می‌تواند همین باشد همین همین که فکر کند از افتادنش ممکن است دیگری دردش بگیرد
یك رهگذر
چهارزانو روی تخت در انتظار خوشبختی نشسته‌ام در انتظار کارکرد متفاوت اشیا مثلاً پنکه با اتاق برقصد یا نور از خانه به آسمان بتابد
bud
از ندیدنت بود که بازمی‌گشتم و دستان خالی‌ام را هر چه می‌شستم رنگ می‌داد
bud
جنازهٔ آغوشی را همچون پالتویی که بیندازیم روی تخت انداخته بودم زمین
bud
آن نهنگِ ناخواسته که زنده به ساحل رسید من بودم تمام آب‌های جهان را دنبال جای پارک گشتم دنیا زودتر از آن‌چه فکر می‌کردم پُر شده بود همهٔ دریاها شبیه هم‌اند جایی تمام می‌شوند جایی با آخرین رمقی که دارند خستگی‌شان را روی دوش خشکی می‌اندازند درست همان جا به دنیا آمدم من
محمدجواد
دردهای کوچک خوب‌اند به دردِ نیندیشیدن به دردهای بزرگ‌تر می‌خورند
Atena
همهٔ شیرها چکه می‌کنند همهٔ شیرها وقتی که جنگل را به شهر تبدیل می‌کنیم
bud
شهر من جدولی‌ست که قرار بود فردا جوابش در روزنامه‌ای چاپ شود که امروز توقیف شد
bud
اتوبوس را نگه دارد زمان را از برق بکشد مردم را پیاده کند
bud
همهٔ دریاها شبیه هم‌اند جایی تمام می‌شوند جایی با آخرین رمقی که دارند خستگی‌شان را روی دوش خشکی می‌اندازند
Atena
شعر گریختن است آن چیزی‌ست که در اتفاق نمی‌گنجد انگار کسی که عاشق دیگری‌ست به آن دیگری که عاشق دیگری‌ست بنگرد
Atena
مرگ گاهی باران مرددی‌ست تنها لحظه‌ای هنگام باریدنْ برف می‌شود
Atena
شهر من جدولی‌ست که قرار بود فردا جوابش در روزنامه‌ای چاپ شود که امروز توقیف شد
Atena
انسان به فکر ساختن خانهٔ همراه است
Atena
چهارزانو روی تخت در انتظار خوشبختی نشسته‌ام
Atena
تنهایی برای نترسیدن از تنهایی خوب است موسیقی برای نشنیدن آن‌چه به‌هم نمی‌گوییم
Atena

حجم

۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
۱۱,۰۰۰
۵۰%
تومان