کتاب گوزن در بوران شدید
معرفی کتاب گوزن در بوران شدید
مجموعهشعر «گوزن در بوران شدید» با ۸۱ شعر قطعه شعر سپید، سرودۀ آرش شفاعی شاعر و روزنامهنگار، توسط نشر نگاه منتشر شده است.
درباره کتاب گوزن در بوران شدید
آرش شفاعی پیش از شروع اشعار خودش، اینبیت را از عرفی شیرازی آورده است:
«چون زخمِ تازهدوخته، از خون لبالبم/ ای وای اگر به شکوه شود آشنا لبم»
این بیت منتخب از عرفی شیرازی روشنگر درونمایۀ بسیاری از شعرهای این مجموعهست. مجموعه شعر گوزن در بوران شدید که ۸۱ قطعه شعر سپید را شامل میشود، مفاهیم مختلفی از جمله عشق را در بر میگیرد. مضامین برخی از این اشعارِ سپید، گاه خاکستری و گاهی هم سیاه است.
کارت زدم
و نشستم به تو فکر کردم
به کاری که خودکارت با پیراهنم کرد
به دستخطی
که بیملاحظه زیباست
بر حاشیهٔ نامهای اداری
خیره به صفحهٔ تاریک مانیتور
شعر گفته بودم برای زنی
و منتظر بودم
سم
بهتدریج تأثیر کند.
آرش شفاعی مجموعه شعرش را با این عبارت به پدر درگذشتهاش تقدیم کرده است:
«برای پدرم؛ مگر در بهشت این دفتر را ورقی بزند»
کتاب گوزن در بوران شدید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دوستداران شعر سپید، جذاب خواهد بود.
درباره آرش شفاعی
آرش شفاعی در بهمنماه سال ۱۳۵۴ در مشهد متولد شد. او دانشآموختۀ رشتۀ مهندسی برق و دارای مدرک کارشناسیارشد علوم ارتباطات اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی است. شفاعی که به عنوان نفر نخست مسابقۀ سراسری شعر حج به این سفر معنوی اعزام شد، خاطراتش را در کتابی به نام «سنگ در سرزمین آینهها» منتشر کرد. آرش شفاعی داوری برخی از جشنوارههای سراسری شعر از جمله جشنواره شعر و داستان جوان کشور، جایزۀ شعر خبرنگاران و جایزۀ کتاب سال شعر جوان را برعهده داشته است. او بیش از یک دهه است به کار مطبوعاتی اشتغال دارد، علاوه بر نگارش نقدهای مطبوعاتی در تعدادی از نشریات و مجلات ادبی، اکنون نیز دبیر سرویس اجتماعی روزنامۀ قدس است. علاوه بر «گوزن در بوران شدید»، مجموعهشعرهای «تا فراسوی رفتن»، «تهران شبیه هرشب دیگر سیاه بود»، «تکههای سرب در دهانم»، «ترافیک فرشته» و «جمعه خیابان ولیعصر» ازجمله آثار مندرج در کارنامه او هستند.
بخشی از کتاب گوزن در بوران شدید
عادت نیست
عشق نیست
یک مرضِ بیپدر و مادر است
مثل وابستگیِ پروانه به گیاهی گوشتخوار
مثل اصرار بر ادامهٔ انگشت لای در
در صدای نیها قدم زدم
و نامت را در ترانهای کَندم
مثل کاری که حافظ
با کلمهٔ فراق کرد.
........
به زیباییِ دیوار زیر عکس تو
به سیب در سراشیب جاذبهات
به زیباییِ دُنِ آرام
بهترجمهٔ احمد شاملو
در روزگاری که خبر بوی جنازه میداد
و زندگی دستِ تکتیراندازان بود
در فحوای اندامت متوقف شدم
و کسی نمیداند
ماهگرفتگی دارم بر پهلوی چپم
جز تو
گرفتار شب شدم
مثل گیرهٔ مویت
ـ و گرفتار میدانی چیست؟ ـ
اتاق از بوی فرار پُر بود
و پیراهنم
عطر تو را رها نمیکرد.
........
قاطری در روستایی مرزی
چه کنَد جز اینکه
از دامنه به درّه بیفتد
از درّه به رودخانه
سرنوشت سنگ در مسیر رودخانهٔ وحشی چیست؟
سرنوشت ما
که فالگیران
دستمان را خواندند
و هیچ نگفتند
چه بگویند؟
به چهکار آمدیم؟
آمدیم و
رفتیم و
تنها زمین را پر کردیم
کف دستمان درّهای بود
که عمری در آن
دستوپا زدیم.
حجم
۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه