دانلود و خرید کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند کامران محمدی
تصویر جلد کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند

کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند

رمان سه اپیزودی «آن‌جا که برف‌ها آب نمی‌شوند» نخستین رمان از سه‌گانه فراموشی کامران محمدی، نویسنده معاصر است. محمدی پیش از این، مجموعه داستان «قصه‌های پریوار و داستان های واقعی» و «خدا اشتباه نمی‌کند» را منتشر کرده است. نویسنده داستان خود را در سه فصل با نام‌های «تنهایی، «فراموشی» و «مرگ» روایت می کند. درواقع این رمان سه روز از زندگی آدم‌هایی را نشان ‌می‌دهد که تنهایی، عشق، فراموشی، جنگ و مرگ وجوه مشترک زندگی‌شان شده است. دانشجوی جوانی به نام حورا در یک روز سرد برفی سوار خودرو مردی میانسال به اسم رسول که خود را بیست و هشت ساله معرفی می‌کند، می‌شود. مردی بیمار که دوشخصیت دارد. رابطه‌ای دوستانه میان آنها شکل می‌گیرد. ریبوار مردی است که از فریبا، مادر حورا خوشش می‌آید چون او را به یاد معشوق از دست رفته‌اش در بمباران شیمیایی کردستان می اندازد که برایش عمری عذاب وجدان و البته بیماری به همراه داشته است. روژیار خواهر رنج دیده ریبوار است که رابطه اش با همسرش سرد شده و در تلاش است ان را با کارهای گوناگون، بازسازی کند. در این اثر داستان‌ها که همه در روزهای برفی اتفاق می‌افتند، مثل دانه‌های تسبیح به هم متصل‌اند و علاوه بر این روایات، خرده داستان‌هایی هم در اثر وجود دارد که خواننده را به دنبال خود می‌کشانند و همچون پازلی خط اصلی داستان را کامل می‌کنند. محمدی در این اثر، فضایی روان‌کاوانه، پر از تعلیق و ارتباط ساخته است. بخشی از داستان در تهران و برخی در کردستان اتفاق می‌افتد و جنگ زمینه اصلی داستان است. این اثر نامزد جایزه گلشیری و روزی‌روزگاری نیز بوده است.
Amin D
۱۳۹۷/۱۰/۲۳

اواسط کتاب جمله ای است که می گوید "تنها مرگ، زیبایی عشق را آشکار میکند". به نظرم تمام داستان تلاش نویسنده برای نشان دادن تجلی این جمله است. بخشهای مرگ، بخش های جنگ و شیمیایی و رنج جان کندن است

- بیشتر
Amir_13_Doulabi
۱۳۹۷/۱۰/۲۴

🌸 بریده ای از کتاب 🌸 . . 📔 تـنـهـا مـرگ ، زیـبـایـی عـشـق را آشـکـار مـی کـنـد. 📔

Elahe.Ed
۱۳۹۸/۰۶/۰۴

با حجم کمی که داره اما خیلی کتاب خوبیه،کامران محمدی ار نویسنده های مورد علاقمه

m
۱۴۰۰/۰۹/۲۵

داستانش رو دوست داشتم و مطالعه‌ش برام لذت بخش بود💜

زینب هاشم‌زاده
۱۳۹۹/۰۹/۳۰

موضوعش جالب بود.

_faeze_
۱۳۹۸/۰۹/۰۲

کتابو که شروع کردم با توجه به فضاش فکر میکردم کتاب خسته کننده ای باشه ولی اینطور نبود. حجم کمی داشت و از اون کتابایی بود که بعد از تموم شدنش راضی بودم ازش. توصیف فضای صحنه های جنگ و

- بیشتر
گل سرخ
۱۴۰۳/۰۵/۲۷

کتاب اوایلش یه کم ادم رو گیج میکرد ولی وقتی به کم پیش بری موضوع داستان رو می فهمی و اینکه از عوارض جنگ که تا سال ها بعد ادامه داره میگه با این که داستان کوتاهی بود ولی برام

- بیشتر
نیوشا
۱۳۹۹/۰۹/۲۶

این کتابو خوندم ولی یه کلمه هم ازش یادم‌نیست!

محسن غضنفری
۱۳۹۹/۰۸/۱۷

دومین کتاب از طاقچه بینهایت باید بگم قبل این کتاب یه کتاب دیگه از نویسنده خونده بودم که بسیار دوست داشتم. سبک داستان موازی که خاصه خود محمدی به نظرم جذاب و من به این سبک و سیاق علاقه دارم. راضی هستم از

- بیشتر
esmat
۱۴۰۲/۰۱/۲۰

متاسفانه هیچی از کتاب نفهمیدم

مرگ همه‌چیز را بزرگ و سنگین می‌کند.
زینب هاشم‌زاده
مرگ، انسان‌ها را شبیه هم می‌کند.
زینب هاشم‌زاده
مرگ، انسان‌ها را شبیه هم می‌کند.
monir
حورا فکر کرد چه‌قدر وقتی آدم تنهاست، نگاه مردها سنگین‌ترند.
زینب هاشم‌زاده
انسان اسیر خاطراتش است، حتا اگر با تمام توان فراموش کند.
🌬
ابراهیم گفت: انسان اسیرِ خاطراتشه. و خاطره چیه جز بافته‌های ذهن آدم از چیزایی که به‌هیچ‌وجه اونی که ما به‌خاطر می‌آریم نیستن. با این‌حال، و شاید اصلاً واسه همین، انسان اسیرِ خاطراتشه
🌬
مردها تنها در مواجهه با زن‌ها واقعیت‌شان را بروز می‌دهند، اما واقعیت وجودی زن‌ها را هیچ‌وقت نمی‌توان دریافت. حتا زن‌ها خودشان نیز بسیاری وقت‌ها درک کاملی از آن‌چه هستند یا می‌توانند باشند ندارند و گاه، خودشان را هم غافلگیر می‌کنند.
زینب هاشم‌زاده
ابراهیم همیشه می‌گفت انسان اسیر خاطراتشه. می‌گفت خیلی از رفتارای آدم تحت‌تأثیر خاطراتشه. اونم خاطراتی که اصلاً اونی نیستن که واقعاً بودن. اما هیچ‌وقت به این خوبی حرفشو نفهمیدم.
زینب هاشم‌زاده
آدم‌ها پس از خواب به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ای که سوار بر شانه‌های زندگی‌اند و گروهی که زندگی بر شانه‌های‌شان سوار است.‌
زینب هاشم‌زاده
مردها گریه‌شان را می‌گذارند برای آخر راه.
زینب هاشم‌زاده
انسان اسیر خاطراتش است.
زینب هاشم‌زاده
هیچ‌چیز به‌اندازهٔ خانهٔ مرتب و گرم، با بوی خوشِ غذا، یک مرد را به زندگی وصل نمی‌کند. به‌علاوهٔ زن.
زینب هاشم‌زاده
همهٔ مردها هر چه‌قدر هم که روشنفکر باشند، دل‌شان می‌خواهد بوی غذای موردعلاقه‌شان تا سر کوچه برود.
زینب هاشم‌زاده
آدم‌ها پس از خواب به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ای که سوار بر شانه‌های زندگی‌اند و گروهی که زندگی بر شانه‌های‌شان سوار است.‌
گل سرخ
انسان اسیرِ خاطراتشه. و خاطره چیه جز بافته‌های ذهن آدم از چیزایی که به‌هیچ‌وجه اونی که ما به‌خاطر می‌آریم نیستن. با این‌حال، و شاید اصلاً واسه همین، انسان اسیرِ خاطراتشه.
HooraNasari
انگار تمام کینهٔ تمام آدم‌های آن روز را در شکم خاک فرو می‌کرد.
bud
اصلاً مگر مردها برای زن‌ها و زن‌ها برای مردها، جز بازی کردن نقش‌هایی که خوشایند طرف مقابل‌شان است، کاری هم می‌کنند؟
bud
انبار مثل حیاط چه‌قدر بزرگ‌تر شده بود. انگار مرگ همه‌چیز را بزرگ و سنگین می‌کند.
bud
انسان اسیرِ خاطراتشه. و خاطره چیه جز بافته‌های ذهن آدم از چیزایی که به‌هیچ‌وجه اونی که ما به‌خاطر می‌آریم نیستن. با این‌حال، و شاید اصلاً واسه همین، انسان اسیرِ خاطراتشه.
Ra8.M
درد برای او نیروی ناشناسی در لایه‌های زیرین زندگی‌اش بود.
زینب هاشم‌زاده

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
۱۱,۰۰۰
۵۰%
تومان