دانلود و خرید کتاب زیبا و ملعون اسکات فیتز جرالد ترجمه سهیل سُمّی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب زیبا و ملعون

فرانسیس اسکات کی فیتز جرالد ( ۱۹۴۰- ۱۸۹۶)، نویسنده امریکایی است. شناخته‌شده‌ترین رمان این نویسنده بزرگ قرن بیستم، «گتسبی بزرگ»، به فارسی نیز ترجمه شده است. «زیبا و ملعون» سه بخش اصلی دارد که به نام‌های «کتاب اول»، «کتاب دوم» و «کتاب سوم» نامگذاری شده‌اند. هر بخش هم خود به سه بخش دیگر تقسیم می‌شود. «آنتونی پَچ»، «تصویر زن افسونگر» و «خُبره احساسات» بخش‌های کتاب اول هستند. در کتاب دوم هم، سه بخش‌ «ساعت درخشان»، «سمپوزیوم» و «عود شکسته» آمده است. «مسئله تمدن»، «مسئله زیبایی‌شناسی» و «مهم نیست!» هم بخش‌های کتاب سوم این رمان است. «زیبا و ملعون» همانند دیگر آثار فیتز جرالد، سوگ‌نامه‌ای است برای پایان دوران رمانتیک و شروع دورانی با واقعیت‌های سرکوبگر که لازمه آن توهم‌زدایی از جوانان است. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «سال۱۹۱۳ وقتی «آنتونی پچ» بیست و پنج ساله بود، از زمانی که بازی سرنوشت یا روح‌القدس بیست و پنج سالگی، دست کم به لحاظ نظری، بر سرش خراب شده بود دو سال می‌گذشت. این بازی سرنوشت کار را تمام کرد، تلنگر آخر، نوعی نهیب فکری، اما در آغاز این داستان، تازه به خود آمده و از مرحله آگاهی جلوتر نرفته است. اولین بار او را در دوره‌ای می‌بیند که مدام از خود می‌پرسد عزت و عقل درست و حسابی دارد یا نه! نازکایی شرم‌آور و زشت که چون لایه نفت روی آب زلال برکه بر سطح جهان می‌درخشد، البته این شرایط با مواقعی که خودش را مردی جوان و استثنایی، با فرهنگ و فرهیخته، سازگار با محیط و یک سروگردن بالاتر از همه آشنایانش می‌بیند، کاملاً فرق دارند. با مشاهده خوشحالی او، احساسی محشر و فوق‌العاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد، نفسش را بند آورد و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پرطنین و زنگدار راه گلویش را بست. اتاق ناگهان غرق سکوت شد. صدای ویولن‌ها و ساکسوفون‌های بی‌خیال، زنگ جیغ‌مانند نق‌نق بچه‌ای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشه‌ای میز بغلی، همه و همه، آهسته فروکش کرد، خفیف و خفیف‌تر شد و مثل سایه‌هایی مبهم و نامشخص بر کف براق رستوران افتاد ــ و به نظر آنتونی آمد که خودشان دو نفر، کاملاً تنها و بی‌نهایت دور، و ساکت و خاموشند. بدون شک، طراوت و تازگی گونه‌های او تصویری به لطافت ململ بود از سرزمینی پر از سایه‌های ظریف و ناشناخته؛ دستش که روی رومیزی پوشیده از لکه می‌درخشید نیز صدفی بود از دریایی بکر در دوردست‌های وحشی».
معرفی نویسنده
عکس اسکات  فیتز جرالد
اسکات فیتز جرالد

فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد یا همان اف اسکات فیتزجرالد که همه او را با لقب «رویاپرداز بزرگ آمریکایی» نیز می‌شناسند، متولد ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶ در سنت‌پاول، مینه‌سوتا است. این نویسنده آمریکایی عمر کوتاهی داشت و در ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰ در سن ۴۴ سالگی، در لس‌آنجلسِ کالیفرنیا درگذشت.

behmorad
۱۳۹۴/۱۲/۱۳

اثری کلاسیک از ادبیات امریکایی...

ـ این‌قدر که حالیم شد زیبایی ربطی به واقعیت نداره ــ و به‌علاوه، متوجه شدم که هیچ سنت ادبی بزرگی وجود نداره؛ تنها چیزی که وجود داشت، سنت مرگ سرنوشت‌ساز تک‌تک سنت‌های ادبیه....
طلا در مس
سعی کرد خودش را در کنگره مجسم کند، در حال ریشه کردن میان زباله‌های آن خوکدانی باورنکردنی با آن پیشانی‌های کوتاه و خوک‌مانند که گاهی عکس فوتوگراورشده‌شان را در روزنامه‌های یکشنبه می‌دید، آن پرولترهای باشکوه که با وقار و طمأنینه در مورد ایده‌های بچه‌دبیرستانی برای ملت ورّاجی می‌کردند! مردانی کوچک با آرزوهای بزرگ و برگرفته از کتاب‌های کپی‌شده، مردانی که با میان‌مایگی قصد کرده بودند از میان‌مایگی سر بیرون بیاورند و وارد بهشت بی‌درخشش و غیررمانتیک دولتی مردمی بشوند ــ و بهترین‌ها، ده دوازده مرد باهوش در بالا، خودبین و بدبین، به همین بسنده کرده بودند که این گروه همسرایان پاپیون سفید و یقه دکمه‌دار را حین خواندن سرود ناساز و حیرت‌انگیزشان رهبری کنند،
طلا در مس
خانم گیلبرت در زندگی زناشویی‌اش، آخرین امتیاز را هم به شوهرش داد، امتیازی به مراتب کامل‌تر و برگشت‌ناپذیرتر از امتیاز اول ــ به حرف‌های شوهرش گوش می‌داد
طلا در مس
«گلوریا روح خیلی جوونی داره ــ و خیلی هم بی‌مسئولیت. با احساس مسئولیت بیگانه‌ست.» ریچارد با لحنی خوشایند گفت: «اون واقعا پر از شور و درخششه، عمه کاترین. احساس مسئولیت روحشو پژمرده می‌کنه. اون خیلی خوشگله.»
طلا در مس
ریچارد کارامل از روزگار دانشجویی که در نشریه هاروارد کریمزِن ویراستار بود، دغدغه نوشتن داشت. اما بعدها این توهّم پرشکوه در ذهنش پا گرفت که سرنوشت بعضی از مردها «خدمت» کردن است،
طلا در مس
... و گلوریا، میان اشک و خنده، متأسف، خوشحال، بدون عشق و بی‌عاشق شدنی، مفلوک، عصبی، خونسرد، در میان بازگرداندن هدایای متعدد، جابجایی عکس‌ها با قاب‌های قدیمی، و حمام داغ و آغازی دوباره ــ با مورد بعدی.
طلا در مس
جرالدین، اولاً، من هیچ کسی رو در نظر ندارم که باهاش ازدواج کنم؛ دوما، من اون‌قدر پول ندارم که زندگی دو نفرو تأمین کنم؛ سوما، با ازدواج آدمای مثل خودم کاملاً مخالفم؛ چهارما، حتی از تصور انتزاعی ازدواجم شدیدا بیزارم.» اما جرالدین فقط مثل آدم‌های آگاه چشم‌هایش را ریز کرد و دوباره لب ورچید و گفت باید برود. دیروقت بود.
طلا در مس
«در مجموع، چهار نوع شوهر وجود داره. «(۱) شوهرایی که همیشه می‌خوان غروب که شد، توی خونه باشن، هیچ رذیلت و اخلاق بدی ندارن و واسه حقوق ماهانه کار می‌کنن. هیچ چنگی به دل نمی‌زنن! «(۲) اربابی با خصوصیات آبا و اجدادی که محبوبش همیشه باید صبر کنه تا آقا دل و دماغشو پیدا کنه. این نوع از شوهرا همیشه هر زن خوشگلی رو سطحی` می‌دونن، یه جور طاووسی که تو روند تکاملش وقفه افتاده. «(۳) بعد نوبت می‌رسه به عاشق‌پیشه‌ها، مردایی که همسراشون براشون مثل بت هستن، و به غیر از همسرشون، همه چیزو فراموش می‌کنن. این نوع شوهرا به جای همسر، یه بازیگر احساسی می‌خوان. خدایا! «(۴) و نوع آنتونی ــ یه عاشق پرشور موقتی که این‌قدر عقل داره که بفهمه چه وقت عشق تموم شده یا وقت تموم شدنشه. و منم می‌خوام با آنتونی ازدواج کنم.
طلا در مس
«چه بسا زنای کرمی که روی شکم‌هاشون میون ازدواجای بی‌رنگ و بو می‌خَزَن! ازدواج خلق نشد که یه پیش‌زمینه باشه، به وجود اومد که خودش صاحب یه پیش‌زمینه بشه. ازدواج باید خیلی ممتاز و برجسته باشه. نباید زمینه باشه، و نمی‌شه ــ باید یه اجرا باشه، زنده، دوست‌داشتنی، یه اجرای باشکوه، و سرتاسر دنیا صحنه این اجراست. من زندگیمو فدای نسل بعدی نمی‌کنم. مسلما آدم همون‌قدر به نسل فعلی مدیونه که به بچه‌های ناخواسته خودش. چه سرنوشتی ــ چاق و زشت شدن، از دست رفتن عشق و علاقه به خود، مدام به فکر شیر و بلغور جو و پرستار و پوشک بودن... بچه‌های رؤیایی عزیز، شماها چقدر زیباتر از بقیه هستین، موجودات کوچولو و چشمگیری که با بال‌های طلاییِ‌طلایی پر می‌زنین
طلا در مس
متصدی فکر می‌کرد گلوریا خیلی زیباست. تصور نمی‌کرد موجودی به این زیبایی اهل تقید به اخلاقیات باشد.
طلا در مس

حجم

۴۳۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۹۵ صفحه

حجم

۴۳۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۹۵ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان