دانلود و خرید کتاب باغ‌های کیوتو کیت والبرت ترجمه علی قانع
تصویر جلد کتاب باغ‌های کیوتو

کتاب باغ‌های کیوتو

معرفی کتاب باغ‌های کیوتو

کیت والبرت( - ۱۹۶۱)، نویسنده امریکایی، نامزد جوایز ادبی بسیاری بوده است. «باغ‌های کیوتو» داستانی عاشقانه دارد و در حاشیه وقایع جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد. کتاب از پنج بخش تشکیل شده که هر کدام واگویه‌ای از زمان‌های متفاوت و خاص زندگی شخصیت زن است. دوره زمانی کتاب به سال‌های جنگ جهانی و حواشی پس از آن بازمی‌گردد و نویسنده به‌خوبی توانسته در هنگام پرداخت به حس و حال قهرمان داستانش، اوضاع حاکم بر آن زمان و پیامدهای جنگ را در آن بگنجاند. نکته جالب‌تر در طول داستان نوع روایت راوی یا همان قهرمان داستان است. راوی آنچنان با واژه‌ها بازی می‌کند و آنقدر ما را در بین برش‌های زمانی و گاه رؤیاهای خودش پیچ و تاب می‌دهد که گاهی به گفته‌های خود او هم شک می‌کنیم و به جایی می‌رسیم که از خود می‌پرسیم: آیا من تمام واقعیت را می‌شنوم یا تنها بخشی از آن را که زن داستان می‌خواهد؟ اینجاست که خلاقیت نویسنده به اوج رسیده و شخصیت داستان دیگر تنها یک زن ساده درون داستان نیست بلکه در ذهن مخاطب جان گرفته و به همراه او نفس می‌کشد تا شک کند که آن زن به تمامی با او صادق است یا نه و آیا چیزی از قلم افتاده است؟ «باغ‌های کیوتو» کتابی است در گستره واقعیت تا خیال... همپای دختری نوجوان که رفته‌رفته بزرگ می‌شود، جوان می‌شود، پیر می‌شود و در گردش ذهنی خاطراتش می‌چرخد و می‌چرخد و باز انگار می‌رسد به نقطه اول، به عشق پاک جوانی؛ درست مثل افسانه‌های ژاپنی اما فقط در ذهن... . نثر زیبای نویسنده، شگفتی داستان کتاب را دوچندان می‌کند. کلمات آنقدر نرم و روان است که ناخودآگاه در ذهن می‌نشیند و خواننده را با قهرمان داستان همراه می‌کند.
sasha
۱۳۹۶/۰۹/۰۱

چاپیش رو خوندم. جالب نیست خیلی

هادی
۱۳۹۴/۰۸/۰۸

ای بد نبود،خوب هم نبود.

فرید
۱۳۹۴/۰۷/۲۶

دلچسب نبود

ریتا گفت: «وقتی تموم شد بیدارم کنید.» همیشه این‌طور رفتار می‌کرد. بدنش را حلقه کرد و پاهای درازش را بین من و بتی فشار داد و دعوا راه افتاد. بتی پایش را گرفت و پیچاند و صدای ریتا به هوا رفت که «تو رو جون هرچی سگه ولم کن»
باران ریزوندی
با صدای بلند ادای روزولت را درآوردم ــ «من از جنگ بیزارم، الینور از جنگ بیزار است و سگمان فالا هم از جنگ بیزار است.»
باران ریزوندی
هیچ وقت نور خورشید را دوست نداشت، می‌گفت برای زندگی در انگلیس ساخته شده؛ جایی که تمام روز در خانه‌ها می‌مانند و مطالعه می‌کنند و آب و هوا آن‌قدر نکبت است که کار دیگری نمی‌شود کرد. راندال می‌گفت، نم‌نم باران حرف ندارد.
باران ریزوندی
قبل از این‌که لال شود، وقتی حرف از آزادی می‌زدند می‌گفت در رؤیای روزی است که زیر درختان مو و انجیر خودشان بنشیند، جایی که کسی جرئت نکند مزاحمشان بشود یا او را بترساند.
باران ریزوندی
اگر الیزا می‌توانست حرف بزند می‌گفت، گرگ‌های مسیحی تعقیبش کرده‌اند. این را راندال گفت. می‌گفت که اشباح خانواده نمی‌توانستند صحبت کنند ولی اگر می‌توانستند حرف بزنند می‌گفتند که گرگ‌های مسیحی در تعقیبشان بوده‌اند. می‌گفت که آن موقع این یک اصطلاح بوده.
باران ریزوندی
«هنری یکی از بیمارای مورد علاقه منه. آدم بهشون وابسته می‌شه، مشکل این‌جاست. به اون‌ها وابسته می‌شی و زمانی که این‌جا رو ترک می‌کنن دلت می‌شکنه، و از طرفی دلت می‌شکنه وقتی می‌بینی که این‌جا موندگارن و کاری هم از دستت بر نمی‌آد. و شب و روز مدام با دل شکسته پرسه می‌زنی.»
باران ریزوندی

حجم

۲۳۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۳۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان