کتاب تابستان و غم
معرفی کتاب تابستان و غم
کتاب تابستان و غم، جدیدترین اثر احمدرضا احمدی، شاعر توانای ایرانی و بنیانگذار شعر موج نو است. شعرهای کتاب تابستان و غم، حاصل یک دوره درگیری شاعر با بیماری افسردگی بوده است.
دربارهی کتاب تابستان و غم
تابستان و غم، نام اثری از احمدرضا احمدی است که مجموعه اشعار زیبای او دربارهی زندگی را در خود جای داده است. شاعری که میتوان به حق او را شاعر ترسیمگر طبیعت و رنگها دانست. او با توصیفات زیبایی که در شعرهایش میآورد و با نکتهبینی خاص خودش، ذهن را به عمیق شدن در سادهتریم مسائل روزانه وا میدارد. احمدرضا احمدی دربارهی کتاب تابستان و غم چنین میگوید: تابستان و غم روایت تابستان گذشته است؛ روایت روزهایی که خودم افسرده بودم و پای همسرم که در سالهای اخیر مراقبم است شکسته بود. شعرهای این کتاب محصول این دوره است.
ردپای افسردگی، اندوه، دردهای زندگی و روزهای گذشته، سوالات بیشماری که هرکسی دربارهی زندگی و هستی بشری از خود میپرسد به خوبی در اشعار کتاب تابستان و غم پیداست. شاید این کتاب، با شعرهای لطیف و اندوهناکش، بعد جدیدی از ابعاد وجود احمدرضا احمدی را به شما بشناساند.
کتاب تابستان و غم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران احمدرضا احمدی هستید، خواندن کتاب تابستان و غم را از دست ندهید. دوستداران و علاقهمندان به شعرهای معاصر قطعا کتاب تابستان و غم را اثری جذاب، خواندنی و درخور توجه مییابند.
دربارهی احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی، نویسنده، شاعر، نقاش و ویراستار ایرانی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان به دنیا آمد. او مدتی را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به فعالیت پرداخت. احمدرضا احمدی بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است. این سبک بعدتر به حرکتی مدرنیستی تبدیل شد که داستان، نمایشنامه، سینما، موسیقی و نقاشی را تحت تاثیر قرار داد. احمدی در سال ۱۳۴۳ به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره از مجلهٔ طرفه و تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان از فعالیتهای این گروه است.
احمدرضا احمدی به عنوان شاعر برگزیده جایزهی بیژن جلالی در سال ۱۳۸۵ انتخاب شد. او همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن بود.
بیوگرافی احمدرضا احمدی را در صفحه این شاعر در طاقچه بخوانید.
بخشی از کتاب تابستان و غم
در واپسین لحظه نامش را گفت
اما دیر بود، خیلی دیر بود
نامش شباهت به چهره پنهان زنان و گلهای اقاقیا
داشت
دستمالی را از شکوفههای سیب
پُر کردم
هوا یخبندان بود
من بر تنْ لباس تابستانی
داشتم
که دوازده ماه سال
افسردگی مرا میپوشاند
سیبها در دوازده ماه سال
شاهد افسردگی من بودند
اما سیبها در لحظهٔ یخبندان
پنهان شدند
من چه چیز را در لحظه یخبندان
باید به یاد میآوردم
که پنهان بود
لحظهای نامش را از یاد بردم
اما دوباره نامش را پرسیدم
که شباهت به چهره پنهان زنان و گلهای اقاقیا
داشت.
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۳ صفحه
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۳ صفحه