دانلود و خرید کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است غلامرضا طریقی
تصویر جلد کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است نوشته غلامرضا طریقی است. این کتاب مجموعه شعرهای این شاعر توانمند کشور است که انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

درباره کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است نخستین مجموعه شعر غلامرضا طریقی شاعر زنجانی است. تمام شعرهای کتاب در قالب غزل سروده شده و مضامین عاشقانه و اجتماعی دارد. شاعر که همواره به‌دنبال نوآوری و ایجاد زبانی تازه و امروزی در اشعارش است در این کتاب اثری گران‌بها خلق کرده است. 

با توجه به اینکه شعر امروز در میان تجربه‌اندوزی‌ها دچار آفت موج‌بازی‌های كاذب و بیراهه‌نوردی‌های بسیار شده كه موجب هدر رفتن نیروی عظیمی از ذوق و استعدادهای جوان است شاعری توانا توانسته است خودش را ثابت کند و با انتشار آثار متفاوت حضور تاثیرگذاری در عرصه شعر داشته باشد. 

شعر زبان روح انسان و عشق و عواطفش است، زبانی که زندگی ماشینی امروز آن را به حاشیه رانده است و باعث فراموشی آن شده است. شاعری می‌تواند خودش را در دنیای امروز جای دهد که بتواند عواطف مشترک و گمشده انسان مدرن را پیدا کند و طریقی حقیقتا توانسته است این کار را انجام دهد. 

خواندن کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

آتش‌فشان خاموش

ای ـ آب آتش‌زننده ـ چشم خوش شعله پوشت!

بار لبم را «گران» کرد، لب‌های خرما فروشت!

در تو خدا فصل‌ها را پیوند زد، تا ببارد

برف بکارت به دستت، باران گیسو به دوشت!

رنگ دو قطب زمین را «پیرنگ» عریانی‌ات کرد

در پوشش چشم بخشید، آتش‌فشان خموشت

در پشت لب‌های شیرین، تلخ آفریده زبان را

تا من مردد بمانم در برزخ نیش و نوشت!

من با همین پای خسته دنبال «رد» تو هستم

گر بر من آسان بگیرد بال و پر سخت‌کوشت

مانند بادی که دریا با شورشش می‌خروشد

آرامشم را به هم زد، گیسوی پرجنب و جوشت

خوردم به مویت قسم که: «پابندم» اما تو هر بار

حرف مرا مثل مویت انداختی پشت گوشت!

«چشم خوش شعله‌پوشت»، «لب‌های خرمافروشت»

«گیسوی پرجنب و جوشت»، «در برزخ نیش نوشت»:

یک دانه و این‌همه دام؟ یک ماهی و چند طعمه؟!

ای در کمینم نشسته! احسنت بر عقل و هوشت!

***

بندر

همین که آینه چشم آبی‌ات تر شد

به هر کویر که کردی نگاه؛ «بندر» شد

زمان به روز نخستین معاشقه برگشت

زمین به بوی نخستین هوس، معطر شد

تفنگ‌ها همه با یک اشاره، چوب شدند

دوباره نامه‌بر شهرمان کبوتر شد!

به لطف عشق تو «ماه» «ستاره»گان شدی و

به دست باد، گل آفتاب پرپر شد!

خدا برای تو اسپند روی آتش ریخت

و روی ماه حسود از حسد، مکدر شد!

تو «گل» شدی و نتیجه در این رقابت سخت

میان هردو جهان، باز هم برابر شد!

بنای فاصله ـ دیوار ـ از میان برخاست

چراغ رابطه روشن، جهان پر از در شد

*

ولی دوباره در آیینه‌های چشمانت

خیال روی کس دیگری مصور شد

و ناگهان همه آن هزار و یک رویا

بدل به خاطره‌ای تلخ و گریه‌آور شد!

تو چشم بستی و کم‌کم سکوت سرد کویر

هوای دائمی آسمان بندر شد!

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بی‌گمان از تو و از نام تو دم خواهم زد تا زبان با تب تشکیل سخن می‌چرخد! زندگی دایره بسته‌ی مرگ است و در آن سال‌ها عقربه دنبال کفن می‌چرخد!
زینب هاشم‌زاده
گرچه تنت را هنوز لمس نکرده تنم بوی تو را می‌دهد هر نخ پیراهنم
زینب هاشم‌زاده
گرچه سخت است به فکری هوس نان نرسد قصه‌ای نیست که با عشق به پایان نرسد! قصه‌ای نیست که ـ حتی شده در آخر آن ـ بوی یک یوسف گم‌گشته به کنعان نرسد عشق احساس خطر کردن و رفتن به رهی‌ست که در آن هیچ سری ساده به سامان نرسد! راهی آمیخته با «خواهش» و «عرفان» و «وصال» که بدون یکی از این سه به پایان نرسد! «در نمازم خم ابروی...» چه معنی دارد؟ گر سر رشته این شعر به عرفان نرسد؟ * همه محتاج به عشقید چه باید بکنید گر چنین زرد بمانید و بهاران نرسد؟ زندگی حاصل آمیزش «عشق» و «نفس» است گر یکی زین دو نباشد؛ به شما جان نرسد!
مریم بانو
هم، چون کف امواج «خزر» چشم‌گریزی هم، مثل شکوه «سبلان» خیره‌کننده!
سپیده دم اندیشه
آمد ولی مردد، انگار در سرش فکر شروع‌کردن عشقی دوباره داشت با دو «کنایه» حرف دلم را به او زدم ـ او که دو کاسه چشم پر از «استعاره» داشت ـ ! می‌خواستم که یک‌دله عاشق شود ولی این کار خیر، حاجت صد استخاره داشت! خون مرا به گردن خود گر نمی‌گرفت بر روی گونه‌ها و لبش پاره پاره، داشت
زینب هاشم‌زاده
چون رشته ابریشم قالیچه شرقی‌ست بر پوست شفاف تو رگ‌های خزنده!
سپیده دم اندیشه
دلیل خلقت من انعکاس خصلت توست برای دم زدن از خوبی‌ات بدم، بانو!
M.M. SAFI
شاید خدا به «جبر»، دلم را گذاشته‌ست در آن سوی معادله ـ در «اختیار» تو!
زینب هاشم‌زاده

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان