کتاب آخرین روز یک محکوم
معرفی کتاب آخرین روز یک محکوم
آخرین روز یک محکوم و کلود بینوا یک رمان و یک داستان کوتاه از نویسنده بزرگ فرانسوی، ویکتور هوگو است. سال ۱۸۲۹، ویکتور هوگو رمان آخرین روزِ یک محکوم را بدون ذکر نامِ نویسنده منتشر کرد.
درباره کتاب آخرین روز یک محکوم (به همراه کلود بینوا)
راوی داستان مردی است که کمی بعد اعدام خواهد شد. ما هیچچیز دربارهٔ آن مرد نمیدانیم. نه میدانیم نامش چیست و نه حتی میدانیم چه جرمی مرتکب شده است، اما هراس و پریشانیِ او را بهخوبی درک میکنیم.
چند سال بعد، سال ۱۸۳۲، نسخهٔ تازهای از این رمان به همراه مقدمهای طولانی و امضای ویکتور هوگو منتشر شد. در مقدمهٔ این نسخهٔ تازه، ویکتور هوگو قصد خود را از نوشتنِ این رمان، که در حقیقت میتوان آن را خطابهای علیه حکم اعدام دانست، نوشت و آنچه را که نوشته بود با ذکر نمونههای روشن و دقیق، استدلال کرد.
رمان آخرین روزِ یک محکوم از لحاظ ادبی نیز بسیار عمیق و دارای نثری قدرتمند است.
کلود بینوا هم داستانی درباره کارگر فقیری است که او را کلود بینوا صدا میکنند. هوگو این داستان را بر اساس زندگی واقعی آن کارگر نوشته و شرح داده که تنها واقعیات را بازگو کرده است.
کلود کارگری توانا و زیرک بود که سواد نداشت. او یک سال زمستان بیکار مانده بود و خانوادهاش به سختی افتاده بودند بنابراین مجبور به دزدی شد. کاری که نتیجهاش سه روز گرما و غذا و نان برای زن و بچه و پنج سال زندان برای او شد...
هوگو در این دو اثر هم مانند شاهکارش، بینوایان، گوشههایی از تاریخ و جامعه فرانسه را به تصویر کشیده و به باد انتقاد گرفته است.
خواندن کتاب آخرین روز یک محکوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات داستنی به ویژه آثار ویکتورهوگو را به خواندن این اثر دعوت میکنیم
درباره ویکتور هوگو
ویکتور هوگو یکی از شاعران، داستاننویسان و نمایشنامهنویسان بزرگ پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی است. هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد و آثارش به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خودش اشاره کرده و گویی بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه است.
ویکتور هوگو، سومین پسر کاپیتان ژوزف لئوپولد سیگیسو هوگو (که بعدها به مقام ژنرالی نائل آمد) و سوفی فرانسوا تره بوشه، روز ۲۶ فوریه سال ۱۸۰۲ در بزانسون به دنیا آمد. هوگو به شدت تحت نفوذ و تأثیر مادرش بود. مادر او از شاه دوستان و از پیروان متعصب آزادی به شیوهای ولتر بود و تنها بعد از مرگ مادر بود که پدرش، آن سرباز شجاع، توانست ستایش و علاقه فرزندش را نسبت به خود برانگیزد.
سالهای کودکی ویکتور هوگو در کشورهای مختلفی سپری شد. مدت کوتاهی در کالج نجیب زادگان در مادرید کشور اسپانیا درس خواند و بعد در فرانسه تحت آموزش معلم خصوصی خود، پدر ریوییو، کشیشی بازنشسته قرار گرفت. هوگو در دوازده سالگی، به دستور پدرش، به یانسیون کوردیسیر وارد شد و بخش اعظم تحصیلات ابتداییاش را در آنجا گذراند.
تکالیف مدرسه، مانع مطالعه و نگارش تصنیفهای ادیبانه ویکتور نشد، او سرودنِ شعر را با ترجمه اشعار ویرژیل شروع کرد و همراه با این اشعار، قصیدهای بلندی در وصف سیل سرود. با انتشار شعر بلند شادی که تصویری از لحظه لحظه زندگی بود، به جمع شاعران پیوست. ویکتور هوگو توانست پیش از ۲۰ سالگی، اولین قصه بلند خود، یعنی کتاب بوگ ژارگال را منتشر کند و با انتشار این کتاب، به جمع ادیبان هم راه یافت.
ویکتور هوگو برخلاف علاقهی مادرش به رشتهی حقوق، ادبیات را دنبال کرد و اشعارش توجه اعضای فرهنگستان فرانسه را به خود جلب کرد. او در جوانی دو جایزه از ادارهی آموزش و پرورش فرانسه دریافت کرد و با برادرانش در تأسیس یک مجلهی ادبی همکاری کرد. اشعار اولیهاش تمجید و تحسین لویی شانزدهم را به دنبال داشت، از این رو او موفق به دریافت مقرری سالیانه شد. هوگو در همین سالها با گروهی از نویسندگان فرانسه ملاقات میکرد و مکتب رمانتیسم را بنا کرد. در بیستوپنجسالگی اولین نمایشنامهاش را با عنوان «کرامول» با مقدمهای مفصل دربارهی مکتب رمانتیسم نوشت و سال ۱۸۲۹ رمان «واپسین روز یک محکوم» را منتشر کرد.
اواسط قرن نوزده از اعضای فرهنگستان شد و بهعنوان نماینده مجلس عالی قانونگذاری فرانسه انتخاب شد. هوگو فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دنبال میکرد و خواستار تحصیلات همگانی، لغو بردگی، لغو مجازات اعدام و فقرزدایی بود.
ویکتور هوگو تنها به خاطر شخصیت والای ادبی در ادبیات فرانسه مورد ستایش قرار نگرفت است، بلکه از او به عنوان سیاست مداری که به تشکیل و نگهداری جمهوری سوم و دموکراسی در فرانسه کمک کرد، قدردانی به عمل آمد.
ویکتور هوگو در بیست سالگی، با آدل فوشه، دوستِ دوران کودکی خود ازدواج کرد. آدل فوشه دختری سبزه رو با موهای مشکی و ابروانی کمانی بود که در آن زمان ۱۶سال داشت. آدل فوشه، اولین عشق ویکتور هوگو بود و ویکتور او را بسیار تحسین میکرد. ویکتور و آدل همدیگر را از کودکی میشناختند، دو خانواده فوشه و هوگو باهم بسیار صمیمی بودند و بچههایشان با هم بزرگ شدند.
ویکتور هوگو دو پسر و دو دخترداشت، دختر بزرگ او، لئو پولدین هوگو درسال ۱۸۴۳ در رودخانه سن غرق شد. دختر کوچک او، آدل هوگو در پی عشق نافرجام به یک افسر ارتش نیروی دریایی بریتانیا به بیماری روانی مبتلا شد. هوگو با توجه به لطمات روحی و روانی که بر او وارد شده بود تا سال ۱۸۷۸ همچنان به نوشتن ادامه داد. بعد از این سال کم کم سلامتیاش رو به زوال گذاشت.
۲۲ می ۱۸۸۵ ویکتور هوگو در ۸۳ سالگی از دنیا رفت . مرگ او باعث سوگ ملی شد و بیش از ۲ میلیون نفر در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند.
حجم
۱۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
حجم
۱۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
نظرات کاربران
« شما جمهوری خواه باشید یا سلطنت طلب...فرقی نمیکند...مردم رنج میکشند...واقعیت این است. » « به مردمی که کار میکنند و رنج میکشند...به ملت...به کسانی که جهان برایشان جایی زشت و منفور است...اعتقاد و امید به جهانی بهتر را بدهید. جهان
کتابی هستش که می تونید با شخصیتش به خوبی ارتباط برقرار کنید.خوندن این رمان شاید بیشتر از 2 یا 3 ساعت طول نکشه ولی شاید تا روز ها درگیرتون کنه. خوندنش خالی از لطف نیست.پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش.
۱۴)به شدت این کتابو دوست داشتم چون نویسنده تمام احساسات بشریِ خواننده رو برمی انگیزه. خشم، نفرت، حس انتقام، عشق، محبت، بخشش، ترحم، دلسوزی و...🥺🙌🏻
بسیار کتاب خوش خوان و جذابی بود ترجمه بسیار خوبی داشت
▪️رمان آخرین روز یک محکوم:راوی کتاب شخصی است که ما هیچ اطلاعی از زندانی شدنش نداریم.زندانی یک شخص محکوم به اعدام که چند ماه رو در زندان سپری میکنه و تصمیم میگیره اتفاقاتی که میفته رو به صورت یادداشت های
من صوتی این کتاب رو گوش دادم خوب بود و به جزئیات هم به خوبی اهمیت داده شده بود
.روی سخن هوگو بیش از همه متوجه نهاد قانونگذاری و قضاوت در فرانسه قرن نوزدهم است. خطابهای پرشور و تاثیر گذار علیه صدور حکم اعدام. بخش اول کتاب مربوط به روزهای پایانی زندگی محکوم به اعدامی است که ویکتور هوگو
بند بندِ وجودمو تحت تاثیر قرار داد... دو داستان راجب دو شخص مختلف ک در زندان هستن یکی ب جرم قتل و دیگری دزدی هوگو زندگی این دو شخص رو از زاویه ی دیگه ای نگاه میکنه. از زاویه ای ک اگر
🌻🐝🌻 اولش که کتاب رو خریدم راجع به روون بودن متن داستان مطمئن نبودم ولی با خوندن چند صفحه اول کتاب نگرانیم برطرف شد ،انگار یه نویسنده تو سال ۲۰۲۱ راجع به وقایع قرن ۱۹ ام کتاب نوشته در حالی که
استاد بی چون چرای مکتبرومانتیسم، با خواندن گوژ پشت نوتردام می توانی خودت در قرون وسطی تصور کنی و در ان نفس بکشی ، تمام وقایعرا حس و درک کنی گویی خودت در انجا خستی البته تنها نسخه کامل گوژپشت نوتردام مال