دانلود و خرید کتاب صوتی نخستین مرد
معرفی کتاب صوتی نخستین مرد
کتاب صوتی نخستین مرد نوشتهٔ آلبر کامو با ترجمهٔ پرویز شهدی منتشر شده است. این کتاب سرگذشت خود آلبر کامو است و فکرها و دغدغههای او در زندگی و حسرتهایش بعد از مرگ پدرش. نشر مجید این کتاب را با صدای تایماز رضوانی صوتی کرده است.
درباره کتاب نخستین مرد
کتاب نخستین مرد ماجرای پسر جوانی است به نام ژاک کورمری که زندگیاش شباهت زیادی به زندگی کامو دارد. ژاک در الجزایر بکر و زیبا زندگی میکند و با فقر دست و پنجه نرم میکند. مادر کر و لالش سعی میکند جای خالی پدری که در جوانی مرده است را برای او پر کند. این کتاب مدتها بعد از مرگ کامو پیدا شد و دخترش دستنوشتههای پدر را تایپ کرد و کتاب را منتشر کرد. کامو همواره از مرگ پدرش رنج میبرد و رنجهای ژاک در این کتاب تصویری از رنج مداوم خود نویسنده است.
شنیدن کتاب نخستین مرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب تصویری جامع از زندگی خود آلبرکامو است و شنیدنش به تمام علاقهمندان به ادبیات مدرن پیشنهاد میشود.
درباره آلبر کامو
آلبر کامو از روزنامهگاران و نویسندگان مشهور قرن بیستم و برنده نوبل ادبیات، در یکی از دهکدههای الجزایر در سال ۱۹۱۳ به دنیا آمد. از آنجا که پدر او در جنگ جهانی اول کشته شد، در خانوادهای بیبضاعت رشد کرد؛ اما به دلیل استعداد بینظیرش توانست با کمکهای یکی از آموزگارانش به دبیرستان وارد شود و ادامه تحصیل دهد. او در نوجوانی به ورزش فوتبال روی آورد و در این زمینه نیز موفق عمل کرد، اما درگیر شدن او با بیماری سل مانع از ادامهٔ فعالیت ورزشی او شد. کامو با ملحق شدن به گروه ادبی آفریقای شمالی به همنشینی با اهل قلم شهر الجزیره پرداخت و آثار متعدد و فاخری از خود بر جای گذاشت. در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ نوبل ادبیات را برای نوشتن مقاله «اندیشههایی دربارهٔ گیوتین» علیه مجازات اعدام، دریافت کرد. در آثار او وجهٔ انسانگرایی و اگزیستانسیالیستی موج میزند. از آثار او میتوان به «طاعون»، «بیگانه» و «سقوط» اشاره کرد.
بخشهایی از کتاب نخستین مرد
«وقتی روز یکم اکتبر آن سال ژاک کورمری، با کفشهای نو سنگینی که بهپا داشت و پیراهنی که هنوز آهارش از بین نرفته بود، با کیفی که بوی ورنی و چرم میداد، نامطمئن به خود، دید راننده که خودش و پییر کنارش نزدیک موتور ایستاده بودند دندهٔ یک گذاشت و قطار شهری سنگین، ایستگاه بلکور را ترک کرد، سرش را برگرداند و کوشید مادر و مادربزرگش را که در چند متری او از پنجره به بیرون خم شده بودند تا کمی دیگر او را در این رفتن به دبیرستان اسرارآمیز نگاه و بدرقهاش کنند، نتوانست آنها را ببیند، چون نفر بغلدستیاش که داشت صفحههای داخلی روزنامهٔ لادِپِش الژیین را میخواند، جلو دید او را سد کرده بود. آنوقت بهطرف جلو برگشت و به ریلهای فولادی که قطار بهطور منظم میبلعیدشان چشم دوخت. بالای سرشان کابلهای الکتریکی در هوای سرد صبحگاهی میلرزیدند. دلش کمی گرفته بود، پشتش به خانه و محلهٔ قدیمیشان بود که هرگز بهطور واقعی آن را ترک نکرده بود، مگر وقتی که بهندرت میفرستادندش برای خرید (وقتی که به مرکز شهر میرفت، میگفتند «رفتن به الجزیره»). قطار اکنون هرلحظه به سرعتش میافزود و ژاک بااینکه کموبیش به شانهٔ دوستانهٔ پییر تکیه داده بود، با احساس تنهایی نگرانکنندهای بهسوی دنیای ناشناختهای میرفت که نمیدانست در آن چگونه باید رفتار کند.
درحقیقت هیچکس نمیتوانست راهنماییشان کند، یا نظری مشورتی بدهد. او و پییر خیلی زود دریافتند تنها هستند. حتا مزاحم آقای برنار هم دیگر نمیخواستند بشوند، او نمیتوانست دربارهٔ این دبیرستانی که با آن آشنایی نداشت، چیزی به آنها بگوید. خانوادههاشان بدتر از آنها، هیچ اطلاعی نداشتند. برای خانوادهٔ ژاک بهطور مثال، زبان لاتین واژهای بود که بهراستی هیچ معنایی نداشت. (سوای دوران بدویت که میتوانستند آن را در نظر مجسم کنند) تازه اگر دورانی بوده که هیچ کس بهزبان فرانسه حرف نمیزده، بهطور حتم تمدنهایی (تازه خود این واژه هم برایشان مفهومی نداشت) یکی پس از دیگری جایگزین هم شدهاند که زبان و قواعد بهکاربردنش تا این اندازه با هم تفاوت داشتهاند، بههرحال این مطالب به گوش آنها نرسیده بود. نه تصویر، نه مطالب نوشتهشده، نه اطلاعاتی بهزبانآوردهشده و نه فرهنگ سطحی که از گفتوگوهای عامیانه سرچشمه میگیرند، از هیچیک اطلاعی نداشتند.»
زمان
۱۱ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۶۳۶٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۶۳۶٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
راوی داستان مسلط و خوش صدا ، و اما آلبر کامو که جایگاه مشخص خودش را دارد . بسیار عالی