کتاب بینوایان
معرفی کتاب بینوایان
بینوایان اثر جاویدان نویسنده بزرگ و صاحب سبک فرانسوی ویکتور هوگو است. بسیار به ندرت میتوان کسی را یافت که از داستان تحول درونی ژان والژان خبر نداشته باشد. یا اسم تناردیهها، فانتین و کوزت را نشنیده باشد.
بینوایان با عنوان اصلی Les Misérables در سال ۱۸۶۲ منتشر شد و بارها فیلمها و انیمیشهایش ساخته شد. کتاب بینوایان را با ترجمهی صدف محسنی میخوانید.
دربارهی کتاب بینوایان
ژان والژان، به خاطر دزدیدن یک قرص نان، نوزده سال را در زندان بوده است. وقتی از زندان آزاد میشود به کلیسا میرود و آنجا به دنبال سرپناه میگردد. اما وقتی ظروف نقرهی اسقف را میبیند، توجهش جلب میشود و آنها را برمیدارد. پلیس او را دستگیر میکند اما اسقف وانمود میکند که ظرفها را خودش به ژان والژان هدیه داده است. همین کار اسقف تاثیر خیلی زیادی روی او میگذارد و باعث تحول درونیاش میشود. مدتها بعد او فانتین را میبیند. زنی فقیر که هیچ پولی برای بزرگ کردن دخترش، کوزت، ندارد و مجبور است او را به خانم و آقای تناردیه بسپرد. تناردیهها از کوزت بیگاری میکشند و از او سواستفاده میکنند. ژان والژان تلاشهای بسیاری میکند تا کوزت را پیدا کند و برای فانتین نیز پول و سرپناه و آرامشی بیابد.
ویکتور هوگو که بیشتر داستانهایش بازگوکننده تاریخ فرانسه در زمان امپراتوری ناپلئون و پس از آناست، در رمان بینوایان کوبندهترین نقدهای خود را به بیعدالتی، فقر و فساد اقتصادی، حکومتی و اجتماعی فرانسه کرده است. او در این اثر وقایع زیادی را بهم پیوند میزند، زندگی فلاکتبار زنانی مانند فانتین، تضاد و اختلافات فاحش طبقاتی، فساد حکومت، شورشهای خیابانی در آستانه انقلاب فرانسه و تقابل وجدان انسانی همچون بازرس ژاور با آنچه قانون میخوانندش و او سعی دارد وظیفهشناسانه و سرسختانه به آن وفادار باقی بماند.
کتاب بینوایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
ویکتور هوگو درباره بینوایان گفته است: «من این کتاب را برای همهٔ آزادیخواهان جهان نوشتهام.» اگر به مطالعهی آثار بزرگ نویسندگان بزرگ دنیا علاقه دارید، کتاب بینوایان را بخوانید.
دربارهی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو نویسندهی معروف فرانسوی در ۲۶ فوریهٔ ۱۸۰۲ میلادی در بزانسون، فرانسه متولد شد. او نویسنده و شاعر سبک رمانتیسم در فرانسه بود. از میان آثار مشهور ویکتور هوگو میتوان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد اشاره کرد. کتابهای او مانند آینهای، بازتاب تمام افکار و اندیشههای او هستند و در تمام دنیا خوانده میشوند و طرفدار دارند. از بینوایان و گوژپشت نتردام بارها اقتباسهای تئاتری و سینمایی صورت گرفته است. ویکتور هوگو به دلیل حمایتی که از طبقهی محروم جامعه میکرد، همیشه مورد خشم سران دولت بود. به همین دلیل نیز سالهایی از زندگیاش را در تبعید در بروکسل و جزیرهای در دریای مانش گذرانید. بعد از سرنگونی امپراطوری رم در سال ۱۸۷۰ به عنوان قهرمان ملی به فرانسه بازگشت.
ویکتور هوگو را در فرانسه بیشتر به دلیل اشعارش میشناسند. او بعد از تحمل یک دوران طولانی بیماری در ۲۲ مه ۱۸۸۵ در پاریس چشم از دنیا فروبست.
جملاتی از کتاب بینوایان
در باز شد و مردی داخل آمد. او کولهباری به دوش و عصایی در دست داشت و نگاهش مثل آدمهای شوم، خشن، بیادبانه و خسته بود. آتش بخاری روشن بود.
خانم ماگلوار که حتی قدرت جیغ زدن نداشت، دهانش باز مانده بود و میلرزید. خانم باپتیستین برگشت و مرد را دید، کمی ترسید و از جا پرید اما بعد دوباره برگشت و مثل همیشه آرام به برادرش نگاه کرد.
اسقف با نگاهی آرام به مرد چشم دوخت و زمانی که میخواست از فرد تازهوارد بپرسد آنجا چه میخواهد، مرد اجازهٔ حرف زدن به اسقف را نداد و با صدایی بلند گفت:
«من ژان والژان هستم. یک محکوم. نوزده سال زندانی بودم. چهار روز پیش آزاد شدم و امروز دوازده فرسخ پیاده راه آمدهام. از تولون راه افتادهام و میخواهم به پونتارلیه بروم. اما بهخاطر گذرنامهٔ زردم که خاص محکومین است و باید آن را به شهرداری نشان میدادم، در هیچ مسافرخانهای راهم ندادند. کسی هم به من جا نداد. به لانهٔ سگی پناه بردم. بیشک آن سگ هم اگر انسان بود و میفهمید زندانی سابقهدار هستم، او هم مرا از لانهاش بیرون میکرد. به صحرا رفتم تا زیر آسمان خدا بخوابم و ستارهها را ببینم اما ستارهای وجود نداشت. لحظهای با خودم فکر کردم اگر باران ببارد خدا جلوِ باریدنش را نخواهد گرفت. برای همین به شهر آمدم تا درِ خانهای را بزنم. در میدان شهر روی تختهسنگی دراز کشیده بودم که پیرزنی خانهٔ شما را نشانم داد و گفت در بزنم. اینجا مسافرخانه است؟ من پول دارم. در زندان پسانداز کردهام. صد و نُه فرانک و پانزده سو میشود. میتوانم هزینهاش را بپردازم. خسته و گرسنهام. میتوانم شب را همینجا بمانم؟»
اسقف گفت:
«خانم ماگلوار، یک بشقاب دیگر هم روی میز بگذارید.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
نظرات کاربران
نسخهی خلاصه است. سه صفحه نخست را با متن اصلی فرانسوی مطابقت دادم و اجازه بدید بگم این ترجمه، احتمالا نیمی از کتاب را حذف کرده است. خلاصه یعنی متن نوشته شده توسط ویکتور هوگو نیست. لذا فاقد ارزش است.
چرا در عنوان اشاره نشده که خلاصه است؟! به نظرم توهینی است به خوانندگان!
یادش بخیر بینوایان...
اینجوری خیلی بهتره، چون بعضی ها هر چقدر هم که موضوع داستان خارق العاده باشه، بعد چند صد صفحه و چند جلد، خسته میشن. اینجوری آدم هایی که وقت زیادی هم ندارند میتونن با قلم شیرین ویکتور هوگو آشنا بشن..
ترجمه قدیمی رو میخونم و از خوندن یه شاهکار آسمانی که انگار به هوگو وحی شده لذت میبرم
خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من ور نه این دنیا که من دیدم خندیدن نداشت
کتاب فوق العاده...ترجمه عالی
سلام من یه دو جلدی ش رو دارم نثرش خیلی سنگینه. یه ترجمه ی خوب میتونین معرفی کنین؟
سلام 👋 این کتاب خیلی خوبه داستان رو خیلی خوب بیان کرده است و ترجمه خیلی خوبی دارد جذابیت ۹ از ۱۰ این کتاب یکم زیادی طولانی است
بسیار پر معنا و تأمل بر انگیز.