دانلود و خرید کتاب در راه جک کرواک ترجمه احسان نوروزی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب در راه

کتاب در راه

نویسنده:جک کرواک
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در راه

کتاب در راه نوشته جک کرواک است که با ترجمه احسان نوروزی منتشر شده است. رمان پیشِ روی‌تان ظرف سه هفته نوشته شده، اوایل آوریل سال ۱۹۵۱ روی کاغذ رُلی به طول شصت متر، چون سبک جدیدی که جک کرواک بیست و نه‌ساله برای نوشتن رمان جدیدش انتخاب کرده بود مجالی برای عوض کردن کاغذ ماشین‌تحریر نمی‌گذاشت.

درباره کتاب در راه 

نوشتن خودانگیخته سبک این اثر است. اول‌شخص، سریع، دیوانه‌وار، اعترافی. در راه تا شش سال ناشری پیدا نکرد، ولی وقتی سپتامبر ۱۹۵۷ منتشر شد برای همیشه امریکا را تغییر داد. کرواک عاشق سبک بی‌باپ در موسیقی جاز بود. از همین‌روست که در اثرش نه‌تنها تلاشی است برای بازسازی موسیقی چارلی برد پارکر در قالب کلمات، بلکه عملاً مشتمل بر بخش‌هایی است در ستایش از جاز و خُرده‌فرهنگ مرتبط با آن. این کتاب سرشار از هیجان و دنیاهای عجیب است که خواننده را تا انتها با خودش همراه می‌کند.

خواندن کتاب  در راه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب در راه

اولین سواری‌ام با یک کامیون قُلدر بود که یک پرچم قرمز هم داشت، حدود سی مایل تو دل ایالت سرسبز و محشر ایلینوی رفتیم، راننده اشاره کرد به جایی که جادهٔ ۶، که توش بودیم، می‌خورَد به جادهٔ ۶۶ و از آن‌جا تبدیل می‌شوند به یک جاده که یک‌عالم راه را می‌رود طرف غرب. حدود سهٔ بعدازظهر، بعد از خوردن پای‌سیب و بستنی تو کافه‌های کنار جاده، یک ماشین کوپه که زنی راننده‌اش بود نگه داشت. دنبال ماشین رفتم، زنی میان‌سال بود. تقریباً به سن مادر بروبچه‌هایی مثل من، که پی کسی می‌گشت تا برایش تا آیووا رانندگی کند. من که دربست در اختیار بودم. آیووا! خیلی از دِنوِر دور نبود و وقتی می‌رسیدم آن‌جا می‌توانستم استراحت کنم. چند ساعتِ اول را او راند و انگار توریست باشیم، یک جا هم اصرار کرد برویم کلیسایی قدیمی را ببینیم، و بعد من نشستم پشت فرمان و هر چند رانندهٔ تحفه‌ای نیستم ولی کل مسیر باقی‌مانده از ایلینوی تا دِیوِن‌پورت ایالت آیووا را که از راک آیلند می‌گذشت رانندگی کردم. آن‌جا بود که برای اولین‌بار تو زندگی‌ام رودخانهٔ می‌سی‌سی‌پی عزیز را دیدم که تو مه رقیق تابستان خشک و کم‌آب شده بود و بوی شدید تعفنش که همان بوی بدن خام امریکا بود حس می‌شد، چون می‌سی‌سی‌پی است که امریکا را می‌شوید. راک آیلند ــ خطوط راه‌آهن، آلونک‌ها، بخش کوچک مرکزی شهر؛ و بعد از پل دیون‌پورت دوباره همان‌جور شهرک‌هایی که همه‌شان زیر آفتاب گرم نواحی مرکزی بوی خاک‌اره می‌داد. از آن‌جا زن باید می‌رفت به راه خودش طرف شهر کوچکی در آیووا و من هم پیاده شدم.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۲۳

کتاب در راه که سال ۱۹۵۷ منتشر شد رمانی است به قلم جک کرواک، که براساس سفرهای او و دوستانش به نقاط گوناگون ایالات متحده‌ی آمریکا نوشته شده است. این رمان یکی از مهم‌ترین آثار جنبش بیت پس از جنگ

- بیشتر
همینگوی نسخه‌نویس
۱۳۹۹/۱۲/۲۸

از وسطاش به بعد خسته کننده میشه چون متن و رویدادها یکنواختن. طبق معمول سخن قصاری توش پیدا نمیشه چون نویسنده 3 هفته تمام، قهوه خورد و ماری جوانا زد و بشکل دیوانه‌واری، کتابو نوشت.

mazyar nasimi
۱۴۰۳/۰۴/۳۰

اول از همه اینکه وقتی نشر چشمه یه کتابی رو منتشر می‌کنه حداقل از بابت ترجمه خیالمون کاملا راحته و حتی اگر ‌موضوع و سبک داستان رو دوست نداشته باشیم،‌ ولی میدونیم که از لحاظ ترجمه هیچ اشکالی وارد نیست

- بیشتر
ramtin
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

برای این نوشتم مطمئن نیستم چون نسخه چاپی اش با با تفاوت ۱۱تومان میتونین تهیه کنید و اکثر کتابفروشی ها با تخفیف میفروشن پس ۵ تومان بذارین روی ۲۴ تومان و تهیه اش کنین . کتاب خوبیه توصیه میکنم نسخه

- بیشتر
تو سواری بعدی‌ای که نصیبم شد گیر مردک لاغر و نحیفی افتادم که معتقد بود گرسنگی کنترل‌شده برای سلامتی خوب است.
محمدحسین
تنها آدم‌هایی که باهاشان حال می‌کنم دیوانه‌هایند، آدم‌هایی که دیوانهٔ زندگی‌اند، دیوانهٔ حرف زدن‌اند، دیوانهٔ نجات یافتن، در یک‌آن خورهٔ همه‌چیز هستند، آدم‌هایی که هیچ‌وقت خمیازه نمی‌کشند و حرف‌های معمولی نمی‌زنند، فقط می‌سوزند، می‌سوزند، می‌سوزند عین آتش‌بازی‌های زردفامی که مثل عنکبوت‌هایی میان ستاره‌ها منفجر می‌شوند و وسط‌شان نور تند آبی‌رنگی می‌بینی و همه می‌گویند «وااای!»
محمدحسین
قرار شد همهٔ کارهایی را که تابه‌حال نکرده‌ایم و بیش‌ازحد احمقانه بوده انجام بدهیم.
محمدحسین
چیزی نداشتم به کسی بدهم جز همین سرگردانی‌ام.
محمدحسین
چون تنها آدم‌هایی که باهاشان حال می‌کنم دیوانه‌هایند، آدم‌هایی که دیوانهٔ زندگی‌اند، دیوانهٔ حرف زدن‌اند، دیوانهٔ نجات یافتن، در یک‌آن خورهٔ همه‌چیز هستند، آدم‌هایی که هیچ‌وقت خمیازه نمی‌کشند و حرف‌های معمولی نمی‌زنند، فقط می‌سوزند، می‌سوزند،
کاربر ۲۴۹۷۲۲۷
ای پروردگار، باید چه کنم؟ به کجا خواهم رفت؟
محمدحسین
هر راهی که زندگی هدایتم کنه می‌رم.
محمدحسین
می‌خوام با یه دختری ازدواج کنم، تا روحم کنارش آروم بگیره و تا دم پیری کنارِ هم باشیم. نمی‌شه که تا ابد همین‌جور بمونیم ــ منظورم این‌همه جنون و ورجه‌وورجه‌ست. باس بریم یه جایی، یه چیزی پیدا کنیم.
محمدحسین
هوا نبود، بلکه بازدمِ زنده و قابل‌لمسِ درختان و مرداب بود.
Orson Welles
از ارتفاعات و پشت کوه آمده بودند پایین و دست دراز کرده بودند برای چیزی که فکر می‌کردند تمدن می‌تواند به‌شان عرضه کند، و هرگز تصور غم و وهمِ درهم‌شکسته و فقیر تمدن را نمی‌کردند.
محمدحسین
یوهووو! می‌خوام همین‌جوری برم و برم ــ این جاده‌ست که داره منو می‌رونه!
محمدحسین
یک‌باره رو کرد به زندگی‌اش و به‌سرعت از دیدرس خارج شد. زل زدم به دلگیریِ روزهای خودم. من هم راه طولانی وحشتناکی پیشِ رو داشتم.
محمدحسین
هر جا که زندگی کنم، چمدونم همیشه از زیر تخت زده بیرون و همیشه حاضرم که بزنم بیرون یا بندازنم بیرون. تصمیمم رو گرفتم که افسار زندگیم رو ول کنم. تو که خودت دیدی من جون کندم و بیچاره شدم تا درستش کنم و خودت می‌دونی که مهم نیست و ما هم که زمونه رو می‌شناسیم ــ که چه‌طور آرومش کنیم، قدم بزنیم و ته‌وتوش رو دربیاریم، همون حال‌وحول‌های ازمُدافتادهٔ خودمون، چه‌جور حال‌وحول‌های دیگه‌ای هست؟ ما که می‌دونیم.
محمدحسین
می‌بینی، رفیق، آدم هر چی سنش می‌ره بالا دردسرهاش هم بیشتر تلنبار می‌شه.
محمدحسین
ناشناس بودن در جهانِ انسان‌ها بهتر از شهرت در بهشت است، چون مگر بهشت چیست؟
محمدحسین
راه گریزی نبود. من هم تن دادم به همه‌چیز.
محمدحسین
هنوز راه‌های طولانی‌تری در پیش داشتیم. ولی چه باک، راهْ زندگی است.
محمدحسین
دیگه نمی‌دونم باید چی‌کار کنم.
محمدحسین
گفت «می‌بینی رفیق، زن واقعی هم هست که برات جور کنیم. بدون زخم زبون، بدون گلایه، معتدل؛ شوهرش می‌تونه با هر کس هر ساعتِ شب که دلش خواست بیاد خونه و بشینن تو آشپزخونه و بنوشن و حرف بزنن و هر وقت دل‌شون خواست برن. به این می‌گن مرد، اون هم می‌شه قلعه‌ش.»
محمدحسین
نوازندهٔ تنور چشم‌هایش را دوخت به خیابان و گفت «ضیافت چه فایده داره، زندگی غمناک‌تر از اونه که بخوای همه‌ش ضیافت به پا کنی. گندش بزنن! امشب پول ندارم و چیز دیگه‌ای هم مهم نیست.»
محمدحسین

حجم

۴۲۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۴۲۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان