دانلود و خرید کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس ماشادو دِ آسیس ترجمه عبدالله کوثری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس اثر ماشادو  دِ آسیس

کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس

معرفی کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس

ژواکیم ماریا ماشادو د آسیس (۱۹۰۸- ۱۸۳۹)، نویسنده برجسته برزیلی است. «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» این‌گونه آغاز می‌شود: «من نویسنده‌ای فقید هستم اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده بلکه به معنای آدمی که مرده و حالا دارد می‌نویسد». د آسیس، در ابتدا تصمیم می‌گیرد براس کوباس ماجرای خود را از مرگ خویش آغاز کند و از آخر به اول روایت کند. ماشادو د آسیس با این تمهید هشیارانه و بی‌مانند راوی این زندگی‌نامه را آزاد می‌گذارد تا فارغ از دغدغه‌های آدمی زنده، زندگی خود را روایت کند و روایت این زندگی فرصتی می‌شود تا نویسنده تیزبین و متفکر با زبانی آمیخته به طنزی شکاکانه زیر و بم وجود آدمی، عواطف و هیجانات، بلندپروازی‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌های او را از کودکی تا دم مرگ پیش روی ما بگذارد و پرسش‌هایی ناگزیر را در ذهن‌مان بیدار کند. د آسیس با گذشتن از رومانتیسم و ناتورالیسم، راهی خاص برگزید و این راهی ا‌ست که در ادبیات جهان به نام خود او شناخته شده؛ هرچند تاثیر نویسندگانی چون لارنس استرن و زاویر دْ مستر بر آن انکارناپذیر است. برخی منتقدان سبک او را رئالیسم روانکاوانه نام نهاده‌اند. داستان‌های ماشادو روایتی است طنزآمیز، آکنده از تمسخر، شکاکانه و در عین حال با این تعمد که ماهیت داستانی روایت را به خواننده گوشزد کند. دنیای ماشادو سرشار از ابهام و عدم قطعیت است. در «خاطرات پس از مرگ براس کوباس»، راوی مرده ‌است و فارغ از داوری زندگان و از جایگاهی فراتر از ایشان زندگی خود را روایت می‌کند. آثار وی تاثیر بسزایی در ادبیات برزیل در مدارس و دانشگاه‌ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم داشته‌ است. از جمله تحسین‌کنندگان وی می‌توان ژوزه ساراماگو، کارلوس فوئنتس، وودی آلن، سوزان سونتاگ و هارولد بلوم را نام برد.

نظرات کاربران

S
۱۳۹۵/۰۹/۲۱

مدتی پیش کتاب چاپی به دستم رسید و با اشتیاق شروع کردم به خواندن حدود 70صفحه از کتاب را خوندم ونتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و ادامه ندادم.پر از ابهام بود و

mostapha
۱۳۹۵/۰۵/۰۳

خیلی خوبه. این کتابه گوشه کنارای "طاقچه" م افتاده بود یادم رفته بود دارمش :-). تازه پیداش کردم. اول اینکه به نظرم وقتی بزرگایی مثل میرعلایی،بدیعی، نجفی،حسینی،کوثری و ... ترجمه میکنند باید خوند. دوم اینکه اولش دلمو زد چون خوش ندارم

- بیشتر
مانا
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

ارزش خوندن داره. من خیلی سال پیش خوندم. راوی مرده است و دنیا را از دریچه دیگه ای روایت میکند. من دوسش دارم. باز توی لیست کتابای خوبم گذاشتم که بخونم

SajjaD
۱۳۹۹/۰۹/۱۰

کتاب جالب و خوبیه فقط متن کتاب روان نیست و کمی ابهام داره ولی هرچی که جلوتر میرید بیشتر متوجه داستان میشید و می فهمید کی به کیه

محسن غضنفری
۱۳۹۴/۱۱/۰۸

امیدوارم سه گانه د آسیس رو کامل بزارید کتابهای "کینکاوس بوربا" و "دن کاسمورو"

Hamidy
۱۳۹۹/۱۰/۱۱

داستانی عالی با طنزی عمیق و انسانی از آن کتاب ها که حال آدم را خوش می کنند چرا که حکمت و تجربه را با طنز و داستان در هم می آمیزند. حتما بخوانید

firou
۱۳۹۸/۱۰/۱۱

کتاب جالب ومتفاوتی بود

Smnhgh
۱۴۰۱/۰۴/۰۹

امتیازم ۴.۵ هست ( با ۲۰٪ اخر کتاب به اندازه بقیه کتاب ارتباط برقرار نکردم)، ولی هرچی بگم از محشر بودن کتاب کمه باورم نمیشه این کتاب بیش از حدود صدو ‌خورده ای سال پیش نوشته شده چقدر قوی بود و

- بیشتر
sepideh
۱۴۰۰/۰۶/۲۳

سلیقه من نبود توی ذوق م خورد کسی بهم معرفی ش کرده بود اما من خوشم نیومد به سختی تا آخر خوندمش اونقدرا گیرایی نداشت

کاملان
۱۳۹۴/۱۱/۰۸

منتظر سه گانه معروف این نویسنده هستم

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۷)
به احتمال زیاد دوناپلاسیدا وقت تولد حرف نمی‌زد، اما اگر حرف می‌زد می‌توانست به نقش بندان ایام خود بگوید «خب، این از من. چرا مرا احضار کردید؟» و شماس و بانویش طبعا چنین جواب می‌دادند «تو را احضار کردیم تا انگشتهات را با دیگ و قابلمه و چشمهات را سر خیاطی بسوزانی، تا لقمه‌نانی برای خوردن به دست بیاری یا نیاری، این ور و آن ور بدوی، مریض بشوی، بعد خوب بشوی تا دوباره مریض بشوی، امروز غمگین باشی، فردا درمانده، بالاخره وا بدهی، اما همیشه دستهات به دیگ و قابلمه باشد و چشمهات به دوخت و دوز، تا یک روز توی جوی خیابان بیفتی یا توی بیمارستان. برای همین احضارت کردیم، در لحظه‌ای از تب و تاب عشق» .
ezzio
تقدیم به اولین کرمی که بر کالبدم افتاد
sepideh
شیطان پیری را پیش چشمم مجسم می‌کردم که وسط دو کیسه نشسته که روی یکی نوشته‌اند «زندگی» و روی دیگری «مرگ» ، و یکسر سکه‌ها را از کیسه اول در می‌آورد و توی کیسه دوم می‌اندازد و می‌گوید: «یکی دیگر هم رفت... یکی دیگر... یکی دیگر... یکی دیگر...» اما نکته عجیب اینجاست که هر وقت ساعت از کار می‌افتاد، کوکش می‌کردم تا باز ثانیه‌های از دست رفته را برایم بشمارد.
sepideh
همه توانم را در چشمهام جمع کردم، آخر قرار بود پایان را ببینم
sepideh
دو سالی می‌شد که ندیده بودمش و حالا او را نه آن جور که بود، بلکه آن جور که بوده بود، می‌دیدم، خودمان را آن جور که بوده بودیم می‌دیدم،
ezzio
در همین ایام عموی کشیش‌ام مرد؛ همچنین دو عموزاده‌ام. خیلی متأثر نشدم. مثل مردی که پول به بانک می‌برد آنها را به گورستان بردم، یا بهتر بگویم مثل مردی که نامه‌ای به اداره پست می‌برد. تمبر را چسباندم، نامه را توی صندوق انداختم و به امید پستچی گذاشتم تا آن را به طرف مقابل برساند.
sepideh
آدم می‌تواند با خرافاتی که چندان هزینه‌ای ندارد کنار بیاید، اما وقتی خرافات تکه‌ای از زندگی آدم را مال خود می‌کند، دیگر تحملش مشکل می‌شود.
ezzio

حجم

۳۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

حجم

۳۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان