دانلود و خرید کتاب یک اتفاق مسخره فئودور داستایفسکی ترجمه میترا نظریان
تصویر جلد کتاب یک اتفاق مسخره

کتاب یک اتفاق مسخره

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۶۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک اتفاق مسخره

این اتفاق مسخره زمانی رخ می‌دهد که در روزگار تجدید حیات کشور روسیه، سه مرد محترم با درجه ژنرالی دور میز کوچکی در عمارتی مجلل نشسته‌اند و با خیال راحت شامپاین می‌نوشند. یکی از آنها صاحب خانه است که به مناسبت خریدن عمارت محبوبش و شب تولدش، مهمانی داده است. آن هم فقط با سه مهمان. سه ژنرال بر سر اصلاحات اداری همچون احترام به کارمندان، رفتار انسانی با زیردستان و.... صحبت می‌کنند که بین‌شان اختلافی پیش می‌آید و با دلخوری از هم جدا می‌شوند. ایوان ایلیچ یکی از افراد مهمانی همان شب متوجه می‌شود که کارمند زیردستش مجلس عروسی دارد. تصمیم می‌گیرد که سرزده به مهمانی این کارمند برود و به خیال خودش خوشحالش کند و نوع دوستی خود را نشان دهد و کارش مشتی هم باشد بر دهان هم‌صحبت‌های چند دقیقه پیشش. او به مهمانی وارد می‌شود و کارمندش را شگفت‌زده می‌کند. اما با گذشت زمان دچار احساسی دوگانه می‌شود. از یک سو دوست دارد حس برتری طلبی را درخودش بکشد و از سوی دیگر نمی‌تواند و در عین حال می‌خواهد با صحبت درباره اصلاحات و برابری و... توجه میهمانان را به دست آورد و برای خودش محبوبیت و توجه مضاعف بدست آورد. اما ماجرا جور دیگی پیش می‌رود. جوری که همه فکر کنند او یک ابله خودشیفته است و برای تظاهر و جلب توجه به مهمانی آمده است و در نهایت همه اتفاقات جوری پیش می‌رود که خاطره تلخی از شب مهمانی برای حضار می‌ماند. داستایفسکی در این داستان هم آن تبحر جادویی خود را در به تصویر کشیدن حالات درونی متضاد و متناقض انسانی نشان داده است. تبحری بی‌نظیر در روانکاوی انسان‌های دچار عقده، شکست‌خورده و ناکامی که در هر فرصتی به دنبال اثبات خود هستند. خرده بورژوایی که تعریف درستی از نوع‌دوستی ندارد اما می‌خواهد خود را به عنوان یک انسان‌دوست بشناساند و تلاش او به طنزی مسخره تبدیل می‌شود. در «یک اتفاق مسخره» همه چیز در سطحی نمادین می‌گذرد تا اشاره‌ای به وضعیت دیوان سالاری رو به افول و طبقات از هم پاشیده روسیه در زمان نویسنده داشته باشد.

خواندن کتاب یک اتفاق مسخره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

 اگر از دوست‌‌داران داستایوفسکی هستید و از خواندن و شنیدن آثارش لذت می‌برید، یک اتفاق مسخره را که در ژانر کمدی سیاه نوشته شده است، حتما بخوانید. همچنین کتاب صوتی یک اتفاق مسخره در طاقچه در دسترس است.

در بخشی از کتاب یک اتفاق مسخره می‌خوانیم:

«حقیقتآ وضعیت او لحظه به لحظه عجیب‌تر می‌شد. تازه انگار این یک‌جور نیشخند سرنوشت بود. فقط خدا می‌دانست در همین یک ساعت چه‌ها بر او گذشته است. وقتی پا به این مجلس گذاشت، به‌اصطلاح آغوشش را به روی تمام بشریت و تمامی زیردستانش گشوده بود. و حالا، یک ساعت نگذشته، از ته قلب دردمندش می‌دانست و احساس می‌کرد از پسِلدونیموف بیزار است، به او لعنت می‌فرستاد، همین‌طور به تازه‌عروسش و به مجلس عروسی‌اش. بدتر این‌که از نگاه و چهرهٔ پسِلدونیموف هم آشکارا برمی‌آمد که از او نفرت دارد. در چشمانش فقط یک چیز خوانده می‌شد: «ای کاش گورت را گم می‌کردی، ملعون! خودت را به‌زور آویزان ما کرده‌ای!....»»

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

محمد علی ئی
۱۳۹۸/۱۰/۲۷

به اندازه‌ای شخصیت‌پردازی قدرتمندی داره که هیچ‌وقت نمیتونین فکر‌ کنین همچین کسی واقعا وجود نداشته و این کارها و فکرا رو نکرده باشه ، به خصوص کسایی که تخیل مضاعفی دارن و پیش از هر کاری لحظه به لحظه انجام

- بیشتر
حمید
۱۴۰۰/۰۱/۱۷

اول اینکه حتما بخونید. درون‌مایه‌ی داستان مثل تمام آثار دیگه‌ی نویسنده بسیار عمیق و قابل تامله. جدا از گیرایی متن و خط طرح و شخصیت پردازی و ... که تبحر نویسنده رو نشون میده ، اون چیزی که در آثار

- بیشتر
مجتبی
۱۳۹۹/۱۲/۰۳

کتاب نمونه عالی از یک نوع سیاست گذاری فرهنگی غلط است که مخصوصا در جامعه خودمان به خوبی نمایان است و آن سیاست اثر گذاری از حضور و نه رفتار است. تمام کتاب حول این شعار میگردد که میتوان با

- بیشتر
علی دائمی
۱۴۰۱/۱۰/۱۲

اگر بخواهیم یک نقطهٔ قوت را به‌عنوان بارزترین و درخشان‌ترین ویژگی این داستان نام ببریم، به نظر من این ویژگی «شخصیت‌پردازی عالی» است. داستایوفسکی با پرداخت دو سطح متفاوت «افکار» و «اعمال» به شخصیت اصلی داستانش عمق می‌بخشد و اگرچه

- بیشتر
مریم کریم زاده
۱۴۰۰/۰۶/۱۵

از بین کتابهای دیگر داستایوفسکی,باید اعتراف کنم این یکیو خیلی دوست داشتم, ....ان ان ان ان انسانیت,کلمه ای که در دهان ایوان جا نمیگرفت,چون با این کلمه بیگانه بود😏 معنای انسانیت و عدالت و برابری, محبت و... خیلی از مفاهیم والا از

- بیشتر
🌷
۱۳۹۹/۰۷/۰۹

(نقل از چند سایت ) موژیک‌ها (دهقانان) و رعیت‌ها هستند. که در املاک صاحب منصبان و اشراف مشغول به کار هستند. در سال ۱۸۶۱، تزار روسیه دستور الغای نظام رعیتی در سراسر روسیه صادر می‌کند. و رعیت‌ها هم می‌توانند زمین‌های کشاورزی

- بیشتر
rasta
۱۴۰۲/۰۷/۱۰

ایوان ایلیچ مرد ثروتمندی که از طبقه ی مرفه و بالادست جامعه بود با خود می اندیشید انسانیت تمام کننده ی تمام نیکی هاست ، پس کمر همت به اثبات آن به هم رده هایش و مردم فرو دست جامعه

- بیشتر
Zeina🌸💕
۱۴۰۱/۰۷/۱۱

چطور یک انسان می‌تونه اینقدر دقیق و عمیق از مخفی ترین احساسات بشر که هرکدوم از ما روزی در زندگی مون تجربه شون کردیم بنویسه؟ مانند تمام کتابهاش این رو هم دوست داشتم

امیربهـراد
۱۴۰۲/۰۴/۲۶

این داستان می‌تواند یک تجربه متوسط و البته قابل تأمل برای خواننده باشد. - یک اتفاق مسخره با جلب توجه به جایگاه و مناسبات اجتماعی و تأثیر آنها بر انسانیت، برای خواننده‌ها یک سفر فکری را فراهم می‌کند. با دقت به نوشته‌ها

- بیشتر
FZadkhor
۱۴۰۰/۱۰/۳۰

داستان تقابل محافظه‌کاری و آرمانگرایی را به خوبی نشان می‌دهد. شخصیت پردازی‌ها عالی انجام شده است. به نسبت کوتاه بودن داستان عمق پیامی که به مخاطب منتقل می‌کند زیاد است. طبقه‌های مختلف اجتماعی و رویکردهای سیاسی روسیه تزاری را به

- بیشتر
او استقامت مورچه‌ها را داشت: لانهٔ مورچه‌ها را خراب کنید، همان لحظه شروع می‌کنند به دوباره‌ساختنش. دوباره آن را خراب کنید، دوباره می‌سازندش. و همین‌طور الی آخر، خستگی‌ناپذیر. او هم موجودی بود لانه‌ساز و اهلی. می‌توانستی از چهره‌اش هم بخوانی که راهش را پیدا می‌کند، لانه‌اش را می‌سازد و حتی شاید چیزی برای روز مبادا ذخیره کند.
Elentari
گاه سیلی از قضاوت‌ها و افکار در لحظه‌ای به ذهن آدمی هجوم می‌آورد، در قالب پاره‌ای احساسات که نمی‌توان با کلمات بیانشان کرد
pejman
او می‌دانست، خیلی خوب هم می‌دانست، که باید مدت‌ها پیش آن‌جا را ترک می‌کرد. آری، باید می‌رفت، نه صرفآ برای آن‌که رفته باشد، بلکه برای نجات خودش.
kazem1
از شلختگی بیزار بود، همچنین از شادی افسارگسیخته، و این دومی را نوعی شلختگی اخلاقی می‌دانست.
Azade_sh
احساس می‌کرد قدرت تحمل خیلی چیزها را دارد، اما سرنوشت مدام چنان او را غافلگیر می‌کرد که کم‌کم داشت دربارهٔ این قدرت به تردید می‌افتاد.
Azade_sh
نویسنده همچنان با خشم وغضبی مهارناپذیر فریاد می‌زد: «بله، شما آمده‌اید تا انسان‌دوستی‌تان را به رخ بکشید! شما جشن و شادی همه را برهم زدید. پیاله پیاله شامپاین نوشیدید و حتی لحظه‌ای هم فکر نکردید این شامپاین برای کارمندی با ماهی ده روبل مواجب چقدر گران تمام می‌شود. به گمانم، شما از آن دسته مافوق‌هایی هستید که برای زنان زیردستان خود دندان تیز می‌کنند! تازه مطمئنم که رشوه‌بگیر هم هستید... بله، بله، بله!»
عباس
می‌دانیم که گاه سیلی از قضاوت‌ها و افکار در لحظه‌ای به ذهن آدمی هجوم می‌آورد، در قالب پاره‌ای احساسات که نمی‌توان با کلمات بیانشان کرد، خاصه کلام ادبی
میم. خ
صاحب‌منصبی عالی‌رتبه بود و دو ستارهٔ درخشان بر سینه داشت، اما هیچ ستاره‌ای در چشمانش نمی‌درخشید و میانه‌ای با خیالپردازی و رؤیابافی نداشت.
Azade_sh
ما همه فریاد انسانیت و نوع‌دوستی سر می‌دهیم، اما قادر نیستیم دست به عملی قهرمانانه و متهورانه بزنیم. از خلق شاهکار عاجزیم
کاربر ۸۰۴۸۵۷۸
«خب که چه! ما همه‌اش حرف می‌زنیم، اما همین که نوبت عمل می‌رسد، همه‌چیز پوچ و توخالی از آب درمی‌آید.
کاربر ۸۰۴۸۵۷۸
می‌دانیم که گاه سیلی از قضاوت‌ها و افکار در لحظه‌ای به ذهن آدمی هجوم می‌آورد، در قالب پاره‌ای احساسات که نمی‌توان با کلمات بیانشان کرد، خاصه کلام ادبی. اما ما تلاش می‌کنیم تمامی این احساسات قهرمانمان را به کلام درآوریم و دست‌کم جوهر و چکیدهٔ آن‌ها را به خواننده نشان دهیم، یعنی ناگزیرترین، معقول‌ترین و موجه‌ترین بخش این احساسات را. چون بسیاری از احساسات ما، وقتی به زبان عادی برگردانده می‌شوند، کاملا نامعقول و غیرموجه به نظر می‌رسند. به همین دلیل هم هست که هرگز لباس واقعیت به خود نمی‌پوشند. با این حال، این قبیل احساسات در همهٔ آدم‌ها دیده می‌شود
کاربر ۸۰۴۸۵۷۸
هرچه بیش‌تر به یاد می‌آورد، بیش‌تر و بیش‌تر غرق فکر می‌شد.
کاربر ۸۰۴۸۵۷۸
می‌دانیم که گاه سیلی از قضاوت‌ها و افکار در لحظه‌ای به ذهن آدمی هجوم می‌آورد، در قالب پاره‌ای احساسات که نمی‌توان با کلمات بیانشان کرد، خاصه کلام ادبی. اما ما تلاش می‌کنیم تمامی این احساسات قهرمانمان را به کلام درآوریم و دست‌کم جوهر و چکیدهٔ آن‌ها را به خواننده نشان دهیم، یعنی ناگزیرترین، معقول‌ترین و موجه‌ترین بخش این احساسات را. چون بسیاری از احساسات ما، وقتی به زبان عادی برگردانده می‌شوند، کاملا نامعقول و غیرموجه به نظر می‌رسند. به همین دلیل هم هست که هرگز لباس واقعیت به خود نمی‌پوشند. با این حال، این قبیل احساسات در همهٔ آدم‌ها دیده می‌شود. طبیعتآ احساسات و افکار ایوان ایلیچ کم وبیش پراکنده و ازهم‌گسیخته بود، اما خب، شما که می‌دانید چرا.
کاربر ۸۰۴۸۵۷۸

حجم

۷۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

حجم

۷۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان