دانلود و خرید کتاب خواب خوب بهشت سام شپارد ترجمه امیرمهدی حقیقت
تصویر جلد کتاب خواب خوب بهشت

کتاب خواب خوب بهشت

نویسنده:سام شپارد
انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خواب خوب بهشت

کتاب خواب خوب بهشت نوشتهٔ سام شپارد و ترجمهٔ امیرمهدی حقیقت است. نشر ماهی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، مجموعه ۱۳ داستان کوتاه از این نویسندهٔ امریکایی است.

درباره کتاب خواب خوب بهشت

داستان‌های کتاب خواب خوب بهشت، به مضامینی همچون عشق و حسرت، میل عمیقِ رسیدن به مرزهایی که هستی را چندین بخش می‌کنند، شکافی که مردان و زنان را از یکدیگر متمایز می‌کند و شکافی عمیق‌تر که حتی مردان را از خودشان هم متمایز می‌کند، می‌پردازند.

داستان‌های این مجموعه پر از طنز گزنده، بی‌رحمی، غم و اندوه‌اند.

سام شپارد، نمایشنامه‌نویس مشهور امریکایی در این داستان‌ها، قریحه‌اش را در بخش‌های توصیفی و گفت‌وگوهای ساده به کار گرفته است.

«یک تکه از دیوار برلین»، «چشم‌هایی که باز و بسته می‌شود»، «گربه‌های بتی»،‌ «دری رو به زنان»،‌ «پروست نبود» و «دری رو به زنان» برخی از داستان‌های کتاب خواب خوب بهشت هستند.

خواندن کتاب خواب خوب بهشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سام شپارد

ساموئل شپارد راجرز چهارم در ۵ نوامبر ۱۹۴۳ به دنیا آمد. وی نمایش‌نامه‌نویس، داستان‌نویس، کارگردان و بازیگر آمریکایی بود که در طول زندگی حرفه‌ای اش بیش از ۴۰ نمایش‌نامه نوشت. او یکی از نویسندگان فیلمنامهٔ فیلم «پاریس، تگزاس» بود.

شپارد (شپرد) که برای نخستین‌بار در سال ۱۹۷۱ با نمایشی به نام «دهان کابوی» مورد توجه قرار گرفت، در سال ۱۹۷۹ برای نگارش نمایش‌نامهٔ «کودک مدفون» جایزه پولیتزر را دریافت کرد.

برخی از فیلم‌هایی که سام شپارد در آن‌ها به ایفای نقش پرداخت: روزهای بهشت، رستاخیز، مرد ژنده، فرانسیس، مردان واقعی، حماقت برای عشق، جنایت‌های دل، ماگنولیاهای فولادی، پرونده پلیکان، همه اسب‌های زیبا، هملت، سقوط شاهین سیاه، دفترچه خاطرات، باندیداس، قتل جسی جیمز به‌دست رابرت فورد بزدل، بازی منصفانه، بلک‌تورن، خانه امن، کشتار با لطافت، آگوست: اوسیج کانتی، خارج از کوره، سرمای جولای، در نبردی مشکوک، شوهر تصادفی، بارش برف روی سروها، گذرگاه امن و...

سام شپارد در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۷ در ۷۳ سالگی درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب خواب خوب بهشت

«بابای من از دههٔ هشتاد هیچی نمی‌داند. برای کلاس علوم اجتماعی اول راهنمایی‌ام باید با او مصاحبه کنم ولی بابای من هیچی نمی‌داند. می‌گوید نه از ماشین‌ها چیزی یادش می‌آید، نه از مدل‌های مو، نه از لباس‌ها، نه از موسیقی، نه از هیچی. می‌گوید وضع اقتصاد مملکت افتضاح بود ــ که خب این حرف به جمهوری‌خواه‌بودنش برمی‌گردد ــ ولی جز این، چیز دیگری عین خیالش نیست. می‌گوید گُلِ اتفاق سال‌های دههٔ هشتاد آشنایی‌اش با مادرم بوده و به‌دنیاآمدن من و خواهرم. همین دو قلم. همین. وقتی به بابا می‌گویم جواب‌ها نباید دربارهٔ زندگی شخصی باشد می‌گوید مگر چیز دیگری هم هست؟

بهش می‌گویم دنبال چیزهایی هستم دربارهٔ مد، سبک زندگی، و این‌که آن روزها چه‌خبر بوده و بابا می‌گوید هیچ‌کدام این‌ها دخلی به واقعیت ندارد؛ واقعیت رابطهٔ آدم‌هاست و باقی چیزها قلابی و دروغ است ــ مثلا همین اخبار. می‌گوید از سرتاپای اخبار دروغ می‌بارد و دلیل این‌که این‌قدر مشتری دارد این است که خودش را به اسم حقیقتِ محض به ملت قالب می‌کند؛ ملت هم باور می‌کنند، چون دلشان می‌خواهد دروغ را باور کنند. حقیقت، بس که بزرگ است، از حلقومشان پایین نمی‌رود. این‌ها حرف‌های باباست. بهش می‌گویم مصاحبه‌ام قرار است یک تکلیف ساده باشد دربارهٔ دههٔ هشتاد، نه دربارهٔ «واقعیت» و «اخبار». ولی او می‌گوید آدم نمی‌تواند مسئلهٔ واقعیت را بی‌خیال شود، می‌گوید مسئلهٔ واقعیت هر مسئلهٔ دیگری از قبیل مدل مو و ماشین و موسیقی و امثال این‌ها را پس می‌زند. بعد می‌گوید کلا زندگی توی دههٔ هشتاد را هم به یاد نمی‌آورد، می‌گوید شاید اصلا آن‌موقع به دنیا نیامده بوده، ولی بعد می‌گوید چرا، حتمآ بوده، چون آشناشدنش با مامان را یادش می‌آید. من و خواهرم هم همان سال‌ها به دنیا آمدیم. باز این را می‌گوید.

بابای من عقل تو کله‌اش نیست. آره. تا مدت‌ها دستگیرم نشده بود. ولی چرا، راستی‌راستی به سرش زده. خواهرم از سال‌های هشتاد بیش‌تر از بابا چیز می‌داند ولی فقط یک‌سال و خرده‌ای از من بزرگ‌تر است. سوم راهنمایی است. همه‌جور چیزی می‌داند ــ چطوری؟ خودم هم نمی‌دانم. مثلا می‌داند شلوارهای آن‌دوره از آن مدل‌های عجیب وغریبِ دوکی‌شکل بوده که پاچه‌اش را می‌کردند توی چکمه‌های زیپ‌دار، یا مثلا دخترها دستکش‌های نخی سفید بنجل دست می‌کردند تا خودشان را ریخت مدونا کنند، که ظاهرآ آن سال‌ها برای خودش بمب دنیای موسیقی بوده، یا مایکل جکسون، که تازه پوستش را سفید کرده بوده، یا باب سِگِر که به نظرش فقط به خاطر آن تبلیغ احمقانهٔ شورولت ــ که اسمش بود «همچون یک صخره» ــ اسم در کرده بوده. از همهٔ این‌ها مهم‌تر، از همهٔ اتفاقات سیاسی هم خبر دارد، مثلا این‌که شوروی دیگر شوروی نبوده و دیوار برلین را هم خراب کرده بودند. از خواهرم می‌پرسم این‌ها را از کجا می‌داند، می‌گوید خودش آن‌جا بوده. می‌گویم «آره، تو گفتی من هم باور کردم.» خواهرم می‌گوید «پس چی. می‌تونم ثابت کنم.» می‌رود طبقهٔ بالا به اتاقش و با یک تکه بتن رنگ‌کرده، اندازهٔ یک چیزبرگر، می‌آید پایین، می‌گذاردش روی پیشخان آشپزخانه، درست جلوِ من و بابام. می‌گویم «این چیه؟» می‌گوید «یه تیکه از دیوار برلین.»»

آیدا
۱۳۹۹/۰۳/۰۸

لطفا ترجمه های آقای حقیقت رو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید، ممنونم.

امیررضا
۱۴۰۰/۱۰/۲۰

ترجمه خوب بود موضوعات ساده و درگیری احساسات چیزیه که باهاش مواجه میشین و خوندنش قطعا میتونه لذت بخش باشه. چند تا داستان رو خیلی دوست داشتم و چند تارو نه

b.mash
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

من نسخه چاپی رو خوندم ودوست داشتم ترجمه های آقای امیر مهدی حقیقت رو دوست دارم

Armita
۱۴۰۲/۰۷/۱۲

از سم شپارد تا حالا چیزی خوندی؟ تو رو برمی‌داره پرت میکنه وسط یه داستان و بعد همونجا ولت میکنه. انگار لحظات ساده ی زندگی رو برات تعریف میکنه و همین زندگی رو به رخت میکشه. کتاب تا در محله گم نشوی

- بیشتر
و هر دو خوب می‌دانستند چطور جنس "شانس"شان در طول سال‌ها، بی‌سروصدا، عوض شده. شانس دیگر نه به پول ربط داشت، نه به موفقیت، نه به سلامتی، نه به "آینده" ــ از هر جنسی. فرق اصلی‌اش همین بود. حالا "شانس" فقط به زمان حال مربوط می‌شد. به تداوم‌بخشیدنش. در واقع، به درک‌کردنش، لذت‌بردنش.
asma.

حجم

۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان