دانلود و خرید کتاب خون‌مردگی الهام فلاح
تصویر جلد کتاب خون‌مردگی

کتاب خون‌مردگی

نویسنده:الهام فلاح
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خون‌مردگی

«خون‌مردگی» تازه‌ترین اثر الهام فلاح، نویسنده جوان ایرانی است. فلاح در این اثر تجربه جدیدی از روایت عرضه می‌کند که صدق و کذب در آن به‌هم آمیخته است. داستان ماجرای عشقی عمیق و پرشور بین پسری به اسم عامر و دختری به نام ابتسام از خطه جنوب است که زخمی زمان و حوادث جنگ می‌شود، به طوری که اتفاقات بر هویت و زندگی‌شان تاثیرهای عمیقی برجای می‌گذارد. زمان داستان از روزگار جنگ آغاز می‌شود و به حال می‌رسد و هر چه رمان جلوتر می‌رود خواننده با حقایق تکان‌دهنده‌تری روبه رو می‌شود. پرده‌ها کنار می‌روند و چهره اصلی‌ آدم‌ها نمایان‌ می‌‌شوند و به تدریج خواننده درمی‌یابد که چه کسی حقیقت و چه کسی دروغ می‌گوید. لهجه و لحن جنوبی در اثر بسیار پررنگ است و یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این اثر اقلیمی محسوب می‌شود. «خون‌مردگی» با چنین ساختار روایی و فضایی سعی دارد بی‌درنگ و با قصه‌گویی جهانی بیافریبند که گذشته‌ها در آن احضار می‌شوند و به هویت‌های لایه‌لایه و پیچیده آدم‌ها بعد دیگری می‌بخشند و در پایان پرده فرومی‌افتد و همه‌چیز آشکار می‌شود و در نهایت چهره کریه جنگ است که خود را می‌نمایاند.
ساجده
۱۴۰۰/۰۴/۲۳

داستان خوب و جذابی داشت.صرف نظر از توصیفات زیاد نویسنده در مورد گرما و عرق و بوی بدن ادم ها🤣و باقی بو ها و چیزهای ناخوشایند.

کاربر ۱۴۲۸۴۶۷
۱۴۰۰/۰۴/۲۵

کتاب نثر خوبی دارد اما پر از زیاده گویی و توصیفات اضافه است طوری که گاهی خواننده را اذیت میکنند. شخصیت پردازی ضعیف است و بیشتر با تیپ طرف هستیم تا شخصیت. داستان هم لحظه‌هایی جذاب می‌شود ولی در کل تکراری و

- بیشتر
پلوتون
۱۳۹۹/۰۳/۱۹

بد نبود اما در ادبیات داستانی جنگ خیلی قصه های قوی تر هست مثلا هرس نسیم مرعشی. طرح داستان خوب بود اما انگار تند و شتاب زده پرداخته شده بود...

ramtin
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

دل زدگی بیش از حد با طرح ضعیف

پری مهجو
۱۳۹۹/۱۱/۰۲

تلاش خوبی است ولی طرح داستانی نقاط ضعف زیادی دارد

Fatemeh
۱۴۰۱/۰۴/۲۵

بعد از کتاب خون خواهی، این دومین رمانی هست که از خانم فلاح خوندم. دست مریزاد به قلمشون، به فکر و ایده پردازیشون. این کتاب هم مانند خون خواهی روایت جنگ، اثرات جنگ بر روابط انسان ها، بر احساسات و

- بیشتر
نیروانا
۱۳۹۹/۰۹/۰۲

قلم الهام فلاح تلخ و انتقادیه،بیشتر بدرد روزنامه و مقاله میخوره تا کتاب

کورش
۱۴۰۲/۱۰/۰۸

یک رمان فوق العاده خواندنی است که لهجه زیبای جنوبی جذابیت آن را بیشتر هم کرده است. قلم روان نویسنده هیچ کجا دچار پرگویی نشده و نثر روان کتاب، خواننده را با خود به عمق داستان با همه فراز و

- بیشتر
کاربر ۱۳۵۸۸۱۹
۱۴۰۱/۰۸/۰۲

هر چقدر فصل اول کشدار بود وهمه چیز مفصل وریز به ریز توضیح داده شده بود فصل اخر خیلی خلاصه وسریع جمع شده بود طوری که داستان تموم میشه ولی هنوز سوالات وابهاماتی در ذهن خواننده باقی میمونه .... باهمه اینها

- بیشتر
Negarinn
۱۴۰۰/۱۲/۰۲

داستان خیلی جذابی بود بسیار توصیف و کنش ها، لحن شخصیت ها توصیف شخصیت ها، فعل های استفاده شده و لهجه ی عربی شخصیت ها رو دوست داشتم اولین رمانی بودکه از خانم فلاح می خوندم و بسیار لذت بردم❤️

«خوبه که آدم یه وقتایی خودشو نشناسه.»
n re
لعنت خدا به ای جنگ.
n re
دوست داشتن و عشق‌وعاشقی مال الان نیست. مال وقت جنگ نیست. توی کوی جنگ‌زده‌های بوشهر ای چیزا وصلهٔ ناجوره. لباس دومادی پوشیدن با صدای آژیر قرمز جهله برهان. می‌فهمی؟
n re
«چه کردُم که از بابا بترسُم؟ برا چیزی که تو دلُمه هم باید جواب بدُم؟
n re
«خدا به همه‌چیز عالمه. فضول نمی‌خواد. هر وقت خواست، دستتِ ببر بالا. خودش می‌ده، خودش می‌گیره. تو مَردی، همی‌جور تو همین بمب و موشک زندگیتِ بکن، بعدش بگو اَنَا رَجُل.»
n re
«متنفرُم که هیچ‌وقت نمی‌تونُم حرف رو حرفت بیارُم.»
n re
دختروپسر توی هم می‌لولیدند و خنده‌شان به‌راه بود. اُم‌ریحان زیرلب گفت «خدا می‌دونه چرا زیر ای موشک‌بارون به دنیا اومدین. تا طفلین بخندین که معلوم نیست عاقبت‌تون چه می‌شه.»
n re
جنگ خانمان آدمو می‌سوزونه. قلب آدم. حالا هر جا که می‌خواد باشه. چه تو خرمشهر، چه تو بغداد و سامرا. خودت خوب می‌فهمی چی می‌گُم.»
n re
«تاریخ تکرار می‌شه. بغداد شده خرمشهر. شده آبادان. شده خرابه.» ناجیه گفت «اطفال‌شون هم تو تقاص پس دادن شریک اجدادشون شدن. نه؟» ابتسام گفت «تا بوده همین بوده. برای هر ظلم و معصیتی هفت نسل باید تقاص بدن. مونده حالا...»
n re
«تو ای شهر آزاد هم باشی انگار اسیری، وای به حال او که ای‌جا اومد به‌اسارت. بسوزه پدر جنگ
n re
حال عجیبی بود که نمی‌شد اسمی رویش گذاشت. اما هر طور حساب می‌کردی غمش به هر چیز دیگری که بود می‌چربید. به ترس، به بهت، به کابوس‌زدگی
n re
بی‌اختیار زانو خماند و نشست، انگار دستی از غیب زانوهاش را شکسته باشد.
n re
«باورت می‌شه جنگ تموم شده دکتر کنانی؟ عین برفی که بند بیاد و گِل‌مالی بشه. بعدشم آب شه و بره.»
n re
دنیا دست ظالمه. سی همین هر چارگوشه‌ش جنگه.»
n re
ابتسام دست از کف‌مالی کردن سر بچه کشید و رفت توی فکر. بچه به نق‌نق افتاد. ابتسام پرسید «هان؟ کف رفته تو چِشِت؟ می‌سوزه، نه؟ جنگ هم همی‌جوره. اما جای چشم، خانمان آدمو می‌سوزونه. قلب آدم
n re
«می‌ترسُم برهان. عینهو سگ. از روزی که خودُمِ شناختُم ترسیدُم. از ای‌که عاموم بیاد و از یومّا بگیرتُم. از کاظم‌گاومیش که همه‌جا کمین می‌کرد تا بزنتُم. از ای‌که یومّا وقت شستن رخت‌ها، توی شط غرق بشه و برنگرده. از ای‌که بی‌پول بمانیم و نشه برُم مدرسه. از شیخ‌محمود که تا یه وعده نماز فراموشم می‌شد ترکه‌به‌دست می‌اومد پی‌اُم. از ای جنگ لعنتی می‌ترسُم برهان. می‌خوام برُم. می‌خوام ای‌همه ترسِ بذارُم و برُم. برُم یه جا که راسّی‌راسّی خدا باشه. خدای مو ای‌جا نیست. به جان یومّا نیست.»
n re
تو عمرم این‌قدر نترسیده بودم که امروز ترسیدم. نه از این‌که یکی برسه و مچ‌مان رو بگیره، سنگینی نگاه خدا رو پس سرم حس کردم.
n re
«چرا نمک به زخمش می‌زنی؟» نجلا گفت «پس تو هم فهمیدی که پسر نداشتن عینهو زخمه برای مرد عرب؟» هر دو ساکت شدند. انگار برای دو زن عرب هیچ حرفی برای گفتن نیست وقتی سایهٔ غم نداشتن پسر و برادر افتاده باشد به زندگی‌شان.
n re
که ببردت جایی که زمستونش برف بباره.
دردونه
«آخرش همهٔ زن‌های خوزستان می‌شن اُم‌ودود، اگه توی بمباران نمیرن.»
دردونه

حجم

۱۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان