دانلود و خرید کتاب وحشی؛ کمدی در چهار پرده آنتوان چخوف
تصویر جلد کتاب وحشی؛ کمدی در چهار پرده

کتاب وحشی؛ کمدی در چهار پرده

نویسنده:آنتوان چخوف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب وحشی؛ کمدی در چهار پرده

«وحشی» یک نمایش‌نامه چهارپرده‌ای کمدی با طنزی تلخ از آنتوان چخوف است که پرویز شهدی آن را ترجمه کرده است. بیشتر نمایش نامه‌های چخوف از جمله «وحشی» درون مایه‌ای تراژدی-کمدی دارد و شخصیت‌هایش را شهروندان عادی، صاحبان املاکی که کوته‌فکر و تنگ نظرند و طبقه اشرافی تشکیل می‌دهند که عموما سمبل آرزوهای از دست رفته، حسرت‌ها، امیدهای برباد رفته و نسل‌های سوخته‌اند. مضامین نمایش‌نامه‌های آنتوان چخوف با وجود گذشت دهه‌ها از آنها همچنان تازه و قابل تعمیم به وضعیت امروزین بشر هستند. بخشی از نمایش‌نامه را می خوانید: دیادین: بله... لومونوسف شاعر بزرگ روسیه از حکومت آرخانگلسک گریخت تا خوشبختی را در مسکو پیدا کند. البته این کارش درست و شرافتمندانه بود... اما شما... شما چرا می‌گریزید؟ روراست و بی‌پرده بگویم، خوشبختی برای شما در هیچ جا وجود ندارد... سرنوشتِ قناری کوچولو این است که در قفسش بماند و شاهد خوشبختی دیگران باشد... خب، پس چاره‌ای ندارد جز این‌که تمام عمرش در قفس سرکند. یلنا آندری‌یونا: اگر من نه قناری، بلکه گنجشکی آزاد باشم چی؟

معرفی نویسنده
عکس آنتوان چخوف
آنتوان چخوف
روس | تولد ۱۸۶۰ - درگذشت ۱۹۰۴

آنتوان پاولویچ چخوف، در سال ۱۸۶۰، در شهر تاریخی و بندریِ «تاگانروگ» در جنوب روسیه به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۴، درگذشت. با گذشت یک قرن از زندگی این نویسنده، او هنوز هم یکی از مهم‌ترین، چیره‌دست‌ترین و حرفه‌ای‌ترین داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان است.

Bahar
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

کتاب واقعا نگاه تیز بینانه ای به رفتار انسان ها داره که طنز ظریف و هوشمندانه تاثیر اون رو دوچندان میکنه

YasmineGh
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

به نظرم نسبت به بقیه نمایشنامه های چخوف که خیلی مفاهیم عمیق رو القا میکنه یه کم ضعیف تر بود. ولی در کل خوب بود. هیاهوی عشق رو میگفت و آخرشم خوب تموم میشه یکی از مشکلاتش این بود که اسامی

- بیشتر
بدبختی از آن‌جا سرچشمه گرفته که زیادی به فکر خوشبختی‌مان بوده‌ایم.
YasmineGh
اگر زیاد چیز بدانی، زود پیر می‌شوی.
pejman
همه‌چیز در وجود انسان باید زیبا باشد: چهره‌اش، لباس‌هایش، روحش و افکارش. خیلی وقت‌ها به کسانی برمی‌خورم که چهرهٔ دلپذیری دارند و لباس‌شان هم تحسین‌آمیز است. اما روح و افکارشان... خدای بزرگ! بیش‌تر وقت‌ها درون قالبی دلپذیر، روحی سیاه پنهان است که سپیدی برف هم نمی‌تواند آن را بزداید
YasmineGh
قهرمان نیستم؟ باشد، خواهم شد!
علی دائمی
آدم تا موقعی که زنده است، به فراگرفتن و آموختن ادامه می‌دهد ــ بدبختی هم بزرگ‌ترین آموزگارش است.
پویا پانا
هوشمندی، دانش و عاطفه در ما فقط به این کار می‌آید که زندگی دیگران را خراب کنیم.
علی دائمی
هر کسی حق دارد چرندیاتی بگوید، اما دوست ندارم آن را خودستایانه ادا کند.
پویا پانا
هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که امید در آن یافت نشود. عشق نومیدانه، عشق شوربختانه، آه‌ها و افسوس‌ها، همگی دری‌وری‌اند. کافی است آدم بخواهد.
پویا پانا
نه، هرگز کسی را دوست نخواهم داشت... عشق فقط انگیزش خودخواهانهٔ منِ درونی است نسبت به فردی از جنس مخالف...
YasmineGh
فکر این‌که زندگی‌ام بدون هیچ امیدی هدر رفته، مانند شبحی بدطینت روز و شب آزارم می‌دهد. گذشته‌ای برایم نمانده، آن را با کارهای بیهوده هدر داده‌ام و زمان حال هم جز ابتذال و پوچی چیز دیگری نیست. این است زندگی و عشقم.
پویا پانا
یولیا: امشب به‌طور حتم شام نخورده‌اید، نه؟ خروشچف: چرا این را می‌پرسید؟ یولیا: آخر خیلی بدجنس شده‌اید.
علی دائمی
من آدمی هستم اهل دانش، یک موش کتابخانه، از زندگی عملی هیچ‌گاه چیزی سردرنیاورده‌ام.
علی دائمی
یلنا آندری‌یونا: نامه وسیلهٔ چندان مطمئنی نیست. آن‌ها را دریافت می‌کند، ولی شاید نخواندشان. فیودور: شما این‌طور فکر می‌کنید؟ هوم... سی‌وپنج سال است که در کرهٔ خاکی زندگی می‌کنم، اما هرگز با چنین پدیده‌ای روبه‌رو نشده‌ام؛ منظورم زنی است که جرأت کند نامه‌ای را که دریافت کرده باز نکند.
علی دائمی
بیش‌تر وقت‌ها درون قالبی دلپذیر، روحی سیاه پنهان است که سپیدی برف هم نمی‌تواند آن را بزداید...
پویا پانا
در هر یک از ما موجودی وحشی نهفته است، همگی در جنگلی تاریک سرگردانید، کورمال کورمال زندگی می‌کنید. هوشمندی، دانش و عاطفه در ما فقط به این کار می‌آید که زندگی دیگران را خراب کنیم.
YasmineGh
باران به‌زودی بند می‌آید، طبیعت نفسی تازه می‌کند و زندگی جدیدی در پیش می‌گیرد. فقط من هستم که باد و باران روحم را طراوت نمی‌بخشد. فکر این‌که زندگی‌ام بدون هیچ امیدی هدر رفته، مانند شبحی بدطینت روز و شب آزارم می‌دهد. گذشته‌ای برایم نمانده، آن را با کارهای بیهوده هدر داده‌ام و زمان حال هم جز ابتذال و پوچی چیز دیگری نیست. این است زندگی و عشقم. این عشق به چه‌کاری می‌آید؟ با آن چه می‌توانم بکنم؟ عشق نافرجامم مانند پرتوی از خورشید است که در یک گودال یا در وجود من بتابد.
raha
بدبختی از آن‌جا سرچشمه گرفته که زیادی به فکر خوشبختی‌مان بوده‌ایم.
pejman
روراست و بی‌پرده بگویم، خوشبختی برای شما در هیچ جا وجود ندارد... سرنوشتِ قناری کوچولو این است که در قفسش بماند و شاهد خوشبختی دیگران باشد... خب، پس چاره‌ای ندارد جز این‌که تمام عمرش در قفس سرکند.
علی دائمی
«با روحی آشفته، پیشانی چین‌خورده، می‌نویسیم، می‌نویسیم ـ اما نه خودمان و نه نوشته‌هامان مورد تحسین قرار نمی‌گیریم.»
علی دائمی
علیه آن‌هایی که درکم نمی‌کنند می‌ستیزم، گاهی به‌طرز تحمل‌ناپذیری رنج می‌برم...
پویا پانا

حجم

۱۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان