دانلود و خرید کتاب مردگان جزیره موریس فرهاد کشوری
تصویر جلد کتاب مردگان جزیره موریس

کتاب مردگان جزیره موریس

نویسنده:فرهاد کشوری
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مردگان جزیره موریس

«مردگان جزیرهٔ موریس» فرهاد کشوری رمانی خیالی درباره زندگی رضاشاه در تبعید و در جزیره موریس است. رضاشاه که دوران تبعیدش را می‌گذراند، در محل اقامتش در محاصره روح ماموران و صاحب‌منصبانی است که در زمان پادشاهی، دستور عزل و قتل آنها را صادر کرده است. این ارواح در زمان‌های مختلف، هنگام استراحت، خوردن، قدم‌زدن و خوابیدن شاه به سراغش می‌آیند و از گذشته می‌گویند، حالا که دیگر پادشاهی و درباری در کار نیست، نوبت گله گذاری، اعتراف و محاکمه است. در خلال این گفت‌وگوها و نیز مونولوگ‌های شاه با خودش، با بخش‌های پنهانی از زندگی رضاشاه آشنا می‌شویم. درواقع این اثر مجموعه‌ای از خرده روایت‌ها در دل روایتی بزرگتر است که هرکدام از با توجه به روند داستان جای خود را در روایت اصلی پیدا می‌کنند. «قدمی جلو رفت، به‌دقت به مرد نظامی نگاه کرد و گفت: «امیرطهماسبی؟... این‌جا چه می‌کنی، سرلشکر؟» جوابی نشنید. گفت: «حتماً دعا و تعویذی آورده‌ای!» امیرطهماسبی گفت: «تو سرتیپ بودی و من سرلشکر و وزیر جنگ. وقتی وزیر جنگ شدی درجهٔ سرلشکری‌ام را گرفتی و شدم سرتیپ. من باز هم به تو خدمت کردم. در تغییر سلطنت خدمت کردم. هر دستوری دادی اجرا کردم. قافلان‌کوه را به کمک مردم آذربایجان بریدم و جاده ساختم. قزاق‌خانه و مدرسه ساختم. فرمانده لشکر شمال غرب شدم، خدمت کردم. حاکم نظامی تهران شدم، خدمت کردم. در هر مقامی در انجام‌وظیفه کوتاهی نکردم. اما تو چه کردی؟ مرا به پاس خدماتم کشتی.» شاه گفت: «راهزنان در سفر لرستان تو را کشتند.» زبان روان و خوش خوان «مردگان جزیرهٔ موریس» یکی از ویژگی‌های مهم آن است و شیوه روایت خاص کشوری می‌تواند آیینه‌ای برای بازتاباندن شرایط کشور در دوره سلطنت رضاخان باشد. دوره‌ای که اختناق و فشار و ترس از حکومت با تجدد و نوخواهی بهم آمیخته بود.
یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۰۱/۰۷

کتاب خاطره انگیزی بود بخونید جالبه

مروارید ابراهیمیان
۱۳۹۸/۰۹/۱۳

خیلی گنگ نوشته شده، بنظرم باید آشنایی کاملی با دوران رضاخان و کارهایی که انجام داده داشته باشیم و بعد اینو بخونیم. من حدودا صد و پنجاه صفحه ای رو خوندم اما نخواستم ادامه بدم. طولانی هم هست 750 صفحه

- بیشتر
مانا
۱۴۰۰/۱۱/۲۱

عالی

نصرت‌الدوله با حسرت گفت: «نه، دلیلش این نبود. نمی‌دانم تو چه کرده بودی که اگر موقع روبه‌رو شدن با تو مسلح بودم و تو تنها و بی‌سلاح بودی، باز هم جرئت نمی‌کردم شلیک کنم. فقط هم من نبودم. خیلی جاها با دشمنان مسلحت روبه‌رو می‌شدی و آن‌ها جرئت نمی‌کردند به تو شلیک کنند و بعدها چوب خطای‌شان را می‌خوردند، چون تو سر صبر آن‌ها را می‌کشتی. این چه قدرتی بود که تو داشتی؟»
مروارید ابراهیمیان

حجم

۲۱۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

حجم

۲۱۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۹۳ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان