دانلود و خرید کتاب دوران روح‌انگیز شریفیان
تصویر جلد کتاب دوران

کتاب دوران

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دوران

کتاب دوران نوشته‌ روح‌ انگیز شریفیان به دو موضوع همزمان می‌پردازد، بحران میانسالی و مهاجرت. این کتاب، شرح آشنایی دو زن میانسال در شرایطی بحرانی است و همین موضوع، داستان را تبدیل به اثری جذاب می‌کند که خواننده را با خودش همراه می‌کند.

درباره کتاب دوران

داستان روایت زندگی زنی میانسال به نام آریا شروع می‌شود که با پسرش والی در استرالیا اوقاتش را می‌گذراند. همسرش به تازگی فوت کرده است. همین موضوع منجر به نگرانی پسر خانواده برای تنهایی مادرش می‌شود. والی برای رهایی مادرش از افسردگی تصمیم می‌گیرد او را با زنی به نام دوران آشنا کند تا شاید وضعیت روحی او بهتر شود و از درد تنهایی فاصله بگیرد و آشنایی این دو زن سرآغاز ماجراهای بسیاری می‌شود. رمان دوران پر از واگویه‌های ذهنی شخصیت‌ها است و سوال مطرح می‌کند و به سراغ شخصیت‌ها می‌رود. این کتاب ادای دین روح‌انگیز شریفیان به شخصیت اصلی رمان آخرین رویا است و از نظر موضوع و محتوا با آن کتاب در ارتباط است.

خواندن کتاب دوران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ایران پیشنهاد می‌کنیم

درباره روح انگیز شریفیان

روح‌ انگیز شریفیان در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد. وی در رشته‌ی تعلیم و تربیت در اتریش به تحصیل پرداخت و در حال حاضر در لندن زندگی می‌کند. اولین رمان روح‌انگیز شریفیان «چه کسی باور می‌کند، رستم» جایزه‌ی ادبی گلشیری بهترین رمان سال را برای او به ارمغان آورد. از میان سایر آثار او می‌توان به آخرین رویا، روزی که هزار بار عاشق شدم، دست‌های بسته، کارت پستال و... اشاره کرد.

بخشی از کتاب دوران

فکر می‌کند این‌ها نشانه‌های افسردگی است، که قدم به قدم به او نزدیک شده بود. دکتر معین یک بار به آن‌ها اشاره کرده بود. خیلی وقت پیش بود. سال‌های اول دورهٔ پزشکی‌اش که دربارهٔ هر بیماری‌ای که می‌خواند، نشانه‌های آن را یا در خودش می‌دید یا دست‌کم در او.

با اندکی تردید می‌گوید: «مامان می‌خواهی بروی ایران؟»

آخرین سفرش یادش بود. چند سال پیش بود. دو هفته نگذشته بود که تلفن زد: «من خانه‌ام.»

ـ چی؟ مامان؟ مگر قرار نبود یک ماه بمانی. چی شد؟

حتی از پشت تلفن هم حس کرد آریا سرش را با کم‌حوصلگی تکان داد. وقتی دیدش گفت: «آن‌جا کسی را ندارم. حتی آن‌ها که مانده‌اند هم کسی را ندارند.»

ـ یعنی چه؟ منظورت چیست؟ خاله‌مینو چی؟

آریا دستش را تکان داده بود: «آه مینو. از وقتی گفتم من برای کسی دعوت‌نامه نمی‌فرستم، با من سرسنگین شده.»

بعد نشسته بود روی صندلی. با دستش اشاره کرده بود که او هم بنشیند: «به او گفتم همین که مرا آوردی و گذاشتی و برگشتی کافی نیست؟»

والی با کنجکاوی پرسیده بود: «به من نگفته بودی؟»

آریا با بی‌قیدی شانه‌اش را بالا انداخته و جواب داده بود: «اصلاً نمی‌فهمم چرا آن‌ها فکر می‌کنند همه‌چیز با آمدن، با آمدن از آن‌جا سروسامان می‌گیرد. هرکسی را می‌بینی یا چمدانش را بسته یا دارد می‌بندد.»

والی دوباره گفته بود: «باید به من می‌گفتی.»

ـ می‌گفتم که چی؟ مثلاً می‌خواستی چه‌کار کنی؟

والی همین‌طور مات مادرش را نگاه کرده بود.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۵ صفحه

حجم

۱۹۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۵ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان